تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۱

تهران- ايرنا- احتمالا در سال‌هاي اخير خبرهايي با اين موضوع كه دربرخي از كمپ‌هاي ترك اعتياد، صاحبان اين مراكز از شكنجه و زور براي ترك دادن معتادان استفاده مي‌كنند مواجه شده‌ايد.با ‌اين‌حال آنچه غير قابل كتمان است اين ‌كه در چند سال گذشته فعاليت كمپ‌ها و به خصوص كمپ ‌هاي غيرمجاز دركشور افزايشي قابل ملاحظه يافته است.

در ‌چند ‌ماه گذشته گاه و‌بي‌گاه در فضاي مجازي تصاويري از شلاق و شكنجه افرادي كه معتادان مراكز ترك معرفي مي‌شوند منتشر شده است كه همدلي نمي‌تواند صحت اين تصاوير را مستقلا تاييد كند.

در‌ همين ‌رابطه در روزهاي گذشته سخنگوي ستاد مبارزه با مواد مخدر با‌بيان‌اينكه ساز‌و‌كار نظارت بر عملكرد مراكز ترك اعتياد تدوين مي‌شود، درباره فعاليت كمپ‌هاي غيرمجاز اعتياد هشدار داد.

تابستان امسال بود كه سردار سعيد منتظر المهدي، معاون اجتماعي ناجا، در گفت وگويي اعلام كرد: بيش از 90درصد معتادان در چرخه موجود پس از ترك، مجدد به مصرف مواد‌مخدر روي مي‌آورند. بر اساس گزارشات رسيده هرچه از پايتخت فاصله بگيريم وضعيت كمپ‌هاي ترك اعتياد بغرنج تر مي‌شود. در اين رابطه خبرنگار «همدلي» در يكي از استان هاي جنوبي كشور با يك مشاور كيلينك ترك اعتياد و چند تن از معتاداني كه تحت شرايطي به اين كمپ‌ها فرستاده شدند به گفت وگو نشست كه در ادامه مشروح آن از نظرتان مي‌‌گذرد:

«امير» مشاور مركز نگهداري با متادون مي‌گويد: اعزام براي ترك معمولا به روش هاي مختلفي انجام مي شود: يا توسط خانواده با كم‍پ مورد نظر تماس گرفته مي‌شود و اعلام مي كنند كه به شكلي اجباري فرد معتاد را به كمپ منتقل كنند كه اين كمپ اجباري‌ است. بخش ديگري از معتادان نيز توسط نيروي انتظامي دستگير و بر حسب وضعيت‌شان به كمپ هاي ترك ارجاع داده مي شوند و گروه سوم هم افرادي هستند كه داوطلبانه خود را به كمپ‌هاي مجاز ترك اعتياد معرفي مي‌كنند.

اين مشاور مراكز ترك اعتياد كه كارش مشاوره به معتادان آسيب ديده بود، درباره وضعيت كمپ‌‎هاي يكي از استان‌هاي جنوبي كشور گفت: بسياري از اين معتادان كه يك بار يا بيشتر تجربه رفتن به كمپ هاي ترك اعتياد را داشتند از وضعيتي عجيب در اين كمپ ها سخن به ميان مي‌آورند.

تا سال 96 شش كمپ ترك اعتياد در اين شهر وجود داشت، افراد تحت درمان از تجربياتي مي‌گفتند كه باورش برايم تا مدت ها سخت بود؛ چيزي در مايه‌هاي گوانتانامو... مثلا يكي از معتادان مي گفت وقتي دستگير و به كمپ منتقل شد تا دو روز به درختي در حياط كمپ بسته شده بود! وقتي به كمپ وارد مي شويد دو روز را بايد در قرنطينه سپري كنيد و بعد وارد اتاق فيزيك مي‌شويد.

اين مشاور مي گويد: كلا جريان دستگيري و ارجاع معتادان در شهر كوچك ما خود ماجرايي عجيب دارد. براي مثال يكي از كمپ ها فردي به نام «مالك» را استخدام كرده بود تا معتادان را در اسرع وقت دستگير و به مركز درماني تحويل دهد و مانند فيلم هاي جنايي اين خود مستلزم عملياتي اطلاعاتي تعقيبي بود! من مالك را ديده ام فكر كنم قدش 195 باشد و بسيار قوي هيكل است.

من شنيده ام كه اين فرد گاهي در عمليات‌هاي تعقيب و گريزش تا شيراز هم رفته است. البته در سفرهاي خارج شهر چند نفر نيز او را همراهي مي كردند. از شهر ما تا شيراز 5 ساعت با اتوبوس راه است. مالك مانند يك مامور پليس براي تعقيب معتادان گاهي حتي به شهر‌هاي اطراف مي رفت و روزها دنبال فرد مورد نظر به جست وجو مي پرداخت و اگر او را مي‌يافت مانند يك مامور به دست و پاي فرد معتاد قپوني مي‌زدند و او را باز مي گرداندند.اين مشاور مي‌افزايد: از آنجايي كه معتادان براي كمپ‌هاي مورد نظر درآمدزايي داشته سعي مي كردند كه هر جور شده معتادان را شكار كنند.

