تهران-ایرنا- زندانی سیاسی پیش از انقلاب و از اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق گفت: علت انحراف ایدئولوژیك سازمان، سوالاتی جاندار و بنیادینی بود كه برایش جوابی نداشتیم. معتقد بودم ما باید مبارزه را متوقف كرده تا برای این سوالات پاسخی پیدا كنیم، اما دیگران این پیشنهاد را نپذیرفتند.

به گزارش روز چهار شنبه خبرنگار سیاسی ایرنا نشست رونمایی از جلد سوم خاطرات لطف الله میثمی با عنوان اصلی 'تولدی دوباره' كه توسط انتشارات صمدیه منتشر گردیده است در سالن دهخدا نمایشگاه بین المللی كتاب تهران برگزار شد. در این نشست مهدی غنی، پژوهشگر تاریخ، كه خود نیز سابقه زندان طولانی مدت در دوران پهلوی را دارد، به نقد و بررسی كتاب پرداخت.
غنی در ابتدای سخنان خود با تاكید بر اینكه این جلد شامل خاطرات مربوط به بازه زمانی مردادماه سال 53 تا آبان ماه سال 58 است گفت: اولین انتقادی كه باید مطرح كرد چرایی چاپ دیر هنگام این خاطرات و خاطراتی مشابه این است. این خاطرات بازگوكننده وقایعی هستند كه بیش از 40 سال پیش رخ داده و اگر در همان سال های ابتدایی پس از پیروزی انقلاب منتشر می‌شدند و مورد بحث و نظر قرار می‌گرفتند، انباشت تجربه ارزشمندی برای فعالین سیاسی و اجتماعی آن دورن پر التهاب ایجاد می‌شد.
این پژوهشگر تاریخ در ادامه به نقد ذاتی كتب خاطرات پرداخت و گفت: معمولا در ثبت خاطرات از سوی راوی مصلحت‌هایی همچون رعایت آبروی دیگران یا حتی منفعت‌جویی شخصی و تلاش برای كسب وجهه مثبت در نظر گرفته می‌شود، كه ایجاد مشكلاتی برای علاقه‌مندان مباحث تاریخی و سیاسی ایجاد می‌كند.
وی افزود: روایت میثمی از خاطراتش را می‌توان صادقانه توصیف كرد. چرا كه مصالح خود و دیگران در نظر نگرفته و حتی نقط ضعفی از خود در این كتاب بیان می‌كند. گویی برای میثمی تنها ذكر آنچه گذشته است هدف بوده، بدون رعایت هیچ مصلحتی.
غنی خاطرنشان كرد: گذشت بیش از 40 سال از وقوع خاطراتی كه در كتاب روایت شده است به طور طبیعی باعث می‌شود نقصان‌هایی در حافظه برخی اشتباهات جزئی را نیز ایجاد كند كه این كتاب مورد بحث نیز از این موارد مبرا نیست.
این پژوهشگر تاریخ در ادامه به بیان بخش هایی از كتاب پرداخت و گفت: مهمترین بخش كتاب به حوادث مرتبط با تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین در سال 1354 از اسلامی به ماركسیسم مربوط می‌شود كه میثمی تصویر شفاف و صمیمانه ای از روند این تردید و تحول در بچه‌هایی كه انگیزه های قوی مذهبی داشتند را برای ما ارائه كرده است.
غنی اضافه كرد: تا پیش از این انحراف ایدئولوژیك عمده مبارزین مذهبی نسبت به سازمان مجاهدین علقه خاطر داشته و هر كدام به نوعی از بچه‌های سازمان حمایت می‌كردند. اما بعد از این اتفاق تلخ همگی در جستجوی چرایی انحراف افتادند. در راه یافتن پاسخ این سوال جواب‌هایی گوناگون مطرح شد كه خود این اختلاف نظر، مسبب ایجاد جریان‌هایی متفاوت گردید كه اثرات آن را چه در زندان‌های پیش از انقلاب شد و چه در دسته‌بندی‌های پس از انقلاب می‌توان ردیابی كرد.
وی افزود: اما مهندس میثمی در آن دوران نگاهی عمیق‌تر نسبت به دیگران در ریشه‌یابی این انحراف داشت و مشكل را در تصور اشتباه مبارزین از خدا یافت. میثمی در این كتاب بیان می كند تلاشی كه محافل مبارز مذهبی برای اثبات خدا به كمك مخلوقات می‌كردند، پاشنه آشیل این انحراف شد. به همین جهت او برای بازتعریف مفهوم خدا در ذهن خود تلاش های فراوانی دارد. میثمی معتقد بود حل این مسئله از عهده یك فرد یا گروه محدود بر نمی آید، بلكه باید جنبشی در میان مسلمانان شكل گیرد تا درباره این تعریف خدا بازاندیشی صورت گیرد.
به گزارش ایرنا در ادامه جلسه لطف الله میثمی به بیان برخی نكات درباره خاطرات خود پرداخت و در پاسخ به نقد چاپ دیرهنگام خاطراتش گفت: یكی از علل به سرعت زیاد سیر حوادث از بعد آزاد شدنم از زندان در سال 57 باز می گردد. پیروزی انقلاب، تحولات سال های ابتدایی انقلاب، شروع جنگ و حضور دوستان ما در جبهه‌ها و شهادت تعداد زیادی از آن‌ها، اختلافات داخلی دهه شصت و مسائل دیگر از این دست چنان شتابی ایجاد كرده بودند كه فراغ بالی برای ثبت و انتشار خاطرات وجود نداشت.
