تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۴

تهران- ايرنا- عبدالله ناصري عضو شوراي مشورتي رييس دولت اصلاحات و فعال سياسي اصلاح‌طلب در گفت‌وگو با «آرمان» مي گويد: من علي‌الاطلاق به حضور مشروط پايبند هستم، اما نه با آن جزئيات يا راهكارهاي ديگري مثل ادغام احزاب در يكديگر يا اينكه جريان اصلاح‌طلب از كنار حوادث تند اجتماع بگذرد و سر خود را پايين بيندازد كه برخورد نكند كه ذيل پيشنهاد آقاي حجاريان است. لذا كاملا با اين پيشنهادات مخالفم و معتقدم اصلاح‌طلبان بايد صراحتا انتخابات مشروط را اعلام كنند.

گرچه در سال جاري همچنان سيل و اخبار و حواشي آن مساله اول كشور است، اما از هم اكنون و شايد بتوان گفت پيش از سال جديد جريان‌هاي سياسي به‌ويژه اصولگرايان درصدد برنامه‌ريزي براي حضور پرقدرت در انتخابات مجلس يازدهم در اسفندماه 98 بودند. گرچه اصلاح‌طلبان نيز به همين ميزان درصدد عملكرد بر محوريت مطالبات مردم بودند تا بتوانند در ايام انتخابات بازهم سرمايه اجتماعي خود را پشت سر خود داشته باشند. اين در حالي است كه چندي پيش سعيد حجاريان تئوريسين و نظريه‌پرداز اصلاح‌طلب طي اظهارنظري عاقلانه‌ترين راه را براي اصلاح‌طلبان حضور مشروط در انتخابات دانست كه طي آن اگر شروط اصلاح‌طلبان برآورده نشد عطاي انتخابات را به لقايش ببخشند.

از سوي ديگر اصلاح‌طلبان در سطح تحليل كلان در جامعه با معضل كاهش شديد مقبوليت اجتماعي روبه‌رو شده‌اند كه قسمت عمده‌اي از آن متوجه عملكرد دولت به‌خصوص در حوزه اقتصاد و معيشت مردم و روي ديگر آن نيز متوجه عملكرد فراكسيون اميد مجلس است. حال پرسش اينجاست كه اساسا اين شروط براي چه كسي و با چه رويكردي مطرح مي‌شود؟ از اين جهت است كه اصلاح‌طلبان بايد ابتدا با شفافيت و صداقت با مردم از مشكلات و محدوديت‌ها بگويند و تا زمان انتخابات سازوكاري فراهم كنند تا مردم نسبت به مشاركت هرچه بيشتر در انتخابات مجلس اقناع شوند، چراكه عدم مشاركت مردم مساوي با شكست اصلاح‌طلبان خواهد بود.

در اين راستا براي بررسي نحوه كنش اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس يازدهم، عملكرد شوراي عالي سياستگذاري؛ عملكرد دولت و فراكسيون اميد و آنچه در سپهر سياست ايران مي‌گذرد، «آرمان» با عبد‌ا... ناصري عضو شوراي مشورتي رئيس دولت اصلاحات و فعال سياسي اصلاح‌طلب به گفت‌وگو پرداخته است كه مي‌خوانيد.

**در حالت كلي رفتار و كنش نيروهاي سياسي در انتخابات پيش رو را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
نتيجه انتخابات و روند برگزاري آن را خيلي نمي‌شود پيش‌بيني كرد؛ زيرا سرعت تحولات در جامعه بسيار بالاست كه در سال گذشته هم اين مساله سير صعودي داشته است. با توجه به وضعيت فعلي جامعه مدني متاسفانه به‌دليل آنكه از لحاظ معيشتي دچار يك نوع تنگنا شده كف جامعه هم به اين برداشت رسيده است كه هر دو جريان سياسي به‌دليل عدم داشتن يك برنامه‌ريزي صحيح و درست، كارآمدي براي رفع مشكلات اقتصادي ندارد. انتخابات سال 98 به آن دليل كه خواست جامعه يعني اصلاح ساختارها آنطور كه بايد و شايد صورت نگرفته است، غيرقابل پيش‌بيني است.