حتي من شنيده‌ام در برخي شرايط بدون آن‌كه خانواده معتاد درخواستي براي تحويل فرزندشان به كمپ داشته باشند، اين گروه‌ها افراد را در كوچه و خيابان به زور دستگير كرده و به كمپ منتقل مي‌كردند و بعد به خانواده اش زنگ مي زدند كه فرزند شما را به كمپ منتقل كرده‌ايم اگر تمايل داريد هزينه درمانش را براي 21 روز پرداخت كنيد.
البته در بيشتر مواقع خانواده ها چنين شرايطي را از سوي كمپ مي پذيرفتند چون از سوي فرد معتاد آزار مي ديدند.

اين مشاور مي گويد: مساله اعتياد در يك دهه گذشته در استان مورد نظر به شدت مساله اي پيچيده و بغرنجي شده است. برخي از افراد تحت درمان به من مي‌گفتند خواب «مالك» را مي بينند و نسبت به اين شخص دچار فوبيا شده بودند. تا اين حد فضاي رعب را براي اين دسته از بيماران ايجاد كرده بودند.

در راستاي سخنان اين مشاور در روزهاي گذشته «پرويز افشار» سخنگوي ستاد مبارزه با مواد مخدر درباره نحوه نظارت ستاد مبارزه با مواد مخدر بر مراكز ترك اعتياد يادآور شد: نظارت بر مراكز درماني در حوزه اعتياد بسيار سخت است به اين دليل كه تعدد مراكز درماني در كشور زياد است.

امير مشاور كيلينك ترك اعتياد در ادامه سخنانش مي‌گويد: بسياري از بيماراني كه براي اين مشاوره پيش من مي‌آمدند دچار شكلي از فوبيا شده بودند؛ فوبيا نسبت به گروه‌هايي كه آنها را به زور به كمپ ها منتقل مي‌كردند. چند نفر از آنان مي گفتند براي روبه رو نشدن با آدم‌هاي كمپ‌ها ناچارند ساعت‌هاي زيادي را بيرون از شهر سپري كنند تا حداقل خيال‌شان براي مدتي راحت باشد.

در روزهاي گذشته سخنگوي ستاد مبارزه با مواد مخدر گفت: در مجموع بين 1200 تا 1300 مركز مجاز اقامتي در كشور وجود دارد و در اين ميان تعدادي هم كمپ غيرمجاز فعاليت مي‌كند. وي افزود: با‌توجه به اين‌كه اين كمپ‌هاي غيرمجاز دارو دريافت نمي‌كنند نياز به مراجعه به دانشگاه‌هاي علوم پزشكي ندارند و كار خود را در گوشه‌اي از باغ، ساختمان يا اطراف شهر ادامه مي‌دهند و از اين طريق واسطه‌هايي كه دارند بيمار پيدا مي‌كنند و حتي از فرايندهاي خشن در روند ترك اعتياد استفاده مي‌كنند كه اين يك اخطار بسيار جدي به اين افراد است.

يك معتاد كه به شكلي اجباري به يك كمپ اجباري فرستاده شده بود، مي‌گويد: من دوبار به كمپ رفتم. وقتي براي دومين بار به كمپ برگشتم، بعد از تفتيش و بازجويي از همان لحظه ورود، سرتا‌پايم را خيس كردند و بعد با همان شيلنگ به جانم افتادند! تازه اين كتك‌كاري‌ها در قرنطينه اتفاق مي‌افتاد. بعد از قرنطينه وارد اتاق فيزيك شدم. اتاقي كوچك كه 8 نفر معتاد در آن بودند.

او درباره شرايط تجربه اتاق فيزيك مي‌گويد: در اين اتاق ما زنداني بوديم. همه چيز در اتاق فيزيك كثيف بود. گاهي كسي دچار تهوع مي شد يا كنترل ادرارش را از دست مي‌داد؛ در چنين شرايطي همه مجبور به تحمل اين وضعيت بوديم. مثلا يك‌بار، يكي از معتادان بالا آورد و پتوي خود را كثيف كرد، بعد آمدند آن‌قدر كتكش زدند كه از هوش رفت.
اسماعيل يك معتاد ديگر مي‌گويد: يك‌بار آن قدر مرا كتك زدند كه بيهوش شدم. آنها معمولا با زنجير و شيلنگ معتادان را مي‌زدند ولي شكنجه‌‌هاي ديگري هم در صورت مقاومت معتاد اعمال مي‌كردند؛ مثلا بارها ديدم كه چگونه افراد را در زمستان بدون لباس و دست‌و‌پا بسته در حياط رها مي كردند و رويشان آب سرد مي‌ريختند!

