تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۲۴

تهران- ايرنا- يكم خرداد سالروز تولد جليل شهناز برجسته ترين نوازنده تار در تاريخ موسيقي ايران است. او را مي توان آغازگر سبكي جديد در تارنوازي ناميد كه در موسيقي ايراني، تار مكتب اصفهان را به اوج شكوفايي خود رساند كه بعيد است مانند وي در موسيقي معاصر تكرار شود.

به گزارش گروه اطلاع رساني ايرنا؛ شايد كمتر فردي را بتوان يافت كه به هنر موسيقي علاقه مند باشد و نام «جليل شهناز» و آواهاي ماندگار و دلنشين او را نشنيده باشد. وي در يكم خرداد 1300 خورشيدي در اصفهان ديده به جهان گشود.

شهناز در خانواده اي هنري و نزد پدرش «شعبان خان» مقدمات ابتدايي موسيقي را فراگرفت و در رشته‌هاي مختلف هنر از جمله تار، سه‌تار، سنتور و كمانچه به مقام استادي رسيد. وي در نيمه دهه 30 خورشيدي به دعوت سازمان راديو به تهران آمد و در برنامه‌هاي گوناگوني مانند برنامه گلها و اركستر حسين ياحقي به عنوان تكنواز و همنواز به فعاليت پرداخت.

دهه 60 خورشيدي زمان همراهي شهناز با بزرگاني همچون فرامرز پايور، علي اصغر بهاري ، محمد اسماعيلي و سيد محمد موسوي بود. وي با اين گروه، مسافرت‌هاي متعددي به كشورهاي اروپايي، آسيايي و آمريكا داشت. آلبوم كنسرت استادان موسيقي ايران با آواز شهرام ناظري يكي از دستاوردهاي اين همكاري است.

جليل شهناز به پاس يك عمر فعاليت هنري و تاثيرگذاري مستمر در عرصه موسيقي در 1383 خورشيدي به عنوان چهره ماندگار هنر و موسيقي برگزيده شد. همچنين در 27 تير همان سال، مدرك درجه يك هنري (معادل دكترا) براي تجليل از يك عمر فعاليت هنري به وي اهدا شد.

محمدرضا شجريان در 1387خورشيدي نام گروه خود را به افتخار جليل شهناز، گروه شهناز گذاشت و درباره جليل شهناز گفت: «ساز شهناز در من زندگي مي‌كند و من با ساز شهناز زندگي مي‌كنم. من تنها خواننده‌اي هستم كه خودم را شاگرد جليل شهناز مي‌دانم. ساز اين نوازنده بي بديل، يك ساز آوازي است؛ برخلاف ديگر نوازنده‌ها كه 80 درصد سازي مي‌زنند و فقط 20 درصد آوازي. جليل شهناز به بيان واقعي در نوازندگي تار رسيده‌است؛ چرا كه در گيرودار رديف و تقليد از ديگران نماند و مانند آبشاري خروشان در جريان است.

از نظر زماني مي توان دوران هنري و تارنوازي شهناز را به طور عمده به سه بخش مجزا تقسيم كرد: بخش نخست زماني است كه در جواني و در اصفهان خلاقيت و استعداد خود را شهره همگان كرده بود. برنامه هاي متعدد به همراه استاد حسن كسايي و با آواز خوانندگان مشهور آن زمان مثل تاج اصفهاني، اديب، طاهرپور در راديو اصفهان و اجراهاي خصوصي فراوان با اين اساتيد خود دليلي بر اين مدعا است. روش نوازندگي شهناز در اين زمان متاثر از الگوي متداول تارنوازي در آن عصر بوده كه البته ايشان اين الگو را اندكي با ملاحت اصفهان ادغام كرده بودند.