اعتقاد بسياري از كارشناسان بر اين است كه انتخابات مجلس براي هر دو گروه سياسي موجود در كشور غيرقابل پيش‌بيني خواهد بود. به‌نظر هم مي‌رسد نهادهاي نظارتي بنا ندارند فضاي جديدي شكل دهند، مانند آنچه در سال 78 شاهد بوديم و عملا يك مجلس كاملا قابل دفاع به نام مجلس ششم شكل گرفت. فضاي سياسي امروز كشور بسيار با گذشته متفاوت است و ما بايد شاخص‌هاي جديدي را براي آن تعريف كنيم و در نظر بگيريم.

از اين جهت چند نكته حائز اهميت را بايد در اين مورد در نظر گرفت؛ نخست آنكه به‌نظر مي‌رسد برخي براي كم‌اثر كردن رأي مردم بي‌ميل نيستند و از سوي ديگر ضعف برنامه‌ريزي دولت و همچنين برآيند جامعه از ناكارآمدي‌ها، انتخابات سال 98 را پيچيده و مبهم مي‌كند. لذا معتقدم جريان‌هاي‌ سياسي بايد نگران انتخابات پيش رو باشند. البته باتوجه به تحولاتي كه از سال 92 به اين طرف رخ داد، بين جناح اصلاح‌طلب و اصولگرايان معتدل و عاقل آنچنان تفاوت نگاه وجود ندارد. البته جريان اصولگراي راديكال و دلواپسان بحث ديگري دارند، اين جريان در برهم زدن بازي‌هاي منطقي و عادلانه يد طولايي دارند و به‌نظر مي‌رسد به‌طور جدي براي انتخابات 98 مجلس سخت مشغول هستند.

**با توجه به مجموع عوامل دخيل در انتخابات همچون فيلترهاي نظارتي، ضعف عملكردي دولت، انفعال فراكسيون اميد و كاهش چشمگير سرمايه اجتماعي اصلاح‌طلبان؛ كنش سياسي اصلاح‌طلبان در انتخابات سال جاري را چگونه مي‌بينيد؟
من علي‌الاطلاق به حضور مشروط پايبند هستم، اما نه با آن جزئيات يا راهكارهاي ديگري مثل ادغام احزاب در يكديگر يا اينكه جريان اصلاح‌طلب از كنار حوادث تند اجتماع بگذرد و سر خود را پايين بيندازد كه برخورد نكند كه ذيل پيشنهاد آقاي حجاريان است. لذا كاملا با اين پيشنهادات مخالفم و معتقدم اصلاح‌طلبان بايد صراحتا انتخابات مشروط را اعلام كنند، همان پيشنهادي كه آقاي تاج‌زاده پيش از اين به صراحت اعلام كرده بود. حضور در مجلس تحت شرايطي معنا دارد كه بتوانند چهره‌هاي كارآمد و توانمند خود را روانه مجلس كرده و از فيلترهاي نظارتي رد كنند وگرنه با تجربه مجلس فعلي و ليست ناكارآمد اميد معتقدم كه اين دوره ديگر نمي‌توان راهبرد اقليتي را به‌كار برد و انتخابي كرد؛ بدين معنا كه مجلسي روي كار بيايد كه الزاما مجلس نهم نباشد.

با توجه به تحولات مختلفي كه در لايه‌هاي مختلف جامعه صورت گرفته در شرايط سخت ملي و بين‌المللي به‌نظر مي‌رسد كه ديگر اين نوع كنشگري‌هاي حداقلي كارساز نيست. با توجه به اينكه مردم امروز 2سال پس از دي‌ماه 96 با گفتمان اجتماعي جديد وارد صحنه شده‌اند و بخش اعظمي از مردم رويكرد جديدي را اتخاذ كردند كه الزاما با نگاه جريانات سياسي مطابقت كامل ندارد و محوريت مطالباتشان بحث تغيير مديريتي و سالم‌سازي سيستم مديريتي كشور و تمهيداتي براي معيشت و رفاه جامعه است. به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه حادثه سيل كاملا فارغ از مساله مديريت مطلوب يا عدم مطلوب آن خود في نفسه در عرصه ملي كشور تاثيرات مهمي در عرصه ملي كشور در حوزه‌هاي اجتماعي، سياسي، امنيتي و حتي اقتصادي خواهد گذاشت.

