به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، آنچنانكه می دانیم در موضوع اقتصاد ادبیات داستانی، با سه محور «نویسنده» كه مولد است. دوم «ناشر و فرایند نشر اثر ادبی» و سوم نیز «بازار مصرف یا مخاطب» سر و كار داریم.
حال بیاییم سیاستگذاریهای كلان فرهنگی در سطح كشور را به عنوان اتمسفر و فضایی فراز این سه محور در نظر بگیریم؛ بیتردید این سیاستگذاری تابع شرایط و موقعیتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه خواهد بود. حال با توجه به این سیاستگذاری بنا داریم نگاهی دوباره به بازر اقتصاد نشر به ویژه در حوزه ادبیات داستانی داشته باشیم و ببینیم چرا با توجه به بدنه نشر فعال - هر چند با تیراژ پایین - باز هم اقتصاد كتاب ما نتوانسته در بازار فرهنگی جامعه ایرانی به اقتصادی سودآور و پویا بدل شود.
** دولت به مثابه ناشر
در حوزه نشر ادبیات داستانی، در روزگار ما، علاوه بر سه محور ذكر شده، محور دیگری هم دخیل است؛ دولت. دولت در این سالها خود در جایگاه ناشر وارد میدان نشر شده است. با این حركت و با توجه به بودجه عظیمی كه بخش دولتی در برابر بخش خصوصی در اختیار دارد، شاهدیم كه فضای رقابتی نابرابری میان ناشر دولتی و خصوصی ایجاد شده است. البته دستكم خیلی از ناشران دولتی وارد حوزه ادبیات داستانی نشدهاند و شاید بشود گفت كه انحصار آن در اختیار یك یا دو نشر دولتی است. اما اینكه این ناشران دولتی در بازار رقابتی موفق و پیروز بودهاند خود مسالهای است كه پرده از پیچیدگیهای مساله نشر ادبیات در ایران بر میدارد.
در این ارتباط «كامران محمدی» نویسنده و مدیر انتشارات «خزه و سنگ» در گفتوگو با ایرنا میگوید: ناشر دولتی ناچار است با الگو و روش ایدئولوژیك خود آثار داستانی را منتشر كند و برای این مساله در بسیاری موارد آن را سفارش می دهد اما وضع ناشر خصوصی بسیار متفاوت است. ناشر دولتی اگر آثاری كه چاپ میكند در انبار هم بماند، ضرر نمیدهد اما من در جایگاه ناشر خصوصی، باید اثری را چاپ و توزیع كنم كه مردم بخرند و سرمایهام برگردد. اینجاست كه من تابع قواعد بازار نشر و پسندِ مخاطب خواهم بود.
از سوی دیگر نكتهای كه در رقابت میان ناشر دولتی و خصوصی بیشتر نمایان میشود، مساله محتوای داستانها و ممیزیهای پیش از انتشار است. ناشر دولتی میداند كه با نظریات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همسوست و اثری كه منتشر میكند جزیی از بدنه دولت است. اگر از «سوره مهر» به عنوان مهمترین ناشر دولتی در حوزه ادبیات یاد كنیم و نگاهی به فهرست كتابهای منتشر شده این موسسه انتشاراتی بیندازیم میبینیم عمده آثار آن در حوزه دفاع مقدس و ادبیات مذهبی است.
از سوی دیگر برخی ناشران خصوصی در همین دو موضوع آثاری را به طور مستقل منتشر كردهاند كه به لحاظ كیفیت ادبی و میزان فروش، بهتر بوده است. پس نباید بپنداریم كه موضوعات دفاع مقدس و ادبیات مذهبی لزوما در انتشارات دولتی چاپ میشود. ناشر خصوصی میداند كه داستان و رمان خوب و با كیفیت در جامعه ادبی، جای خود را باز و مخاطبش را پیدا میكند.
«محسن فرجی» دیگر داستاننویس شناختهشده كشورمان كه مجموعه داستان «جغرافیای اموات» او در حوزه نشر بسیار موفق بود نیز در گفتوگو با ایرنا با بیان اینكه آنچه داستان را برای مخاطب جذاب میكند سوژه و نحوه روایت و پرداختن نویسنده است، خاطرنشان میكند: بسیاری از آثار درجه یك ادبیات داستانی جهان موضوع جنگ و مذهب داشته اند، در این باره البته ممكن است با سفارشهایی از سوی ناشران دولتی مواجه شویم كه این گونه آثار معمولا در میان مخاطب از اقبال چندانی برخوردار نخواهد شد.