بخش دوم زندگي هنري جليل شهناز را مي توان با ورود او به تهران عنوان كرد. اين زمان مصادف بود با پخش برنامه هاي تخصصي موسيقي از راديو و تلويزيون كه جليل شهناز از تكنوازان بي بديل اين دوران بود. امكانات ضبط و استوديوهاي تازه به خدمت گرفته راديو و تلويزيون اين فرصت را به ايشان داد تا بتوانند با پنجه و مضراب سحر آميز خويش دل هر شنونده و بيننده اي را بدست آورد. ضبط برنامه هاي فراوان و نيز كنسرت هاي مختلف با نوازندگان و خوانندگان معروف آن عصر در تهران حاصل اين دوران است. تنوع مضراب در آواز و چهارمضراب، كوك هاي بديع ملودي و استفاده از هزاران هزار نكته و ظرايف تكنيكي در تار كه تنها از دست جادويي جليل شهناز ساخته است از خصوصيات بارز اين دوران مي باشد. بدون شك همين بخش از زندگي وي باعث جاودانگي و كمال هنري قله تار ايران شد.

آخرين دوره تك نوازي شهناز مصادف بود با توقف برنامه هاي موسيقي راديو و تلويزيون كه پراكندگي اساتيد موسيقي را در بر داشت. اجراي كنسرت با مشكلات فراوان روبرو شده بود و به سبب شرايط اجتماعي حاكم موسيقي كه محدود به آهنگ هاي انقلابي و ميهني شده بود؛ و اين وضع با روحيه تغزلي جليل شهناز همگوني نداشت.

با اين وجود نمونه هايي كه در اين دوران به خصوص در اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 خورشيدي از او سراغ داريم نشان از اوج كمال و پختگي اين شاهناز هنر جليل موسيقي است.

بررسي سبك موسيقيايي جليل شهناز حكايت از سادگي و ايجاز جملات و نيز روان بودن تحريرها و آواز دارد اما با بررسي دقيق و همه جانبه در فن نوازندگي او، سادگي و رواني شكل ديگري برخود مي گيرد. به عبارت ديگر نغمه هاي در عين سهولت ظاهري از لحاظ تكنيكي بسيار مشكل و حتي گاهي غير ممكن است و اين مصداق بارز امري سهل و ممتنع است. از اين رو آميختگي غير محسوس مفاهيمي چون سهولت و دشواري، ايجاز و پختگي، لطافت و صلابت در تار شهناز، باعث شده عده اي ساده انگارانه از كنار عظمت هنر اين شهسوار تار عبور كنند و با بكار بردن اصطلاح هايي همچون شيرين نوازي، موسيقي عاميانه گلستان شهناز را در حد گلبني پنج شش روزه تنزل دهند اما عقلا و موسيقي شناسان اصيل اين سادگي را ناشي از فهم بالاي شهناز دانسته كه به قصد ارتباط با عموم مردم آن را به ساده ترين شكل ممكن عرضه كرده است.

شهنازتكنوازي و دونوازي بهمراه تنبك در داخل و خارج از كشور، ضبط كاست هاي مختلف چه به صورت تكنوازي يا جواب آواز، كنسرت به همراه گروه استادان (گروهي كه تمام اعضاي آن به معناي واقعي استاد بودند) به سرپرستي فرامرز پايور بخشي از زندگي باشكوه هنري استاد شهناز را در اين دوران تشكيل مي دهد.

شهناز با تعداد زيادي از نوازندگان و خوانندگان ايراني از جمله «فرامرز پايور، حبيب‌الله بديعي، پرويز ياحقي، همايون خرم، علي تجويدي، حسن كسايي،تاج اصفهاني، اديب خوانساري، اكبر گلپايگاني، حسين خواجه اميري، محمد رضا شجريان، شهرام ناظري، حسن زيرك، علي‌اصغر شاه‌زيدي، طباطبايي و محمد اصفهاني» فعاليت و همكاري داشته است.

آلبوم‌هاي آواز و تصنيف‌هاي ايراني «نوبهار، ره آورد، راز، آواز شهناز، باغ نوا، بيات ترك، چهارمضراب، صد سال تار، مهر، دفتر تار، افتخار آفاق، عشق و زندگي، نويد بهاري، شور و زندگي، تار سولو، تار و ترمه، ياران زنده رود، شهناز شهنواز» و چند اثر ديگر از جمله آثار جليل شهناز است.