**بسياري معتقدند كه ديگر شاهد مجلسي مثل مجلس ششم نخواهيم بود و اساسا اين اجازه صادر نخواهد شد با اين رويه بازهم مطلوب اصلاح‌طلبان حضور حداكثري است يا بنا به شرايط به ائتلاف يا حضور حداقلي مي‌انديشند؟
من الزاما نگاه حداكثري مجلس ششم را به كار نمي‌برم، يعني من حتما انتظار ندارم كه امثال آقاي بهزاد نبوي، محمدرضا خاتمي و محسن آرمين براي انتخابات مجلس يازدهم فارغ از مسائل حقوقي نامزد شوند و حتما تاييد شوند، اما به جرأت مي‌توان گفت كه اصلاح‌طلبان چهره‌هاي كارآمدي دارند كه بسياري از آنها مديران اجرايي دولت اصلاحات بودند و سابقه طولاني در حوزه فعاليت‌هاي اجرايي دارند و بهتر مي‌توانند در مسير قانونگذاري فهم و درك داشته باشند و قوانين قابل اجرا را تصويب كنند. بسياري از مديران ارشد دولت‌هاي جنگ، سازندگي و اصلاحات را افرادي مي‌بينم كه معتقدم آن دوز سياسي اكثريت نمايندگان مجلس ششم را ندارند، اما اصلاح‌طلبان، شجاع و توانمندند و مي‌توانند از حقوق مردم دفاع كنند.

در همين فراكسيون اميد بالاخره چند نماينده به تعداد انگشت شمار داريم كه مي‌توان به اصلاح‌طلب‌بودن آنها افتخار كرد. امثال آقاي صادقي، حيدري، رحيمي، محبي‌نيا، پارسايي، موسوي و خانم سياوشي و سلحشوري بالاخره چهره‌هاي قابل دفاعي هستند كه در مجموع اعضاي فراكسيون اميد از اعداد انگشتان دو دست تجاوز نمي‌كنند. بنابر اين به صراحت تاكيد مي‌كنم كه حتما رويكرد حداقلي مطلوب نيست، چون كاركردي ندارد. امروز نوع نگاه جامعه مدني اصلاح‌طلبان مشابه نگاه 92، 94و 96 نيست، اما منظورم از مجلس حداكثري مجلس ششم هم نيست.

حتما اين انتظار نيست كه بسياري از آنها تاييد شوند، چرا كه بسياري از آنها به علت پرونده‌هاي شكل گرفته 88 عملا محكوميت دارند، نمي‌توانند و علاقه‌اي هم ندارند. اما ما مديران و چهره‌هاي بسيار جوان و متخصصي داريم كه اصلاح‌طلبلان بايد به اين نكته نيز توجه كنند كه فارغ از سهميه خواهي احزاب؛ نهاد يا هياتي ژوري بايد توسط رئيس دولت اصلاحات كه در جريان اصلاحات مرجعيت تام دارد شكل بگيرد و فارغ از هر نوع حزب‌گرايي، بايد جواناني را شناسايي و وادار به ثبت نام و طبيعتا اسم آنها را وارد ليست‌ها كند. به هر صورت معتقدم رويكرد اصلاح‌طلبان به معناي حداقلي در سال 94 هيچ‌ كاركردي نخواهد داشت و جز اينكه سرمايه‌هاي اندوخته شده اجتماعي اصلاح‌طلبان را از بين مي‌برد كار ديگري شكل نخواهد داد.

**پيش از اين خيلي از اصلاح‌طلبان مطرح كرده‌اند كه گسترش و توسعه تفكر اصلاح‌طلبي و روح حاكم بر نهادها مهم‌تر از حضور اصلاح‌طلبان در نهادهاي انتخاباتي است؛ حال نبايد حتي با حضور حداقلي اين رويه پيش گرفته شود؟
من به صراحت عرض كنم كه مجلس يكي از كانون‌هاي بسط و توسعه گفتمان‌هاي اجتماعي است درست است كه امروز شرايط ارتباطي و اطلاعاتي و شبكه‌هاي اجتماعي فضاي جديدي را ايجاد كردند، اما به هر صورت پارلمان رسمي كشور يكي از تريبون‌هاي بسيار خوب و مناسب براي وصل گفتمان اصلاح‌طلبي است. من هميشه مجلس پنجم را مثال زدم يعني اگر اصلاح‌طلبان بتوانند كمتر از ليست اميد 94 افرادي را وارد مجلس كنند، اما آدم‌هايي را كه شجاعت و توانمندي و قدرت تحليل و كار تشكيلاتي داشته باشند در راستاي بسط گفتمان اصلاح‌طلبي به مجلس بفرستند، بسيار موفق‌تر خواهند بود.

