تهران- ايرنا- ابوسعيد ابوالخير، انديشمندي با افكار و انديشه هاي عميق و شخصيت معنوي سترگ بود كه توانست رموز طريقت و انديشه هاي عارفانه را با زبان حماسي بيان كند و نقش اثرگذاري در رشد ادبيات عرفاني داشته باشد و اين مهم سبب شد تا او را قافله سالار ادبيات منظوم عرفاني در ادبيات بدانند.

به گزارش گروه اطلاع رساني ايرنا، موضوعات عرفاني از مهم ترين مسايل مطرح شده در ادبيات فارسي و يكي از درونمايه هاي غني آن به شمار مي رود. هسته ادبي در جغرافياي ايران از ديرباز خراسان بوده و اين ديار در پهنه عرفان نيز نقش مهمي ايفا كرده است كه از بزرگان ادب و عرفان در اين مرز و بوم مي توان به شيخ ابوسعيد ابوالخير اشاره كرد.

ابوسعيد فضل الله بن ابوالخير احمد مشهور به ابوسعيد ابوالخير از عارفان بزرگ در 357 هجري در خراسان ديده به جهان گشود. اين عارف سال هاي زيادي در مرو و سرخس به يادگيري فقه و حديث پرداخت و براي 10 سال اين علوم را نزد استادان بزرگي فرا گرفت اما دوره دوم زندگي اين عارف از 30 سالگي آغاز شد، محور فكري عرفان ابوالخير بسيار غني به شمار مي رود. در اين ميان «ابوالفضل سرخسي» از فقيهان آن روزگار بر رو تاثير زيادي گذاشت.

شيخ ابوسعيد به مدت هفت سال به رياضت و تهذيب نفس پرداخت. اين عارف براي مدتي به آمل رفت و از «ابوالعباس قصاب آملي» عارف بزرگ بهره هاي فراواني برد. عرفان او هماهنگ با حقيقت هاي زندگي و به ابعاد نظري و عملي تقسيم مي شود كه وي در بخش نظري صاحب سبك است.

بزرگان علمي و شرعي نيشابور نخست با او به مخالفت برخاستند اما چندي نگذشت كه در جرگه موافقان او قرار گرفتند.

نام ابوسعيد ابوالخير با عرفان و شعر آميختگي عميقي دارد و همين موضوع سبب شد تا در ميان عارفان مقامي بسيار ممتاز و استثنايي كسب كند. در تاريخ انديشه‌هاي عرفاني در صدر متفكران اين قلمرو در كنار حلاج، بايزيد بسطامي و ابوالحسن خرقاني به شمار مي‌روند.

** القاب ابوسعيد ابوالخير
در كتاب اسرارالتوحيد، كتاب حالات و سخنان ابوسعيد ابو الخير و در بيشتر آثاري كه نام او را آورده اند، با لقب (شيخ) از اين عارف ياد شده و افزون بر اين لقب در اسرار التوحيد از ابوسعيد با القاب شاه ميهنه، عزيز روزگار، پير صوفيان، مهترميهنه، مهين ميهنه و زاهد ميهنه نام برده شده و علي ابن عثمان جُلّابي هُجويري صاحب كشف المحجوب با القاب شيخ المشايخ، شاهنشاه محبان و ملك الملوك صوفيان از ابوسعيد ابوالخير ياد كرده است. شيخ الرييس ابوعلي حسين بن عبدالله سينا از او با لقب خاتم المشايخ نام مي برد. در الهي نامه نيز با لقب شيخ مهنه و در منطق الطير با عنوان بوسعيد مهنه از او نام برده شده است.