بسياري از نت‌هاي شهناز در كتاب‌هاي آموزشي نوازندگي به عنوان آثاري براي تمرين درج شده است به گونه‌اي كه نمي‌توان كتابي در آموزش سازهايي چون سنتور، كمانچه، تار و سه‌تار، قانون و... را يافت كه چند اثر از شهناز در آن وجود نداشته باشد.

سرانجام پس از يك عمر زندگي پر ثمر و پرورش شمار زيادي از بزرگان موسيقي ايران،آخرين بازمانده از نسل غول هاي موسيقي ايران پس از يك دوره بيماري و به دليل كهولت سن در27 خرداد 1392 خورشيدي در بيمارستان آراد تهران درگذشت.
محمدرضا شجريان شاگرد شهناز پس از فوت استادش اين گونه از وي سخن گفت: «استاد جليل شهناز در من شور و عشق آفريد و من با صداي تار شهناز بدين جا رسيدم و كلمه «استاد» فقط لايق شهناز و استاد جليل شهناز را بسان حافظ كه تكرار ناشدني‌ست و با احترام به تمام نوازندگان تار پس از استاد شهناز بايد دفتر تار ايران بسته شود.»

پژوهشگر گروه اطلاع رساني ايرنا به مناسبت سالروز تولد جليل شهناز با «داريوش پيرنياكان» از نوازندگان تار و سه تار و همچنين از استادان دانشگاه به گفت وگو پرداخته است.

پيرنياكان كه سابقه شاگردي جليل شهناز را دارد در مورد همراهي خود با شهناز مي گويد: «يك روز خدمت استاد رسيدم براي تمرين و درس آموزي. استاد سازش را به من داد و من با پيش درآمدي از خود استاد و آلبوم «بيات ترك» را شروع به نواختن كردم. اندكي بيشتر نگذشته بود كه وي شروع به گريستن كرد و مانع از ادامه نواختنم شد. من كه در آن زمان دوران جواني و شاگردي خود را مي گذراندم از اين رفتار استاد خيلي جا خوردم و اين رفتار استاد را دليل بر ناتواني خود انگاشتم كه استاد به من اين گونه گفت: از اين رفتار من ناراحت نشويد، نوازندگي زيباي شما مرا به دوران جواني و خاطرات خود برد و سبب شد خاطرات و احوالات زمان ساخت آن برايم تازه شود از اين رو حال و هوايم تغيير كرد و مانع از ادامه كار شما شدم»

پيرنياكان در ادامه به بيان يكي ديگر از خاطرات خود با استاد شهناز پرداخت و عنوان داشت: «خاطرم هست كه نزد استاد بودم و ايشان در حالي كه به مخده تكيه داده بود از من پرسيد كه امروز چه روزي است و من با تعجب گفتم:24 ام ماه است. استاد دوباره پرسيد: در چه ماهي هستيم و من عرض كردم: اسفند ماه. دوباره استاد گفت ماه بعد چه ماهي است و من دوباره با تعجب گفتم ماه آينده فروردين و عيد نوروز است و بنده دوباره براي عرض ادب و احترام به خدمتتان خواهم آمد. ايشان آن زمان گفت بعيد است اين 2 ماه بيايد و من عيد امسال را ببينم. مدتي گذشت و من خواب استاد را ديدم كه كيسه اي پر از مضراب به من داد. مضراب از اسباب مورد علاقه ما موسيقي دان ها است كه خوش دستي و راحتي استفاده از آن، در نوازندگي خيلي تاثير گذار است. من يكي يكي مضراب ها را با خوشحالي درآوردم و بررسي كردم تا به مضراب استاد رسيدم. قديم تر ها در مراسم و كلاس هاي خصوصي مضراب استاد را ديده بودم و ميشناختم از اين رو با ديدن اين مضراب دوباره به استاد گفتم كه آيا اين مضراب هم براي من است و استاد تاييد كرد. در همين حال بود كه مضراب در دستانم شكست و با صداي تلفن از خواب پريدم و....» اين خاطره اشاره به خبر فوت استاد شهناز دارد كه به دليل ارتباط روحي و رواني جليل شهناز با داريوش پيرنياكان، اين گونه از آن با خبر شد.

پژوهشم**9280**9370**9131