من خيلي صريح عرض مي‌كنم؛ در مجلس فعلي كه پس از 3 مجلس قبلي كه در اختيار دلواپسان بود افرادي را داريم كه بخش قابل توجه آنها سابقه كار تشكيلاتي و تحليل سياسي ندارند، بيشتر از مناطق كوچك وارد مجلس شدند و در محاسبات بومي و منطقه‌اي خود رها شده‌اند. يكي از نقاط ضعف فراكسيون اميد اين بود كه به هيچ‌كدام از چهره‌هاي خنثي يا مستقل در اين مجلس توجه نمي‌كرد كه كار تشكيلاتي و سازماندهي شده با عقبه‌اي در مجلس روي اينها انجام دهد. اينها اتفاقاتي است كه اگر نمايندگان اصلاح‌طلب قدرتمندي حتي به مقدار محدود در مجلس وجود داشته باشند به‌دليل مناسب‌بودن تريبون مجلس مي‌توانند در بسط گفتمان اصلاح‌طلبي كار خود را پيش ببرند. اما من بر اين باورم كه گفتمان اصلاح‌طلبي و اصلاح‌طلبان شاخص و مرجع بايد اصلاح‌طلبي جامعه محور را به اصلاح‌طلبي سياست‌محور و قدرت‌محور ترجيح دهند.

**در فرايندهاي انتخابي گذشته مشاركت حداكثري مردم مساوي با پيروزي اصلاح‌طلبان در انتخابات بود، اما اكنون مردم نوعي انفعال و بي‌تفاوتي نسبت به انتخابات دارند؛ از ديد شما چه رويكردهايي بايد براي ترغيب مردم در جهت مشاركت در انتخابات اتخاذ شود؟
من مثالي مي‌زنم؛ اگر فرض كنيم كه مجلس دوازدهم كاملا مشابه مجلس هفتم، هشتم يا نهم باشد، بايد باور كنيم كه آن افراد در سال 1399 ديگر نه مي‌توانند مثل آن دوران سخن بگويند و نه قانون‌گذاري كنند، چراكه به لحاظ سياسي، اجتماعي و بين‌المللي آن دوران سپري شده و شرايط به‌گونه‌اي شده كه در برخي رخدادها، چه نمايندگان مجلس و چه دولتمردان و چه شخصيت‌هاي بزرگ‌تر، شرايط جديدي را تجربه مي‌كنند. اگر شرايطي كه امروز در بحث توسعه فضاهاي مجازي و ارتباطات نوين وجود دارد در مجلس هفتم هم وجود داشت علي‌الاطلاق با قانونگذاري‌هاي پي‌درپي به سمت بستر‌سازي فضاي اجتماعي و رسانه‌اي مي‌رفتند، اما همان نمايندگان نوپا، ناآزموده و كم‌تجربه مجلس هفتم اگر وارد مجلس دوازدهم شوند ديگر جرأت چنين تحركاتي ندارند.

همچنان كه ديديم در برابر خيلي از توصيه‌هاي فيلترينگ بالاخره وزير اصولگراي ارتباطات مقاومت و ايستادگي كرد. من معتقدم فارغ از اينكه ماهيت مجلس چگونه باشد حتما شرايط دوران جديد شرايطي است كه حتي افراد قديمي نمي‌توانند مثل آن دوران به كنشگري پرداخته يا قانون‌گذاري كنند. امروز گفتمان امثال آقاي قاليباف، چهره‌هاي شاخص اصولگرا يا راديكال مثل خود آقاي احمدي‌‌نژاد و اطرافيانش تغيير كرده است. من معتقدم درست كه اين قاعده همواره برقرار بوده كه در مشاركت حداكثري اصلاح‌طلبان پيروز انتخابات مي‌شوند يا به عبارت ديگر طيف دلواپس اصولگرايان مغلوب و بازنده، اما فكر مي‌كنم جامعه ايران از اين معادله عبور كرده و مطالبات جدي‌تري دارد. به‌نظر مي‌رسد اگر شاهد اتفاقات بزرگ سياسي، اجتماعي و اقتصادي در سال جاري نباشد؛ همانگونه كه رئيس دولت اصلاحات گفت هيچ‌ گفتمان يا كاريزمايي نمي‌تواند اين جامعه را وادار به حضور پاي صندوق رأي كند.

