به گزارش گروه اطلاع رساني ايرنا؛ پيش از پيروزي انقلاب اسلامي به دليل فراگير بودن انديشههاي چپ و ناسيوناليسم عربي، جايگاهي براي جريانهاي ديني، شيعه و سني وجود نداشت. در اين ميان شيعيان بيش از هر جريان ديگري قرباني سياستهاي حاكم بودند اما با پيروزي انقلاب وضعيت به گونه اي ديگر رقم خورد و موج احياي اسلام و حق خواهي كه متأثر از اين نهضت بود در تمام خاورميانه مورد توجه قرار گرفت.
اكنون خاورميانه در يكي از حساس ترين و بحراني ترين مقاطع تاريخي خود بهسر ميبرد، بهگونهاي كه نه تنها بايد ايران به عنوان بخش بسيار مهم اين منطقه مورد توجه قرار گيرد بلكه آن را به عنوان يكي از اصليترين مؤلفهها در شكلگيري تحولات و جهتدهي به وضعيت بسيار پيچيده اين منطقه مد نظر قرار داد.
پژوهشگر گروه اطلاع رساني ايرنا در گفت وگو با «اردشير پشنگ» پژوهشگر ارشد روابط بين الملل و متخصص مسايل سياست خارجي و تحولات خاورميانه به بررسي جايگاه ايران در تحولات خاورميانه در چهل سالگي انقلاب اسلامي پرداخته است.
-متن گفت وگوي ايرنا را با وي در ادامه مي خوانيم:
**ايرنا: ايران در ابتداي انقلاب چه جايگاهي در خاورميانه داشت و در اين 40 سال چه فعاليت هايي انجام داده و چه جايگاهي به دست آورده است؟
***پشنگ: پيش از انقلاب اسلامي، نظام شاهنشاهي يكي از اركان اصلي متحد با بلوك غرب در خاورميانه بود و در اين ميان با تحكيم روابط خود با آمريكا از يك طرف و تنش زدايي و گسترش روابط با اتحاد جماهير شوروي از طرفي ديگر به دنبال تحكيم قدرت خود به عنوان قدرت نخست در منطقه خليج فارس و نيز يكي از قدرت هاي اصلي خاورميانه بود اما پس از انقلاب اسلامي و وقوع تغييرات اساسي در همه اركان نظام، شاهد هستيم شعار «نه شرقي نه غربي، جمهوري اسلامي» و نيز ايده «صدور انقلاب اسلامي» به محورهاي اصلي سياست خارجي ايران تبديل شد و بر اين پايه طبيعي بود كه ايران از هر طرف تحت فشار كشورها و قدرت هاي فرامنطقه اي و بين المللي قرار گيرد. از طرفي ديگر با احساس خطري كه كشورهاي منطقه از سرايت انقلاب به كشور خود داشتند روابط منطقه اي نيز با تنش هاي زياد مواجه شد، در همين راستا مي توان حمله عراق به ايران و ورود 2 كشور به يك جنگ پرتلفات و پرهزينه هشت ساله و تشكيل «شوراي همكاري خليج فارس» را ارزيابي كرد.
مساله ديگر اين است كه ايران از منظر ابعاد سخت و نرم قدرت يك كشور قديمي، بزرگ، داراي ذخاير قابل توجه نفت، جمعيت و نيروي انساني مناسب و پتانسيل هاي گسترده ديگر به شمار مي رود و همين امر باعث شده در هر شرايطي ايران كشوري تاثيرگذار و قوي در منطقه خاورميانه باقي بماند بنابراين هرچند از دست دادن اتحاد با غرب و نيز ورود اجباري به جنگ فرسايشي با عراق، هزينه هاي زيادي براي كشور به دنبال داشت اما اين مسايل باعث نشد تا از اهميت منطقه اي ايران كاسته شود بلكه با پيگيري سياست هاي حمايت جدي و عملي تر از گروه هاي مختلف معارض با غرب به ويژه رژيم صهيونيستي از جمله حماس در فلسطين، حزب الله در لبنان و ... شاهد اثرگذاري و تلاش براي برقراري نوعي نظم مورد نظر خود به شيوه اي ديگر در اين 40 سال هستيم.
اگر بخواهيم دريابيم در پايان اين 40 سال جايگاه ايران چگونه است، بايد گفت كشور به دلايل بسياري همچنان يكي از قدرت هاي اصلي منطقه محسوب مي شود با اين تفاوت كه ديگر يك رقيب مزاحم تحت حكومت حزب بعث در مرزهاي غربي اش را ندارد و همين موضوع باعث آزادي انرژي بيشتري از طرف ايران براي بازيگري در سطح منطقه شده اما متاسفانه تنش هاي منطقه اي به صورت پرنوسان همچنان باقي مانده و گاه افزايش پيدا كرده است كه از جمله مهمترين آنها افزايش تنش با عربستان سعودي و رقابت و درگيري غيرمستقيم 2 كشور در گستره جغرافيايي طولاني از فلسطين، لبنان، سوريه و عراق گرفته تا بحرين، كويت و يمن به شمار مي رود.