وی در ادامه افزود: مهمترین انگیزه من برای چاپ خاطرات این دوره تاریخی، نسل مظلومی هست كه در دوران خفقان و بی آنكه چیزی شبیه بنیاد شهید وجود داشته باشد، و هیچ حمایت و پشتیبانی اجتماعی وجود داشته باشد، خالصانه و صادقانه برای مبارزه اعتقادی علیه ظلم شاهنشاه، مشتاقانه به سوی شهادت حركت كرد.
میثمی گفت: آنها می‌دانستند كه پس از شهادت حتی از حق داشتن مجلس ترحیم هم محروم هستند، اما برای شهید شدن با همدیگر رقابت داشتند. به همین دلیل من احساس مسئولیت كردم، اگر سعادت شهادت به همراه آنان را نداشتم، حداقل نام‌شان و یاد رشادت‌شان را در خاطرات خود ثبت كنم.
میثمی در ادامه جلسه به محتویات خاطرات خود پرداخت و گفت: آن نسل جوان مخلص به دنبال این بود كه بتواند از درون مكتب همه نیازهای خود و جامعه را استخراج كند. پس به تدریج در این راه به سوالات مهمی برخورد كرد، كه بعضا جوابی برایشان نمی‌یافت.
این فعال سیاسی افزود: زمانی كه در بهار سال 53 با زمزمه این سوالات جاندار و بنیادی مواجه شدم، پیشنهاد دادم كه پاسخگویی به این سوالات بسیار كلیدی است و تا زمانی كه پاسخی برای آنها نداریم، ما باید سازمان را تعطیل كرده و به صادقانه مردم اعلام كنیم.
وی اضافه كرد: این سازمان كه با پیشینه مذهبی شكل گرفت و چنین مسیری را پیش رفت، چون به چنین سوالات بنیادینی برخورد كرد، فعالیت خود را تعطیل كرد. به این امید كه سایر اقشار مسلمان برای یافتن پاسخ سوالات فعال شوند و جنبشی از مذهبیون شكل گرفته و گره از راه مبارزه باز شود. اما دیگران نظر مرا نپذیرفتند و سازمان در مسیری پیش رفت كه به انحراف ایدئولوژیك منتهی شد.
میثمی در بخش دیگری از بیان خاطرات خود گفت: در مرداد 53 بمب دست سازی در دستانم منفجر شد و چشم خود را از دست داده و دستگیر شدم. سپس 16 ماه بدون هیچ ملاقات و اطلاعی از جهان بیرون در انفرادی ساواك محبوس بودم. این مدت فرصت خوبی بود برای تفكر عمیق به سوالاتی كه در اذهان مجاهدین شكل گرفته بود.
نویسنده كتاب تولدی دوباره اضافه كرد: مشكل در تعریفی بود كه ما از خدا داشتیم. ما سعی می‌كردیم خدا را با كمك مخلوقات اثبات كنیم و این خدایی محدود را در ذهن می‌ساخت. فهمیدم باید خدا را مجددا در ذهن خودم بازتعریف كنم. این بزرگترین دستاورد من در آن 16 ماه انفرادی و بازجویی بود.
وی در خصوص دستاورد دوم دوران بازجویی خود گفت: به بازجوی خود می‌گفتم قانون اساسی را قبول نداریم، سلطنت را قبول نداریم، شاه را قبول نداریم و فقط براندازی این نظام كه بعد از یك مبارزه طولانی مدت به دست خواهد آمد را می‌خواهیم. اما در تنهایی‌های انفرادی متوجه شدم این یك رادیكالیسم شدید بود.
میثمی خاطر نشان كرد: صحبت خود را با مرحوم طاهر احمدزاده به یاد آوردم كه به ما انتقاد می‌كرد چرا به جای استناد به قانون اساسی مشروطه، در دادگاه‌ها آن را نفی می‌كنید و هزینه سنگین شهادت را می‌دهید. در حالی كه با دفاع از قانون مشروطه هم علیه شاه هستید و هم به آرمان خود وفادار خواهید ماند. این تلنگرها باعث شد تا دومین دستاورد خودم را بیابم. ما در سازمان با نفی قانون اساسی كه پهلوی‌ها هم مانند ما به آن بی اعتنا بودند، دچار تناقضی استراتژیك بودیم واینچنین بود كه پس از بازداشت در سال 53 و 16 ماه انفرادی، حقیقتا تولدی دوباره یافتم.
مبارز با سابقه انقلاب در خاتمه سخنان خود در پاسخ به سوالی در خصوص عنوان فرعی جلد سوم خاطراتش (پله پله؛ از «تا خدا» تا «با خدا») گفت: این عنوان اشاره به علت انشعاب من از جریان مسعود رجوی در زندان پیش از انقلاب دارد.
میثمی افزود: روزی به مسعود گفتم برای تمایز با ماركسیست‌ها ما باید مجددا روی مفهوم خدا كار كنیم. رجوی در جواب گفت تا زمانی كه امپریالیسم و صهیونیسم وجود دارد، ما مانند ماركسیست‌ها هستیم. اما بعد از بین رفتن آنها هست كه تفاوت ما با ماركسیست ها مشخص می شود. ما در آن زمان خدا داریم و ماركسیست‌ها خدا ندارند.
وی گفت: اینجا اختلاف مبنایی خودم با مسعود رجوی را پیدا كردم كه ریشه در مطالعات پیشین‌مان در سازمان داشت. برای مسعود مبارزه «تا خدا» بود. یعنی مبارزه می‌كردند تا به آستانه خدا برسند و در این مسیر، بود و نبود خداوند عامل موثری نبود. اما حاصل تاملات من روی قرآن و نهج البلاغه این شده بود كه در مبارزه باید «با خدا» بود. به استناد آیه «و هو معكم این ما كنتم» معتقد بودم باید در تمام لحظات تاثیر خداوند را معیت خودمان احساس كنیم.
سیام**ا.م**2021**