حتما نيز در مشاركت حداقلي جريان اصولگرا و مخصوصا دلواپسان پيروزند، اما حتما مسئولان عالي حكومتي بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه شرايط بين‌المللي و منطقه‌اي فضايي را براي ايران ايجاد كرده كه اگر ايران در آينده بخواهد حرف قوي و صاحب خريدار داشته باشد، اما فاقد مشاركت‌هاي حداكثري باشد و از آن برخوردار نباشد، نخواهد توانست حرف خود را پيش ببرد. بنابراين اگرچه تفكر اصولگرايي در انتخابات تصميم‌گير نهايي است اما براي حفظ موقعيت كشور در سطح منطقه و بين‌الملل بايد يك فضاي انتخاباتي حداكثري ايجاد كرد. اصلاح‌طلبان هم بايد مواظب باشند كه بازي انتخابات 94 يا پيش از آن را شكل ندهند. حتما بايد با هوشمندي وارد انتخابات شد چون امروز مطالبه از جبهه اصلاحات و بزرگان اصلاحات در سطح جامعه مطالبه جدي است. گرچه اصلاح‌طلبان در برابر برخي از اين مطالبات چندان پاسخي ندارند.

**برخي معتقدند يكي از دلايل عدم كارآمدي اصلاح‌طلبان در مجلس تشكيل فراكسيون اميد است، نه اصلاح‌طلبان و عدم اتخاذ تصميمات اصلاح‌طلبانه. آيا در انتخابات پيش رو نبايد به سمت‌وسوي فراكسيون اصلاحات رفت؟
مساله اصلاح‌طلبان در شرايط حاضر اين نيست كه در مجلس چه فراكسيوني تشكيل دهند و اين مشكلي را حل نمي‌كند. اكنون براي همه مردم، كنشگران و جريانات سياسي مشخص شده كه اصلاح‌طلبان محدود مجلس به‌طور غيررسمي فعاليت‌هاي خود را دنبال مي‌كنند، اما كارآمدي جدي ندارند. امروز همه بر اين باور هستيم كه ليست دوسوم مجلس كه با نام ليست اميد وارد مجلس شدند امروز اين ظرفيت اسمي اصلاح‌طلبانه در حدود 40، 50 نفر بيشتر نيست كه در درون و برون مجلس نيز شناخته شده است. گرچه واقعيت اين است كه همين فراكسيون محدود غيررسمي اصلاح‌طلبان در اين دوسال كار جدي شكل نداد جز اينكه برخي از اين افراد توانستند بلندگو يا سخنگوي مطالبات مردم باشند.

بنابراين صرفا شكل‌گيري فراكسيوني اصلاح‌طلب محدود يا گسترده، مشكلي را حل نمي‌كند و مهم افرادي هستند كه به نام اصلاح‌طلب درون اين فراكسيون قرار مي‌گيرند و دغدغه‌هاي دور بعد، اقتصادي و رانتي ندارند و فقط براي اداي تكليف نسبت به مردم وارد فراكسيون اصلاح‌طلبان مي‌شوند. همانطور كه گفتم در مجلس دهم جز تعدادي از دوستان اصلاح‌طلب شاهد دغدغه‌هاي جدي از سوي ديگر اصلاح‌طلبان مجلس نيستيم.