** شكستن انحصار بدنه نشر
آنچه در حوزه نشر و اتمسفر سیاستهای كلان دولت اهمیت دارد، میزان توجه بخشنامهها و قوانین به ادبیات داستانی و آثاری است كه از سوی ناشران خصوصی منتشر میشود. گاهی اینگونه استنباط میشد كه دولت، ناشران خصوصی را رقیب خود میداند و گویی دلش نمیخواهد در بازی بزرگ آنها شركت كنند. در سالهای اخیر و با برپایی نمایشگاههای متعدد در سراسر كشور، هم دولت و هم ناشران خصوصی در پی این بودند كه انحصار را بشكنند.
مدیر انتشارات خزه و سنگ، در این رابطه با تاكید بر آنكه رابطه ناشران خصوصی و دولت باید در حیطه رعایت قانون تعریف شود، میگوید: دولت اگر خودش هم میخواهد كتاب منتشر كند، نباید در رقابت با ناشر خصوصی باشد. قطعا ناشر دولتی امكان بازاریابی، تبلیغات و فروش را بیش از ناشران خصوصی دارد. شاید این مساله را در میزان متراژ غرفههای دولتی در نمایشگاههای كتاب بتوان دریافت.
نكته مهم دیگر آنكه؛ دولت در نقش سیاستگذار نه ناشر، میتواند سرعت فرایند نشر را كاهش یا افزایش دهد. سیاستهای ایستا در تقابل سیاستهای پویا میتواند بر تولید اثر ادبی داستانی نقش موثری بگذارد. نباید از این مساله غافل شویم كه به این معنی كه ایجاد زیرساختهای نشر به طور حرفهای، ایجاد فضای رقابتی سالم در میان ناشران، كاهش فرایند بررسی كتابها و مسائل متعدد دیگر بر عهده دولت است. اما از همه مهمتر اینكه دولت نباید خود را ناشری از جمله ناشران بداند كه او هم بنا به نیازهایش كتاب چاپ میكند.
** آیا اقتصاد نشر ادبیات ما ورشكسته است؟
چرخه اقتصادی ادبیات ایران اكنون با چند آسیب جدی روبهروست؛ نخستین آن بحران مخاطب است، با توجه به الگوی ارتباطی پیامدهنده و پیامگیرنده (بر اساس آرای مارشال مك لوهان از بنیانگذاران نظریه پیام در رسانه) باید بگوییم تعداد نویسنده در جایگاه پیام دهنده در جامعه امروز ما از تعداد پیامگیر یا همان خواننده ببیشتر شده است و لزوما پیامدهندگان، گیرندگان پیامهای خود نیستند. این بحران خود زاییده بحرانهای دیگر در صنعت نشر و ادبیات است. شاید بر اساس این الگو بار دیگر به این مساله برسیم كه مشكل بزرگ نشر ما كه ادبیات هم زیرمجموعه آن است، حمایت دولتی است.
«داریوش نویدگویی» مدیر انتشارات «نوید شیراز» درباره این موضوع معتقد است: اینكه ناشران چشم به خریدهای 100 یا 200 جلدی دولت دارند و این را تنها راه زنده ماندن خود میدانند، یعنی صنعت نشر ما و به طریق اولی ادبیات ما از نظر اقتصادی ورشكسته است. ادبیات ورشكسته كه نمیتواند خودش خرج خودش را در بیاورد و حتی توان فروش 1000 نسخه را در كشوری 80 میلیونی ندارد، به چه امیدی میتواند به راه خود ادامه دهد و زنده بماند؟
یكی از نقاط آسیبزا در چرخه اقتصادی ادبیات كه مخاطبان را در قبال این كالا بیاعتماد كرده است، مساله ممیزی در ادبیات داستانی است. این سخن به معنای حذف ممیزی نیست كه در همه كشورها به انحاء گوناگون صورت میگیرد. مخاطب هم میداند كه نویسنده چه چیزهایی را میتواند بنویسد و چه چیزهایی را نمیتواند.