با توجه به اهداف، شعارها و برنامه هايي مطرح شده در اين سال ها كه بسياري از آنها در تضاد با منافع و ديدگاه هاي غرب و برخي از كشورهاي منطقه قرار دارد، هزينه هاي سياست خارجي ايران را بيش از پيش كرده است.
**ايرنا: با توجه به حضور آمريكا و چند كشور ديگر در خاورميانه، ايران براي پيشبرد اهداف خود از چه ابزارهايي استفاده مي كند؟
***پشنگ: ايران كوشيده است از مدل سياسي- نظامي خود در راستاي پيشبرد اهداف سياست خارجي خود طي اين سال ها و به خصوص دهه اخير استفاده كند و آن هم استفاده از الگوي نيروهاي بسيج است كه مي توان چنين الگويي را در غزه فلسطين، جنوب لبنان به وسيله حزب الله، در سوريه با نيروهاي دفاع الوطني، در عراق با استفاده از نيروهاي حشد الشعبي و در يمن با استفاده از نيروهاي انصارالله مشاهده كرد؛ يعني بازيگري و اثرگذاري به وسيله گروه هاي سياسي–نظامي كه مي كوشند با داشتن قدرت سخت و نظامي در عرصه نرم و سياسي هم اثرگذاري كنند. اين الگو باعث افزايش قدرت اثرگذاري ايران دست كم در اين كشورها شده است.
موضوع ديگر اما تنش زدايي با كشورهاي منطقه محسوب مي شود اما چون سياست خارجي دولت هاي مختلف در ايران متفاوت بوده است، بنابراين در اين زمينه كارنامه يكدستي مشاهده نمي شود. به طور مثال در دوره دولت هاي سازندگي و اصلاحات با در پيش گرفته شدن مشي تنش زدايي منطقه اي به وژه نزديكي با هيات حاكمه عربستان، شاهد افزايش همكاري هاي منطقه اي بوديم اما در دوره دولت اصولگراي احمدي نژاد كه همزمان با وقوع رويدادها و تحولات مختلفي از جمله حضور آمريكا در منطقه و ... بوديم، تنش در روابط منطقه اي افزايش پيدا كرده به گونه اي كه حتي دولت اعتدالگراي حسن روحاني هم به رغم ميل خود نتوانسته است از ميزان تنش موجود ميان ايران و برخي دولت هاي منطقه بكاهد، در اين ميان روي كار آمدن دونالد ترامپ در آمريكا نيز باعث تشديد تنش ها در سطح منطقه خاورميانه عليه ايران شده است.
**ايرنا: به نظر مي آيد كه خاورميانه در حال شكل گيري يك نظم نوين است. اگر اينطور است ايران در اين نظم نوين چه نقشي ايفا مي كند؟
***پشنگ: متاسفانه ايران طي چهار دهه گذشته نتوانسته است از همه ظرفيت هاي خود بهره ببرد و يا اينكه يك مشي منطقه اي مشخصي را در پيش بگيرد. همانطور كه اشاره شد سياست خارجي ايران در دولت هاي مختلف متفاوت بوده است و طي 2 دهه اخير نيز نهادهاي ديگري علاوه بر وزارت خارجه تاثير بيشتري در تعيين سياست خارجي ايران داشته اند. غفلت از پتانسيل بالاي فرهنگي و مولفه هاي تاريخي و فرهنگي قدرت نرم ايران از آسياي ميانه و شبه قاره تا قفقاز و مناطق كردنشين در كشورهاي تركيه، سوريه و عراق يكي از اين پتانسيل هاي استفاده نشده، در اين دوران است. همچنين فقدان ثبات و داشتن مشي كاملاً مشخص منطقه اي باعث شده تا عملاً سياست خارجي منطقه اي ايران بسيار پرهزينه و پردردسر شود در اين ميان ديگر بازيگران از جمله آمريكا و اسرائيل نقش كاتاليزوري و تشديد كننده را ايفا كرده اند.
