تهران- ایرنا- فاطمه حمامی، معلولیت 85 درصد جسمی و حركتی دارد. تنها عضو بدنش كه با اراده او كار می كند پای راستش است. حالا در تهران نمایشگاهی با عنوان (رنگ های مهربان) از آثار این دختر كاشانی برپاست. آثاری كه همگی آنها با سرانگشتان پای فاطمه نقاشی شده اند.

امروز اینجا نرسیده به سه راه یاسر نمایشگاهی زیبایی برپا است. در ورودی گالری مهرهنر فرش قرمز پهن شده است. خبری از فستیوال و جشنواره نیست. هیچ بازیگر و سوپر استاری حضور ندارد. امروز فرش قرمز در گالری مهرهنر خیریه متوسلین به امام رضا (ع) به افتخار دختری پهن شده كه معلول است اما ناتوان نیست. نامش فاطمه است. فاطمه حمامی. دختری كه به محدودیت هایش می خندد. روی میز مرتفعی وسط گالری در میان تابلوهایی كه از سر انگشتان دست نه، پایش رنگ گرفته اند نشسته است. فاطمه 30 سال دارد. او سال هاست با معلولیت می جنگد. با انگشتان پاهایش چشم و ابرو می كشد تا بشود تصویر یك بازیگر مثل محمدرضا گلزار، ترانه علیدوستی، مهران مدیری كه امروز روی دیوار گالری و در قاب هایی سفید جا خوش كرده اند. یا نقاشی كلبه ای چوبی در سرزمین برفی یا پرنده هایی با بال های صورتی یا تصویر در آغوش گرفتن خرس ها كه عشق از آن جاری است.
اگر چرخی در نمایشگاه بزنید اولین چیزی كه در نقاشی های این دختر كاشانی توجه هر بازدیدكننده ای را به خود جلب می كند، جادوی رنگ هاست. او با هنرمندی تمام رنگ های شاد را روی كاغذ پاشیده و تصاویری از رویاهایش را نقاشی كرده است. نقاشی فاطمه برگ هایی از آرزوی های این دختر هستند. فاطمه با نمایش آثار هنریش امروز برای هزارمین بار ثابت كرد، اگر بخواهی، اگر جلوی پاهایت سنگ نیندازی، به معنی واقعی كلمه، خواستن توانستن است.
امروز 4 بهمن ماه همزمان با افتتاحیه گالری مهرهنر موسسه امام رضا، اولین نمایشگاه رسمی فاطمه حمامی هم برپا و افتتاح شده است. قرار است از این به بعد این گالری میزبان فاطمه ها باشد. دختران و پسرانی كه در محدودیت ها ستاره شده اند.

*اهل كاشان است
فاطمه اهل كاشان است. بدون شك او مصداق شعر سهراب است. اهل كاشانم، روزگارم بد نیست. تكه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری دارم، بهتر از برگ درخت. دوستانی، بهتر از آب روان و خدایی كه در این نزدیكی است.
هر تازه واردی كه وارد گالری می شود با دیدن دختر جوان مات و مبهوت می ماند. همه دور او حلقه زده اند و از نزدیك نقاشی كشیدن فاطمه با شصت پایش را به تماشا ایستاده اند. فاطمه معلول 85 درصد جسمی و حركتی است تنها عضو بدنش كه با اراده او به خوبی كار می كند پای راست او است.
یك دستش در هوا است و با دست دیگرش زیر پایش را گرفته. همه بدنش در زاویه ای است كه تعادلش را برای نقاشی كشیدن با شصت پایش حفظ كند. انگشت های پایش به دنبال مدادرنگی ها روی قالیچه سُر می خورد. در نهایت از میان آنها مداد سبز را انتخاب می كند. كف پایش را بلند و روی كاغذ، درست جایی كه تصویر چشمی را نقاشی كرده فرود می آورد.
به پهنای صورت می خندد و با طرفدارانش عكس می گیرد. «فاطمه اینجا را نگاه می كنی؟ فاطمه كنارت بشینم». چلیك و چلیك. عكاسی و فیلم برداری از دختر هنرمند كاشانی پایانی ندارد. در نهایت فاطمه می خندد و در میان لبخند روی لبش به زحمت می گوید: ای خدا. یعنی خسته شده است.