امير مشاور كيلينك ترك اعتياد در پاسخ به اين سوال كه دليل اين‌گونه آزار معتادان بي‌دفاع از سوي برخي متوليان كمپ‌‌هاي اغلب اجباري چيست، مي‌گويد: در وهله اول اين گونه به نظر مي رسد كه با تحقير فرد معتاد مي خواهند كاري كنند كه حساب كار دستش بيايد. اين گونه به نظر مي‌آيد كه متوليان كمپ‌ها از طريق ابزار تحقير مي‌خواهند معتاد را نسبت به ژست و زندگي بيمارگونه‌شان آگاه كنند و اين‌گونه بستر پاكي آنها را فراهم سازند. اما در‌اين‌جا يك نكته مهم وجود دارد كه براي فعالان اين حوزه قابل تامل است و آن اينكه پروسه ارجاع معتادان به كمپ‌هاي اجباري، مخصوصا در شهرهاي كوچك، راهي براي درآمدزايي آن‌ها است. در شهري كه هيچ‌گونه تجارتي درآن جريان ندارد، دستگيري غيرقانوني معتادان تبديل به تجارتي سود‌ده براي عده‌اي شده است. كافي است آمارها را نگاه كنيد تا ببينيد چند درصد از معتادان بعد از دوره كمپ پاك مانده‌اند؟ اينكه طرف را مي‌گيرند و دست بسته به كمپ‌هاي خارج از شهر برده و احتمالا شكنجه مي‌كنند و بعد به خانواده‌اش تلفن زده و مي‌گويند يا هزينه ترك پسرتان را براي يك دوره بدهيد يا او را به دادگاه معرفي مي‌كنند، يك چرخه سالم نيست.

در ‌اينجا به زعم من، اعمال تحقير و شكنجه بر تن بي‌دفاع يك معتاد نوعي اعمال سلطه‌جويي است كه در نسبت با حس لذت و ميل به قدرت جويي قابل بررسي است. به عبارتي درمورد شكنجه معتادان سه عنصر لذت، اعمال سلطه بر تن معتاد و سود جويي مثلث هولناكي را تشكيل داده كه اگر سريع‌تر با آن برخورد نشود قابليت اين را دارد كه تبديل به يك فاجعه‌اي بدخيم شود كما اينكه در ده سال گذشته مساله اعتياد در كشور به يك بحران پيچيده تبديل شده است.

در همين زمينه چندي پيش معاون اجتماعي ناجا يادآور شد: چرخه بازپروري بايد اصلاح شود چرا كه 90‌درصد معتادان در چرخه موجود پس از ترك، مجدد به اعتياد باز مي گردند. اين در حالي است كه به گفته اين مقام مسئول در حالي كه 3 هزار و 30 برنامه هاي راديويي و تلويزيوني 4 هزار و50 جلسه آموزشي در مدارس و مساجد و ... و 1 ميليون و 570 هزار آموزش چهره به چهره انجام شده است، شاهد وخيم‌تر شدن اوضاع بوده‌ايم.

بار ديگر به اسماعيل باز گرديم. معتادي كه دو بار به كمپ ترك اعتياد رفت؛ بار اول دوطلبانه و بار دوم به شكلي اجباري. او مي‌گويد: اين ماجرا ديگر براي شهر من عادي شده است. به شخصه چندين بار فرار معتادان از دست آدم‌هاي كمپ ها را شاهد بوده‌ام! اسماعيل خود پروسه دستگيري را يك پروسه خشونت آميز و غير‌انساني مي‌داند. او مي‌گويد بارها در كمپ‌هاي مختلف معتاداني مرده‌اند يا نقص عضو شده‌اند! يك بار انگشت خود مرا شكستند! شيلنگ و زنجير يك چيز نرمال است در روزهاي اول مسائلي وجود دارد كه اگر بگويم دود از كله تان بلند مي‌شود. شكنجه‌هاي جسمي يك بخش ماجراست. بخش ديگر شكنجه روحي است.

اسماعيل مي‌گويد: مثلا يك روز در كمپ ما مجبور شديم آهنگ مورد علاقه متولي كمپ را 5 ساعت مدام بشنويم؛ چرا؟ چون متولي مي‌خواست بارها و بارها آن آهنگ را بشنود. حال تصور كنيد آدم هايي با آن حال بد ذهني و جسمي مجبورند صدايي ممتد را تحمل كنند.

منبع: روزنامه همدلي؛ 1397،11،07
گروه اطلاع رساني **9117**2002