در این نوشتار به قلم اسماعیل عسلی آمده است : اگر در لابلای آموزههای دینی به دنبال معادل مفهوم بهرهوری باشیم به شکر و سپاسگزاری میرسیم که متأسفانه عموماً برداشت صحیحی از آن ندارند و تصور میکنند که به جای آوردن شکر، حمد و سپاس زبانی است، در حالی که شکر مفهومی متعالی دارد زیرا خداوند نتیجهگیری از شکر را صرفاً به جهان آخرت حواله نداده و شکرگزاران واقعی میتوانند دستاورد به جای آوردن شکر را در همین جهان نیز مشاهده کنند.
از این منظر شکر به معنای بهرهگیری صحیح از یک امکان، نعمت و یا فرصت است و پر واضح است با توجه به تعریفی که از بهرهوری در اقتصاد داریم، جلوگیری از اتلاف وقت، سرمایه و نیروی انسانی و منابع، مصداق شکرگزاری است. چنین تعبیری از شکر نیز بر اصول بهرهوری استوار است چرا که شکر زبانی به تنهایی دستاورد زیادی ندارد.
اگر بخواهیم بهرهوری را به تمامی ابعاد و زوایای زندگی گسترش دهیم و از هرز روی سرمایهها و منابع جلوگیری کنیم و همواره به دنبال ایجاد ارزش افزوده باشیم باید به سراغ مصادیق بهرهوری برویم.
برای نمونه در بحث بازیافت که فاصلهی زیادی با جوامع توسعهیافته داریم یا در موضوع اهدای عضو که از جمله دغدغههای اجتماعی است چرا که با وجود آمار ۴۰۰۰ موردی از رویدادهای منجر به مرگ مغزی روزانه حدود ۷ نفر از هموطنان نیازمند اهدای عضو جان خود را از دست میدهند در حالی که تقریباً به همین میزان افراد فوت شده ناشی از مرگ مغزی همراه با اعضای قابل پیوند خود در خاک دفن میشوند.
ما از هر منظری که به این واقعیت تلخ نگاه کنیم نتیجهای جز اتلاف سرمایه و هزینه نمیبینیم. به هر حال افرادی که اغلب جوان هستند پیش از آن که به سن بهرهدهی برسند یا در آستانهی بهرهدهی به خاطر یک رویداد ناگهانی جان خود را از دست میدهند. فرهیختگان جامعهی پزشکی در سایه تلاش و اندیشه و تجربه و پس از آزمون و خطاهای فراوان ساز و کارهای امکان پیوند عضو فردی دچار مرگ مغزی شده را با افراد نیازمند عضو که قابلیت عضوی از بدن خود را به صورت تدریجی از دست دادهاند، فراهم نموده و از این طریق برای جبران خسارتی که با مرگ یک نفر بر جامعه وارد میشود، زمینهسازی کردهاند.
ناگفته پیداست که تصمیمگیری برای بستگان نزدیک فرد مرگ مغزی شده برای اهدای اعضای قابل استفادهی او کار آسانی نیست به همین دلیل ترتیبی اتخاذ شده که افراد خودشان در این مورد تصمیمگیرنده باشند که البته چنین چیزی تنها در زمان حیات و پیش از وقوع حادثهی منجر به مرگ مغزی امکانپذیر است. کسانی که پس از کسب اطلاع از وجود چنین امکانی که به مدد تلاش محققان و پزشکان ایرانی در داخل فراهم گردیده و درک ضرورت تأسیس مرکزی برای مدیریت اهدای عضو، مبادرت به ثبتنام و اعلام آمادگی نموده و مشخصات خود را در سامانهای مخصوص وارد کرده و کارت دریافت میکنند.
شاید زمان صدور کارت گواهینامهی رانندگی بهترین موقعیت برای چنین اقدامی باشد چرا که اغلب حوادث منجر به مرگ مغزی در سوانح رانندگی اتفاق میافتد.
بیگمان اگر خانوادهی بیمار مرگ مغزی که امیدی به ادامهی زندگی او نیست بدانند که او پیش از مرگ به چنین تصمیمی رسیده راحتتر بتوانند به پیشنهاد پزشکان برای اهدای عضو پاسخ مثبت بدهند.
در جوامع سنتی نظیر جامعهی ما معمولاً از دید معنوی به چنین موضوعاتی ورود میکنند و با سرعت بیشتری هم به نتیجه میرسند اما در جوامع توسعهیافته که اصل بهرهوری مقولهای جا افتاده در فرهنگ اجتماعی است و میدانند که میتوان با اهدای عضو شخصی که باید او را مرده تصور کرد به کسی که میتوان به او حیات بخشید زندگی عادی را به او باز گردانند و از وارد شدن خسارت مادی به جامعه جلوگیری کنند، رسیدن به چنین تصمیمی مکانیزم سادهتری دارد.
در برخی از جوامع که بهرهوری را با تمام وجود باور کردهاند چه بسا یک شخص پس از مطالعهی یک کتاب آن را در پارک یا کتابخانه عمومی میگذارد تا دیگران هم از آن بهرهبرداری کنند.
اعتقاد به اصل بهرهوری کلیدی است که بسیاری از قفلها را باز میکند. پایبندی به نظم هم میتواند سر در آبشخور فهم درست از بهرهوری داشته باشد چرا که با نظم میتوان وقت را مدیریت کرد و از آن به بهترین شکل استفاده کرد.
بسیاری از اختراعات و ابداعات و نوآوریها با هدف بهرهوری بیشتر صورت گرفته و میگیرد. گاهی خبرنگاران در جریان تهیه گزارش و خبر از یک نشست اداری، کنفرانس، افتتاح یا اختتامیه به دلیل تأخیرها و تعللها و کشدار شدن سخنرانیها و تعارفات و تکلفات بیتأثیر در سرنوشت کشور، چندین ساعت از وقت خود را از دست میدهند که با اصول بهرهوری در تناقض آشکار است.
شاید چند ده سال دیگر طول بکشد تا بتوان به تمامی مردم و حتی برخی از مسئولین تفهیم کرد که بهرهوری شاخهای از شکرگزاری است و شکرگزاری زایندگی و فراوانی را به دنبال دارد.
حال اگر همین مقولهی بهرهوری را به مناسبات و امکانات لازم برای زندگی در شهر پیوند دهید به این نتیجه میرسید که وقتی اتوبوسها سر ساعت مشخصی به ایستگاه میرسند روزانه میلیونها ساعت از عمر شهروندان در ایستگاهها به هدر نمیرود.
مطالعه در مترو، استفاده از دوچرخه برای طی مسیرهای کوتاه، نگاه محلهمحور به توزیع امکانات خدمات عمومی و بسیاری از رفتارهای رایج در برخی جوامع توسعهیافته که خوشبختانه در مواردی به جامعه در حال بیداری ما نیز سرایت کرده همه و همه نتیجهی نگاه عملگرایانه به اصل بهرهوری است.
منبع : روزنامه عصر مردم
6113