تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۳

بوشهر- روزنامه پيام عسلويه در شماره 1117 روز شنبه خود يادداشت سجاد بهزادي جامعه شناس و فعال رسانه اي را با عنوان طبقه متوسط ، نقطه تعادل جامعه منتشر كرده است.

در ادامه اين مطلب آمده است:فارغ از اينكه آيا هنوز مي توانيم از طبقه سخن بگوييم يا خير، خود حديث مفصلي دارد اما به بلنداي تاريخ مي دانيم از ارسطو تا ماركس تا بورديو كه طبقه متوسط چقدر براي هر جامعه اي محل اعتناء بوده است.
نزد ارسطو، همين طبقه متوسط شايسته ترين گروه براي حكومت كردن اند چون هم بيش از همه ميل به قانون دارند و هم از افراط و تفريط سياسي گريزانند. حكومت مطلوب ارسطو، حكومت طبقه متوسط بود كه به نظر او معتدل و ميانه رو هستند. ماركس هم اگر چه به تدريج طبقه كارگر را محملي براي تحول خواهي و آرزوهاي خود اعلام كرد اما طبقات متوسط را نيروي محرك مدرنيزاسيون هر جامعه مي دانست.
طبقه متوسط در ايران نيز روايت پر فراز و نشيبي دارد. به باور بسياري از صاحبنظران، نقش اين طبقه در جنبش مشروطه و جنبش ملي كردن صنعت نفت و انقلاب اسلامي، هر كدام به شكلي تعيين كننده بوده است. آنقدر تعيين كننده، كه اين تحولات بدون طبقه متوسط ناقص و يا حتي به سرانجام نمي رسيد اما امروزه طبقه متوسط در ايران، حال و روز خوبي ندارد اگر چه دولت اصلاحات به لحاظ مدني و بسترهاي فكري و حتي اقتصادي توانست طبقه متوسط را در متن جامعه مورد توجه قرار دهد اما در دوره احمدي نژاد طبقه متوسط تضعيف شد و دولت بيشتر مواقع تلاش كرد تا مطالبات طبقات فرودست را محور خواسته‌هاي عمومي‌ در ايران معرفي كند‌. اكنون طبقه متوسط ايران با چالش هاي عميقي مواجه است.
يكم: طبقه متوسط در ايران امروز عامليت ندارد و هر روز انزواي جديدي به خود مي گيرد. طبقه متوسط در ايران امروز اگر چه در معرض آگاهي هاي فزون تري نسبت به قبل است اما سياست ورزي نمي كند. گويي اين طبقه براي تغيير و اصلاح ديگر انگيزه اي ندارد.
دوم: شكل هاي اجتماعي و مدني كه عمدتاً مي توانند به تقويت بنيه طبقه متوسط كمك كنند در ضعيف ترين موقعيت خود قرار دارند و مشاركت هاي عمومي در آنها با هيچ فراخواني مطلوب نظر نخواهد بود.
طبقه متوسط فقيرتر شده است و مانند فقرا آنقدر درگير مسائل روزمره خود هستند كه انگيزه تغيير مستمر نداشته و براي بهبود وضعيت خود مشاركتي در نهادهاي مدني نمي كند. اگر هم جايي نشاني از تحول خواهي و مدرنيزاسيون ديده مي شود نسبتي با طبقه متوسط ندارد و عموما توسط طبقه سرمايه دار روشنفكري اداره مي شود كه رفتار طبقه متوسط را دارند وخود در اين طبقه نيستند.
سوم: مشكلات اقتصادي چنان سنگيني مي كند كه ديگر طبقه متوسط دغدغه اصلي‌ خود را مانند كسب حقوق مدني، عدالت اجتماعي، برابري فرصت ها، كرامت شهروندي و آزادي، به شيوه مشاركت هاي اجتماعي و مسالمت‌آميز فرياد نمي زند. اكنون طبقه متوسط در ائتلافي ناخواسته با طبقه فقير جامعه قرار دارد. اگر چه همانگونه كه ' دافونسكا' نيز طبقه متوسط را توصيف مي كند اين طبقه هرگز تسليم زندگي فقيرانه نمي شود و براي فداكاري به منظور دستيابي به زندگي بهتر تلاش مي كند.
توكويل اعتقاد داشت دمكراسي آمريكا يك بار و براي هميشه نشان داده است كه طبقه متوسط مي تواند با شعور عملي بر كشور خود حكومت كند. البته حالا ديگر با ظهور ترامپيسم وضعيت طبقه متوسط امريكا نيز به شدت تغيير كرده است.
طبق نظريه ديگري كه دوتوكويل بعنوان نقش طبقه متوسط در جامعه مورد بررسي قرار مي دهد نظريه اي است كه در آن از طبقه متوسط به عنوان نقطه ي تعادل بخش جامعه ياد شده و وجود طبقه ي متوسط را موجب ثبات در جامعه مي داند. تصميم سازان و تصميم گيران در بعد از چهل سالگي خود مي بايست به اين نقطه تعادل بخش بيشتر تمركز كند وبا اعتناء به طبقه متوسط اين نقطه را تقويت كند. تقويت اين طبقه به معناي چيرگي آن در معادلات سياسي اجتماعي جامعه نيست ، بلكه به ثبات جامعه كمك مي كند.
7212/6045