در این لحظه فاطمه نقاشی چشم را تمام می كند. به رسم همه نقاشی هایش زیر آن تاریخ و امضا می زند و در پایین ترین قسمت كاغذ می نویسد: تقدیم به آقا جاوید.

*خط خطی هایی كه نقاشی شدند
پدر و مادر فاطمه نیز همراه او هستند. به او افتخار می كنند و به استقبال مهمانانش می روند. زهره اربابی مادر فاطمه است. به گفته او، فاطمه و خواهرش دوقلو بودند. یك قل (زهرا) در صحت و سلامت به دنیا آمد اما قل دیگر(فاطمه) به این خاطر كه پس از زایمان به او اكسیژن نرسید و در جریان این حادثه و عدم رسیدن خون به یكی از رگ های مغزش دچار معلولیت شد. او می گوید: من از ابتدا و در جریان سونوگرافی ها می دانستم دوقلو باردار هستم و باید سزارین می شدم اما هنگام زایمان دكترها بی توجه به دوقلو بودن فرزندانم و به اصرار خودشان آنها را طبیعی به دنیا آوردند. به همین دلیل این اتفاق افتاد و فاطمه به خاطر اشتباهات پی در پی دكترها برای همیشه دچار معلولیت شد.
مادر فاطمه چهار فرزند دارد. دو پسر و دو دختر كه دو سه ماهی است زهرا را به خاطر ایست قلبی از دست داده اند. زهره اربابی در حالی كه محمدعرفان پنج ساله یادگار دخترش زهرا را در آغوش گرفته است، ادامه می دهد: محمدعرفان همه زندگی فاطمه است. فاطمه و زهرا بسیار به هم وابسته بودند. فاطمه كه به خوبی نمی تواند حرف بزند اما همیشه با خواهرش به هر زحمتی كه بود درد و دل می كرد. زهرا گوش شنوای فاطمه بود اما پس از فوت او فاطمه تكلمش را نسبت به قبل بیشتر از دست داد. كم حرف و منزوی تر شد و تنها امیدش محمدعرفان بود. بعد از اینكه برای گالری به او درخواست دادند قبول كرد و حالا یادگار خواهر خود را نیز همراهش به تهران آورده تا به حضور او دلگرم باشد. او در میان نقاشی كشیدن با ایما و اشاره مادرش را صدا می كند و به او می گوید: فقط جای خواهرم زهرا خالی است.
نقاشی های فاطمه پر از شور و حال است. وقتی از او می پرسم كدام یك از نقاشی ها را بیش از بقیه دوست دارد، دستش را دراز می كند به سمت تابلو خرس ها. در قاب تصویر، خرس مادر دو خرس كوچك را در آغوش گرفته است. فاطمه می گوید: آنها را دوست دارم چون به یكدیگر عشق دارند. تقریبا چند دقیقه طول می كشد تا این جمله ها را به زبان بیاورد. بعد می خندد.
فاطمه از كودكی عاشق نقاشی بود. به قول مادر، اوایل با مداد روی كاغذ فقط خط خطی می كرد. اما به مرور زمان خط ها فرم گرفتند و امروز تبدیل به تصاویری زیبا و خلاقانه شده اند.
در این راه اما اساتیدی در كاشان فاطمه را همراهی كردند. از معلم فاطمه كه با اصرار فراوان خانواده او را راضی كرد تا فاطمه را به مدرسه بفرستند تا چند استاد بزرگ نقاشی در كاشان.
