به گزارش ايرنا، شهيد حاجبي به عنوان يادگار غلام و حكيمه يكم فروردين ماه سال 41 در روستاي بادرگ رودخانه از توابع شهرستان رودان چشم به دنيا آمد.
پدرش نام وي را ابتدا خان محمد مي گذارد اما همين كه او به سن پنج سالگي مي رسد متوجه ستم و ظلم عوامل دست نشانده پهلوي مي شود به همين جهت پدر را مجبور مي سازد كه نام وي را تغيير داده و او را علي نام نهادند.
وي دوران ابتدايي را در روستاي رودخانه به پايان رساند و به سبب پشتكاري كه داشت تصميم به ادامه تحصيل گرفت.
شهرستان بندرلنگه مقصد بعدي علي براي گذراندن تحصيل در مقطع راهنمايي بود و تابستان ها را در بندرلنگه كارگري مي كرد.
وي جواني خوش خلق، مهربان، ساده و بي آلايش بود، در پوشش بسيار ساده پوش و كمتر لباس نو مي پوشيد و در صله رحم و احترام به پدر و مادر نيز زبانزد خاص و عام بود.
دوران تحصيل علي در مقطع راهنمايي مصادف بود با شكل گيري انقلاب اسلامي و براي اينكه بتواند در متن حركت هاي انقلاب قرار گيرد و از طرفي به ادامه تحصيل در رده دبيرستان هم بپردازد به شهرستان زرندكرمان رفت و با شروع تجاوز رژيم بعثي عراق به خاك ايران ترجيح داد درس را رها كرده و وارد سپاه شد تا از اين راه عازم جبهه شود.
شهيد حاجبي با شروع جنگ و در سال 59 وارد جبهه هاي جنگ شد و در جنگ هاي نامنظم شهيد مصطفي چمران شركت كرد و پس از شهادت دكتر چمران و با شكل گيري گردان ها و تيپ هاي سپاه و بسيج به عنوان نيروي زرهي وارد تشكيلات ثارالله شد.
در خاطراتي كه از عشق شهيد علي حاجبي به شهيد چمران نقل مي كنند وي هر زمان از مسير سوسنگرد به دهلاويه عبور مي كرد غير ممكن بود از ماشين پياده نشود و براي شهيد چمران در آن صحرا فاتحه نخواند و اداي احترام نكند.
دوران حضور او در لشكر 41 ثارالله، بخش اعظم زمان حضور وي در جنگ را شامل مي شود، ابتدا به عنوان نيروي زرهي و پس از گذشت مدت كوتاهي در اين قسمت با توجه به موفقيت هايي كه در ماموريت ها كسب مي كند و با توجه به استعدادي كه در وي وجود داشت او را بعنوان مسوول مخابرات لشكر منصوب مي كنند.
شهيد علي حاجبي مهر ماه سال 63 و در حالي كه دل در گرو جبهه داشت در سن 22 سالگي ازدواج كرد.
وي براي لباس سبز سپاه قداست خاصي قائل بوده اما به گفته همرزمانش او را فقط 2 بار با لباس سبز سپاه ديدند، يكبار در شب مراسم ازدواج خود و بار ديگر نيز در عمليات كربلاي يك در منطقه مهران.
شهيد حاجبي پس از پنج سال حضور مداوم در جبهه و گذشتن از تمام تجملات و دلبستگي هاي دنيوي و تهذيب نفس در مرداد ماه سال 64 به سرزمين وحي، مشرف شد.
اين شهيد دوران دفاع مقدس در عمليات هاي مختلفي مانند عمليات بزرگ ثامن الائمه، طريق القدس، عقيل حرم، والفجر مقدماتي، يك، دو، سه، چهار و هشت، خيبر، عاشورا، بدر، آزادسازي مهران و كربلاي يك حضور داشت.
سردار شهيد علي حاجبي سپس نزديكي هاي ظهر روز دهم تيرماه سال 65 پس از غسل شهادت، پوشيدن لباس مقدس پاسداري و بستن پيشاني بند لبيك يا خميني (ره) در عمليات كربلاي يك (آزاد سازي مهران) بر اثر اصابت تركش گلوله خمپاره به قسمت چپ ناحيه سينه به شهادت رسيد و آسماني شد.
از سردار شهيد علي حاجبي يادداشت هاي متعددي به يادگار مانده است، وي در يكي از يادداشت ها و وصيت نامه هاي خود آورده است: خدايا به جبهه نيامده ام كه از اين راه شهرتي كسب كنم، به جبهه نيامده ام كه نامم بر سر زبان هاي دوستان و آشنايان باشد، به جبهه نيامده ام كه دسته هاي گل بر گردنم بيندازند، به جبهه نيامده ام كه از شر غم ها و ناراحتي هاي دنيا در امان باشم، بلكه جبهه را چون كه راه انبياء و اولياء و محبان تو بود و اصلا چون راه رسيدن به تو بود انتخاب كردم.
وي در وصيت نامه هاي خود كه با آيه 169 سوره آل عمران آغاز كرده است،آورده است: پدر و مادر گرامي امروز 21 /10/60 من عازم جبهه هاي جنوب هستم تا در اره اسلان به كفار بجنگم... از شما خواهش من اين است كه ناراحت نشويد بلكه خوشحال شويد و براي پيروزي اسلام و مسلمين دعا كنيد.
شهيد حاجبي در اين وصيت نامه شهادت را سعادتي مي داند كه نصيب هركس نمي شود و اضافه كرده است: پدر مي دانم كه تو مثل كوه استواري و از اين كه فرزندي را تقديم اسلام كرده اي سربلندي ولي اين راه هم به مادرم بگو كه در راه خدا جنگيدن و جان دادن افتخاري است براي هر مسلمان.
وي در پايان اين وصيت نامه آورده است: خواهش من اين است كه پدر و مادر عزيز مبادا بر مرگ من كه موجب آزار روح من مي گردد و موجب شادي دشكن بر مرگ من لبخند بزنيد.
**به جز سردار شهيد علي حاجبي تعدادي از شهيدان استان هرمزگان، در روز عيد نوروز(يكم فروردين ماه) متولد شده اند كه مي توان به شهيدان«سردار شهيد محمد دهقاني، ابراهيم جعفري و ماشالله حقيقت» اشاره كرد.
9887 /6048
تاریخ انتشار: ۱ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۵:۴۱
بندرعباس- ايرنا- شهيد علي حاجبي يكي از شهيدان دوران دفاع مقدس استان هرمزگان در بخشي از وصيت نامه اش آورده است: خدايا به جبهه نيامده ام كه از اين راه شهرتي كسب كنم، بلكه جبهه را چون كه راه انبياء ، اولياء و محبان تو بود و اصلا چون راه رسيدن به تو بود، انتخاب كردم.