** زندگي اجتماعي ابوسعيدابوالخير
شيخ بسيار اهل معرفت و مظهر و ايثار، محبت و خدمت بود و انسان را موجودي جامع الخصال مي دانست و به او در همه قشرهاي جامعه به چشم احترام و تكريم مي نگريست. شيوه ارشاد، هدايت و خدمت شيخ با انصاف همراه بود. وي جمله علوم را در اين بيت جمع آورده است:

از دوست پيام آمد كاراسته كن كار اينست شريعت
مهر دل پيش آروفضول ازره بردار اينست طريقت

ابوسعيد همچنين در برابر اقدام ظاهربينان و مخالفان خود و دوستداران جنگ ها و نزاع هاي بي حاصل كه بيشتر ازخودخواهي و احساس برتري موهوم بر ديگر افراد سرچشمه مي گيرد، مي گويد:
ما را بركيسه بند نيست و با خلق خداي جنگ نيست.

ابوالخير، مشورت كردن با افراد را براي آگاهي از نظرات و انديشه‌هاي آنان هنگام ضرورت اقدام خردمندانه‌اي مي‌داند تا مشخص شود كه كدام يك از اين نظرات منطقي و درست است و بايد به كار گرفته شود، او مي گويد: خردمند آن است كه چون كارش بديد آيد، همه‌ راي ‌ها را جمع كند و به بصيرت در آن نگرد تا آنچه صواب است از او بيرون كند و ديگران را يله كند

** آثار به جاي مانده از ابوسعيد ابوالخير
ابوسعيد ابوالخير كتابي كه به وسيله خودش نوشته شده باشد، ندارد. هرچند مريدان او بر پايه سخنان شيخ كتاب‌هايي را نوشته‌اند كه امروزه موجود است. مهم‌ترين اين كتاب‌ها «رساله حالات و سخنان شيخ ابوسعيد» و «سخنان منظوم ابوسعيد» به قلم شاگرد او «ابوروح لطف الله نوه ابوسعيد» است. همچنين محمد منور،‌ نوه‌ شيخ ابوسعيد ابوالخير در 599 قمري كتابي به نام «اسرار التوحيد» درباره زندگي و احوال او نوشت‌ كه مهم‌ترين منبع درباره ابوسعيد ابوالخير به حساب ‌مي‌آيد.

«محمدرضا شفيعي كدكني» از اساتيد معاصر زبان و ادبيات فارسي هم براي كتاب اسرار التوحيد، مقدمه‌ بسيار مهمي نوشته است كه زواياي پنهان زندگي ابوسعيد ابو‌الخير را روشن‌تر مي‌كند. جامي شاعر نامدار فارسي هم در كتاب «نفحات الانس» درباره ابوسعيد ابوالخير مطلبي را نگاشته است.

** سرانجام ابوسعيد ابوالخير
سرانجام ابوسعيد ابوالخير اين عارف نامي پس از سال ها تلاش و كوشش در راه اعتلاي ادبيات و زبان فارسي در 440 هجري قمري در زادگاه خويش ديده از جهان فروبست. از ابوسعيد ابوالخير سه بناي تاريخي باقي مانده است كه يكي آرامگاه وي در شهر ميهنه تركمنستان، آرامگاه و خانقاهي منسوب به او در روستاي مه‌نه در شهر تربت‌حيدريه ايران و ديگري خانقاه منسوب به او در شهر كوهبنان استان كرمان محسوب مي شود. مقام و منزلت اين عارف بزرگ در عرفان با گذشت هزار سال از دوران وي هنوز به گونه شايسته‌اي شناخته نشده است و ضرورت ايجاب مي‌كند كه دانشمندان و بزرگان علم و معرفت اين شخصيت والاي عالم تشيع را از طريق برگزاري‌ همايش ها و كنگره‌هاي تخصصي به جهانيان معرفي كنند. آرامگاه منسوب به ابوسعيد ابوالخير در روستاي مه‌نه تربيت‌حيدريه مربوط به دوره‌ قاجار است كه در پنجم تير 1384 خورشيدي به ‌عنوان يكي از آثار ملي ايران به ثبت رسيد.

پژوهشم**9117**2002**9131