در اينكه نظم نويني در خاورميانه در حال شكل گيري است، شكي نيست. تلاش براي استقرار اين نظم نوين از دهه 1990 ميلادي شروع شد اما هنوز مستقر و شكل مشخصي از آن ايجاد نشده است، رقابت براي دستيابي به هژموني منطقه اي در عصر منطقه گرايي ويژگي اصلي اين نظم نوين محسوب مي شود. به عبارت ديگر قدرت هاي مختلف و مدعي در خاورميانه هريك در تلاش هستند در اين دوره گذار چه از نظر راهبردي و چه از نظر الگويي و ايدئولوژيك قدرت خود را با كمترين توجه ممكن به ديگر رقبا و واقعيات موجود در منطقه گسترش دهند. اين مساله باعث افزايش تنش ها و رقابت هاي منفي و شكل گيري جنگ هاي نيابتي و تعميق بحران هاي سياسي – امنيتي در نقاط مختلف اين منطقه شده است. از طرفي ديگر چون اكثريت كشورها و به خصوص قدرت هاي منطقه اي در خاورميانه در سطح داخلي داراي تنش و مشكلات لاينحل چندي هستند اين امر به فاكتور ديگري براي تاثيرپذيري نظم جديد و پيش بيني ناپذيري و بحران سازي بيشتر آن تبديل شده است.
به زباني ساده بايد گفت چون همچنان منطق گفت وگو، مذاكره، دستيابي به فهم مشترك از خواست ها، منافع و خطوط قرمز ميان كشورها و به خصوص قدرت هاي اصلي خاورميانه، حاكم نيست در نتيجه يك وضعيت جنگ سردي در سطح منطقه اي را در خاورميانه مشاهده مي كنيم كه در آن بي اعتمادي، بحران زايي، امكان وقوع جنگ هاي ناخواسته و ... از ويژگي هاي اين نظم فعلي است.
**ايرنا: با توجه به بحران هايي كه در خاورميانه وجود دارد سياست ايران در مواجهه با اين بحران ها چگونه است؟
***پشنگ: تنش زدايي اصل اساسي سياست خارجي ايران در منطقه بايد باشد و از اين منظر كه خاورميانه منزل مشترك كشورها و گروه هاي مختلف سياسي، ملي و مذهبي مختلفي است و لذا نهايتاً مي بايست همين بازيگران تنش و بحران ها را حل كنند، مي بايست وارد مذاكرات جدي و عملياتي در وهله نخست با بازيگران موثر در منطقه شد و در وهله دوم سنگ بناي همكاري هاي سازنده به خصوص در حوزه اقتصادي را اين كشورها فراهم سازند زيرا جداي از بحران هاي گسترده، ساختاري، تاريخي و عميق چندي كه اكثر كشورهاي خاورميانه به آن دچار هستند، به نظر مي رسد بحران كارآمدي جدي ترين بحران براي اين كشورها در قبال مردمانشان است امري كه هيچ يك از كشورهاي منطقه نمي توانند به تنهايي از عهده آن بربيايند و نيازمند نوعي همكاري و مساعي جمعي هستند. اين مهم نيز زماني روي مي دهد كه از منظر سياسي و امنيتي تفاهم و سپس توافق هاي اصولي ميان كشورهاي منطقه روي دهد.
**ايرنا: ايران در آينده خاورميانه چه جايگاهي مي تواند به دست آورد؟
***پشنگ: سياست خارجي دنباله سياست داخلي است و اگر ايران بتواند نخست در عرصه داخلي پتانسيل ها و ظرفيت هاي خود را عملياتي تر كند و از حجم رو به گسترش مشكلات اقتصادي كه موثر بر ديگر حوزه هاست بكاهد و از مزاياي نسبي و گاه مطلق داخلي اش با تمركز بر خصوصي سازي و نيز تخصص سالاري (تكنوكراسي) استفاده كند، مي تواند حضور بسيار موثرتري در سطح منطقه اي داشته باشد. با توجه به راهبرد سياسي، تاريخي، فرهنگي و حتي اجتماعي كه در حال تبديل شدن به يكي از اركان ثبات و همكاري در سطح منطقه اي شود امري كه بي شك باعث تنش زدايي عملي، كاستن از بحران ها و جنگ ها و در نتيجه بهبود شاخص هاي توسعه پايدار در ابعاد مختلف در سطح منطقه اي و ملي خواهد شد.
پژوهشم9370**2002**9131
تاریخ انتشار: ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۹:۲۷
تهران- ايرنا- اردشير پشنگ پژوهشگر تحولات خاورميانه معتقد است: ايران از منظر ابعاد سخت و نرم قدرت كشوري قديمي، بزرگ، داراي ذخاير قابل توجه نفت، جمعيت و نيروي انساني مناسب و پتانسيل هاي گسترده ديگر بوده و هست و همين امر باعث شده در هر شرايطي به عنوان كشوري تاثيرگذار و قوي در منطقه خاورميانه باقي بماند.