**انتقادي به شوراي عالي سياستگذاري وارد است كه با عدم رصد درست و بهنگام عملكرد فراكسيون اميد موجب شده شرايط فعلي به‌وجود آيد؛ با اين اوصاف اين عدم تحرك در شوراي عالي و فراكسيون اميد بازخوردي منفي از اصلاح‌طلبان به جامعه نمي‌دهد؟
به‌نظر من امروز هم شوراي سياستگذاري به علت ضعف عملكرد رئيس و هيات رئيسه منفعل است و كاركرد جدي نمي‌تواند داشته باشد و نه فراكسيون اميد؛ بنابر اين اگر اصلاح‌طلبان بخواهند در قالب يك ائتلاف جدي و اثرگذار وارد انتخابات مجلس شوند بايد سازوكار جديدي را تعيين كنند. من به‌عنوان كسي كه عضو دوره اول شوراي عالي سياستگذاري بودم و بعد هم با كناره‌گيري لحظه به لحظه عملكرد و كاركرد شوراي سياستگذاري را رصد مي‌كردم، معتقدم كه ديگر اين شورا از حيز انتفاع افتاده و شوراي مشورتي اصلاح‌طلبان بايد سازوكار جديدي را با ظرفيت‌هاي مطلوب‌تري شكل دهد تا اگر قرار شد در انتخابات مجلس يازدهم ليست بدهند؛ ليستي بدهند كه در طول 4 سال بتواند با صراحت و قاطعيت از اصلاحات دفاع كند. امروز حتما تعداد قابل توجهي از كساني كه با پرچم اميد، اصلاح‌طلبي و ائتلاف وارد مجلس دهم شدند نمي‌توانند از اصلاح‌طلبان و مطالباتشان دفاع كنند. لذا من معتقد به عدم كارايي شوراي عالي سياستگذاري و ايجاد سازوكار جديدي براي انتخابات مجلس يازدهم هستم.

**پس اگر قرار است سازوكار جديدي جايگزين شوراي عالي سياستگذاري شود؛ مي‌توان از شوراي مشورتي به‌عنوان بازوي اجرايي جريان اصلاحات نام برد؟
خير؛ چنين مساله‌اي در شوراي مشورتي مطرح نشده، اما يك وجه از گير كار و مشكل شوراي سياستگذاري اين دوگانگي رويكردي است كه بين احزاب اصلاح‌طلب وجود دارد. برخي احزاب اصلاح‌طلبي كه احزاب توانمند و موثر اصلاح‌طلب هستند كمتر روحيه منافع حزبي دارند، اما متاسفانه برخي از احزاب اصلاح‌طلب عضو شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات با اينكه ظرفيت بسيار محدودي دارند و از كميت بسيار ناچيزي نيز برخوردار هستند، اما سهم‌خواهي‌ها يا مطالبات حزبي‌شان در شوراي سياستگذاري هميشه دچار مشكل بوده است.

پيشنهاد مشخص من اين است كه شايد بهترين وجه بر اين باشد كه احزاب اصلاح‌طلب خودشان فعاليت‌هاي كنوني انتخاباتي را انجام دهند، اما ليست و فهرستي كه قرار است در هر حوزه انتخاباتي مخصوصا در شهرهاي بزرگ بسته شود بايد توسط لويي جرگه يا هيات ژوري باشد كه توسط رهبري جبهه اصلاحات معرفي شده و اين افراد كمتر سابقه تشكيلاتي داشته باشند و به يك معنا افراد حقيقي باشند تا عمومي، اما تمام احزاب شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات خروجي اين لويي جرگه حقيقي غيرعمومي را به رسميت بشناسند.

**آقاي حجاريان به مشاركت مشروط در انتخابات اشاره داشته‌اند، اما اين پرسش پيش مي‌آيد كه اساسا مشروط به چه؟ شروط براي چه كسي و با چه سازوكاري گذاشته مي‌شود؟ اين نوع رويكرد را معقولانه مي‌دانيد؟
من معتقدم شرايط كشور در عرصه ملي، منطقه‌اي و بين‌المللي به‌نحوي است كه حتما امروز كانون‌هاي قدرت نيازمند حضور اصلاح‌طلبان، كمك‌گيري از آنها و چهر‌هاي كاريزماتيك اين جريان هستند. بنابراين معتقدم كه شرط‌گذاري بايد جدي گرفته شود و اصلاح‌طلبان نيز براي حفظ هويت تاريخي و حفظ مقبوليت گفتمانشان بايد بپذيرند كه تحت هر شرايطي وارد عرصه انتخابات نشوند.

منبع: روزنامه آرمان؛ 1398.02.03
گروه اطلاع رساني**9370**9131