اما در شیوههای سلیقهای ممیزی، نویسنده و ناشر و خواننده ـ هر سه ـ سر درگم هستنند و نمیدانند كه وضعیت ادبیات داستانی ما چگونه است. متاسفانه در این موقعیت هیچ كس نمیتواند چشمانداز صحیحی از آینده را ترسیم كند. نداشتن چشمانداز نیز خود از نقاط آسیبزا در چرخه اقتصادی ادبیات است.
** نویسنده؛ كارآفرین خلاق!
در سوی دیگر ماجرای چرخه اقتصادی ادبیات داستانی، نویسندگان هستند. «امید بیگدلی» شاعر و منتقد ادبی در گفتوگو با ایرنا معتقد است: نویسنده دوست دارد دیده شود. اثرش خوانده شود و دست كم اگر نفع مالی نمیبرد به شهرت برسد تا بعدا از راه آن شهرت بتواند كمبود مالی ادبیات را جبران كند. اما در این میان ناشر هم نفع خود را میخواهد و میگوید كه سرمایه من باید برگردد تا بتوانم كار بعدی را چاپ كنم. پس اینجا اختلافنظر میان ناشر و نویسنده رخ میدهد. نویسنده میخواهد هم با عموم مردم ارتباط بگیرد و هم منتقدان را راضی نگه دارد. گاهی اوقات اینها با هم سازگاری ندارد.
حال بحث بر سر آن است كه نویسنده با نوشتن یك رمان، میتواند چند نفر را به كار بگمارد. بیتردید در فرایند نشر و توزیع كتاب دهها نفر مشغول كار میشوند. بنابراین همه هدف ما آن است كه فضایی فراهم شود تا نویسنده بتواند كار كند و اثری را خلق كند تا در پی آن تعداد زیادی از افراد جامعه در حوزه نشر صاحب كار شوند. اما به همین راحتی هم این مهم میسر نخواهد شد.
عوامل زیادی در كارند تا این فضا فراهم شود. سیاستگذاریهای كلان فرهنگی در راستای كتابخوانی، ایجاد فرهنگ كتابخوانی و قصهخوانی در مدارس، از جمله فعالیتهایی است كه نویسنده به تنهایی نمیتواند آنها را خلق كند و سازمانهای فرهنگی خصوصی و دولتی باید به كار بیفتند تا نویسنده به مثابه كارآفرین خلاق، داستان بنویسد.
** مخاطب یا مشتری؟!
ضلع سوم چرخه اقتصاد ادبیات، مردم یا مخاطبان یا همان به اصطلاح مشتریان و خریداران ادبیات هستند. این ضلع، به شدت تابع شرایط و موقعیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه است. همانگونه كه اشاره شد، همه مردم نیاز به قصه و ادبیات را در ذات خود دارند. اما اینكه از چه راهی تامین شود و جذاب باشد، راه را برای فعالیت اقتصادی باز می كند.
در پایان ذكر این مساله هر چند با وجود تكرار ضروری میرسد كه ادبیات ما برای حركت در مسیر آرمانی و بهتر بگویم طبیعی خود، نیاز به جسارت دارد نه حمایت. حمایت همواره ساماندهنده وضع هنر نیست. ادبیات برای امرار معاش و اتكا به خود، نیاز به رعایت بازار با همه قواعدش دارد. نویسنده و ناشری كه این قواعد را نشناسد و یا نخواهد كه به آنها تن دهد، لاجرم از گردونه خارج خواهد شد.
البته اگر مسیر حركت ادبیات طبیعی باشد. چرا كه الان مسیر ادبیات ما در چرخه اقتصادیاش دستاندازهای بسیار و درههای هولناكی دارد كه بیتردید یكی از آنها حمایتهای نادرست دولتی و رقابت نابرابر و ناسالم ناشر دولتی با امكانات نامحدود با ناشر خصوصی با امكانات محدود است.
گزارش از امین خرمی
فراهنگ**9266**1055
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۷ - ۰۸:۴۳
تهران- ایرنا- درست است كه اقتصاد نشر خصوصی در كشور در برابر تعریف جامعه فرهنگی ایران بسیار لاغر و نحیف به شمار می آید اما نباید فراموش كرد كه ناشران خصوصی در بازار رقابتی كتاب باید با ماشین عظیم نشر دولتی رقابت كنند.