به همین دلیل فاطمه حالا، هم سواد خواندن و نوشتن دارد و هم به زیبایی نقاشی می كشد. او از آنجایی معروف شد كه نقاشی ها را در صفحه شخصی در فضای مجازی منتشر كرد. هر روز به تعداد طرفداران این دختر كاشانی اضافه می شد و در این میان خیلی ها هم با فاطمه آشنا شدند. مثل خیریه امام رضا (ع). آنها وقتی دیدند فاطمه توانایی زیادی در نقاشی كشیدن دارد و آثار زیبایی را خلق كرده است، همزمان با افتتاح گالری این مجموعه با عنوان (مهر هنر) آثار فاطمه را به نمایش گذاشتند و با هنرمندی دختری منحصربه فرد میزبان بازدیدكنندكان شدند. حالا خیلی ها فرصت آن را دارند تا هشتم بهمن ماه به تماشای 50 اثر از نقاشی های فاطمه به این گالری مراجعه كنند و از جادوی رنگ ها روی قاب لذت ببرند.

* دخترم آینده درخشانی دارد
مادر فاطمه با عشق به دخترش نگاه می كند. او همه كارهای فاطمه را انجام می دهد. از غذا دادن به او تا حمام، سرویس بهداشتی و... وقتی از او می پرسم از نگه داشتن فاطمه خسته می شوی؟ می گوید: گاهی خسته می شوم اما ارزشش را دارد. او باعث افتخار خانواده ما است در حالی كه وقتی متولد شده بود هیچ كسی توانایی های او را باور نداشت. فاطمه خودش ثابت كرد كه هنرمند است و ما هم سعی كردیم در حد توان از او حمایت كنیم.
جواد حمامی پدر فاطمه نیز در كنار او است. او درباره دخترش می گوید: وقتی دخترهایم به دنیا آمدند با دیدن فاطمه خیلی ناراحت شدم. رفتم خانه پدرم و از او پرسیدم: از من راضی هستی؟ گفت چطور؟ گفتم: به این خاطر كه اول زندگیم فرزندم معلول شده است. پدرم حرف خوبی زد. او گفت: من از تو راضی ام و خدا دوستت دارد كه فاطمه را جلوی پایت گذاشته. خدا به بنده هایی كه دوست دارد، درد می دهد چون می داند آنها می توانند از پس درد و مشكل سربلند بیرون بیایند.
از آن زمان به بعد پدر فاطمه دیگر هیچ وقت شكایت نكرد. او همیشه خداوند را برای داشتن چنین دختری شكر می گفت و امروز كه فاطمه باعث افتخارش شده از همیشه بیشتر به خداوند ایمان دارد. «شاید باورش سخت باشد اما فاطمه با این وضعیت ما را به كربلا هم فرستاده است. او با فروش سه تابلوی نقاشی خود، ما را به كربلا فرستاد».
پدر فاطمه حالا زمینی 500 متری برای دختر خود خریده و تنها آروزیش ساخت گالری برای فاطمه است. او می گوید: من نانوا هستم و درآمد زیادی ندارم. با این حال همیشه از فرزندانم به ویژه فاطمه حمایت كردم. تا جایی كه از دستم بربیاید هوای او را دارم. فضای خانه ما كوچك است و جایی برای نگهداری نقاشی های دخترم نداریم. خیلی از نقاشی های او را در زیرزمین خانه پسرم نگهداری می كنیم. با خرید این زمین دلم می خواهد برای او گالری بسازم تا آنجا نقاشی كند و نقاشی هایش را به دیوار بزند و مردم شهرم با دیدن نقاشی های او امیدشان به زندگی بیشتر شود.
پدر فاطمه همه پس انداز زندگی خود را برای اینكار داده و امروز فاطمه برای گالری رویاهایش لحظه شماری می كند. پدر فاطمه معتقد است معلول ها ناتوان نیستند. اگر حمایت بشوند، خیلی از آنها می توانند از افراد سالم نیز موفق تر باشند. «باید یك اتفاقی بیفتد تا همه مردم از حقوق برابر برخوردار باشند. معلول و سالم را به یك چشم نگاه كنیم. من مطمئنم اگر از دخترم حمایت كنم او آینده درخشانی خواهد داشت. معلول ها هم حق زندگی دارند و فقط باید كمی حمایت شوند».
نمایشگاه گالری مهر تا هشتم بهمن ماه میزبان نقاشی های فاطمه حمامی است.
گزارش از فاطمه شیری
اجتمام* ف ش*1834