تهران- ايرنا- عضو هيات علمي موسسه پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي معتقد است: كنشگران مرزي داراي ظرفيت هايي چون رفع شكاف ميان دولت و ملت و دستيابي به صلح و همبستگي اجتماعي هستند در حالي كه در تاريخ معاصر ايران از اين ظرفيت ها بهره نبرده است .

به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار گروه دانشگاه ايرنا، مقصود فراستخواه در دومين همايش صلح، وفاق اجتماعي و همبستگي ملي در باره «كنشگران مرزي در ايران؛ و تقلاهاي ناتمام صلح، وفاق و همبستگي اجتماعي» اظهار داشت: از دوره قاجار تاكنون از فرصت هاي كنشگران مرزي به عنوان استفاده موثري نشده است. از اين رو كنشگران از اهداف خود بازمانده اند و امكانات اصلاح سيستم را فراهم نكرده اند.
وي افزود: ايران سرزميني با وسعت، تاريخ طولاني، پرحادثه، اقوام و فرهنگ هاي گوناگون است. تاريخ ايران، تاريخي دچار بي تقارني مزمن در منابع و نهادها، بي تقارني در منابع قدرت، ثروت و زيستي، بي تفاهمي در معاني و هويت ها، كشتار، قحطي، سوء تفاهم ها، بيگانگي، قهر، تعارض هاي حل نشده و ائتلاف هاي شكننده است.
فراستخواه ادامه داد: چنين جامعه اي درگير انواع شكاف ها و در راس آن شكاف ملت و دولت است و فضاهاي واسط حرفه اي، مدني، صنفي، اجتماعي، محلي و قومي نيرومند در آن به وجود نيامده اند تا با فراهم سازي ساختارهاي ميانجي شكاف ميان دولت و ملت را حل كنند. براي چنيني جامعه اي صلح، همبستگي و وفاق شرط زيست پذير شدن جامعه و پايداري است.
عضو هيات علمي موسسه پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي با بيان اين پرسش كه چرا جامعه به دور از صلح و همبستگي است؟ تصريح كرد: پاسخ به اين پرسش از دو منظر قابل بررسي است؛ نخست مي توان وضعيت جامعه را به ساختارها و تقدير محول كرد و جنگ را تقدير تاريخ دانست كه باعث ايجاد هرج و مرج و نبود همبستگي شده است.
فراستخواه در شرح نگاه دوم نيز گفت: بيش از توجه به كارگزاران اجتماعي به عامليت و ساختار توجه شده است در حالي كه محاسبه هاي فني نخبگان نادرست و بدون تاثير بوده، نقشه هاي راه به اشتباه انتخاب شده، مهارت هاي عمل اجتماعي وجود نداشته و طرح هاي اجرايي ايراد داشته است.
اين جامعه شناس با تاكيد بر اهميت اخلاق كنش و معنا يافتن عمل اجتماعي در دستيابي به صلح در جامعه گفت: در دهه هاي اخير شاهد ظهور نژاد تازه اي از تقلاي فكري و اجتماعي به نام كنشگران مرزي بوده ايم كه نژاد تازه اي از كنش هاي سياسي، اجتماعي، فكري و مرزي را هدايت مي كردند.
اين استاد دانشگاه معتقد است: كنش گري مرزي سازو كاري در برابر محدوديت كنش هاي مدني و در پاسخ به نياز سرزميني صلح است.
فراستخواه با بيان اينكه كنشگران مرزي در هر دوره تاريخي حضور داشته اند، اظهار داشت: كنشگران مرزي به دنبال ايجاد پيوند ميان روايت ها و ضد روايت ها، گفتمان ها و ضدگفتمان ها هستند. آن ها فضاي آستانه اي ميان دولت و جامعه ايجاد كرده و از طريق آن فضاهاي رسمي دولت عبور مي كنند.
وي در ادامه به ديدگاه برخي صاحبنظران در باره كنشگران مرزي اشاره و عنوان كرد: كنشگران مرزي به دنبال بازنمايي هاي تازه از فضاهاي آستانه اي هستند. آن ها فضاهاي ميان دولت و جامعه، دانشگاه و جامعه و فضاهاي رسمي و غيررسمي را توسعه مي دهند.
به بيان فراستخواه، عده اي نيز كنشگري مرزي را نوعي عمل فضايي قلمداد مي كنند و معتقدند، كنشگران مرزي در تلاش براي ايجاد فضاهاي تازه هستند، براي نمونه دولت را كه به مثابه فضاي تسلط و كنترل است، به فضايي اقتضايي و قابل تردد تبديل مي سازند. به عبارت ديگر، فرم تازه اي از زندگي سياسي را ابداع مي كنند و نوع تازه اي از الگوهاي حكمراني را به ميان مي آورند.
اين استاد جامعه شناسي در ادامه با اشاره به سازوكارهاي كنشگران مرزي و ضعف هاي آن ها در ايران، گفت: كنشگران مرزي تلاش مي كنند كه سكوت را به صدا و ناتوان را به توانمند تبديل كنند. ظرفيت سازي و حاشيه زدايي كرده، گروه هاي اجتماعي را شناسايي و آن ها را به مركز بياورند و از اين طريق صداي زندگي را به سيستم هاي حكمراني و سياستگذاري برسانند.
وي هدف كنشگران مرزي را اصلاحات سيستم عنوان كرد و گفت: پس از انقلاب نيز شاهد اين بوديم كه كنشگران مرزي همچنان به طور اثربخشي نمي توانند مشكلات جامعه را حل كنند.
فراستخواه در بيان دلايل ناتوان كنشگران مرزي در جامعه ايران، توضيح داد: كنشگران مرزي به جاي توسعه نهادها، ايجاد ساختارهاي بادوام، توسعه نهادهاي سطحي محلي، ايجاد فضاهاي تجديدپذير، توسعه اجتماعات محلي و ايجاد ائتلاف هاي نيرومند، به دولت و قدرت چسبنده شده اند، نخبگان آن ها در ساخت قدرت و ثروت ادغام شده يا در امواج پوپوليسم فرو رفتند. گاهي نيز جذابيت هاي رانت آنان را به سوي سيستم كشانده و خاصيت شناوري خود را از دست مي دهند.

**9283**1601**