نمایشگاه «خرمشهر ۳۰+» با عکس هایی از جاسم غضبانپور، محمد فرنود، بهرام محمدی فرد، سعیده افروخته، آرمین امیریان، بهروز بادروج، رودابه باقری نژاد، ساسان توکلی فارسانی، محسن راستانی، امید شلمانی، احسان ضیایی و مهدی مقیم نژاد در گالری فرمانفرما به نمایش گذاشته شده است.
«خرمشهر آزاد است» اولین تصویر از نمایشگاهی است که فریدون فربد هنرگردانی (کیوریتور) آن را برعهده دارد که پس از بیانیه نمایشگاه که در آن آمده است «این نمایشگاه تصویری از یک شهر است که روزگاری هم خرم بود و هم شهر. بهانه ایست تا بیاد بیاوریم که مردم خونگرم و مهربانی که سرهایشان را بر روی طلای سیاه ایران می گذارند، استحقاق دیده شدنی بهتر را دارند و خون هایی که بر آن خاک جاری شدند و آنهایی که بر خاک غلطیتند و خود را فدا کردند، هرگز نمی خواستند ایران ویران شود و پس از بیش از ۳۰ سال از آن دوران خرمشهر همچنان ویرانه باقی بماند» آن را می بینیم.
این تصویر پوزتیوی از مسجد جامع خرمشهر را نشان می دهد که با لامپ نئون قرمز قاب شده است؛ در این تصویر فارغ از زیباییشناسی مد نظر هنرگردان به یک تضاد در فعل تیتر معروف «خرمشهر آزاد شد» می رسیم که در آن فعل از «گذشته ساده» به «گذشته نقلی» تغییر شکل داده است و می توان پندار شرایط گذشته خرمشهر در اکنون را در کنار تاکید بر «آزادی بی قید زمان» این شهر هدف دانست.
بیاد بیاوریم که مردم خونگرم و مهربانی که سرهایشان را بر روی طلای سیاه ایران می گذارند، استحقاق دیده شدنی بهتر را دارند و خون هایی که بر آن خاک جاری شدند و آنهایی که بر خاک غلطیتند و خود را فدا کردند، هرگز نمی خواستند ایران ویران شود و پس از بیش از ۳۰ سال از آن دوران خرمشهر همچنان ویرانه باقی بماند
پس از دیدن این تصویر با پیکانی به سمت راست به مسیری برای دیدن نمایشگاه هدایت می شویم و همین امر تاکیدی بر ارتباط آثار با یکدیگر است که گویی هنرگردان به دنبال رساندن مخاطب در مقصد به هدف خود است.
نمایشگاه با اتاقی شروع می شود که مخاطب قرار است در آن حال و هوای خرمشهر در دهه ۴۰ را تجربه کند.
عکس های خانوادگی رودابه باقری نژاد بازیگوشی کودکان یک خانواده را زیر درخت نخلی استوار ثبت کرده است که نور چشمان پسرک و دخترک زل زده به لنز دوربین همراه شنیدن صدای پرندگان در هدفن، سبزی و خرمی این فضا را از پس عکس های سیاه و سفید عیان می کند و همچنین عکس خبری جاسم غضبانپور تصویر رژه دانش آموزان «سپاه دانش» را به تصویر کشیده است که دختران پیشرو بر طبل این صف می کوبند.
پشت نویسی دیگر عکس های خانوادگی همچون «خرمشهر. سینما اتحاد. خانه فرنگیس. ۱۳۴۲» نشان دهنده جریان زندگی در خرمشهرِ دهه ۴۰ است.
پس از خروج از اتاق با عکسی دیگر از جاسم غضبانپور روبرو می شویم که حضور مردان انقلابی را در میدان کوروش کبیر نشان می دهد که بر روی دیواره این میدان تصویر پیستوله امام خمینی (ره) خودنمایی می کند و کارکرد این عکس در نمایشگاه، نشان دادن شروع تغییرات در این شهر است که پس از آن با عکس دیگر این عکاس از تابلو راهنمایی رانندگی «ورود ممنوع» که از گلولههای متعدد در امان نمانده و همچون آبکش دیده میشود، شروع جنگ در خرمشهر روایت می شود.
عکس محمد فرنود از نوجوانی زخمی است که با دستان خود سُرم متصل به دستش را نگه داشته است و چنان استوار و پر غرور بر میانه این نمایشگاه بر دیوار نشسته است که خود به نقطه ایست و بازدم مخاطب بدل می شود.
نوجوان عکس جنگ فرنود می تواند کودک عکس خانوادگی رودابه باقری نژاد باشد که این بار چشمانش از لنز عکاس گریزان است و قدرت عکاس، نوجوان زخمی را چنان پیروزمندانه به قاب خود دعوت کرده است که با شمایلی همچون برنده زخمی مسابقات مشتزنی درد زخم هایش را التیام می دهد.
۲ عکس از مجموعه «خانواده ایرانی» محسن راستانی از دیگر عکس های دوره این نمایشگاه است که رزمنداگان را در پس زمینه سفید به تصویر کشیده است. وجود پس زمینه سفید این عکس ها خوانش محیطی را از مخاطب می گیرد و ما را به سوی شخصیت های درون عکس ها هدایت می کند تا بیسمچی، آرپیچیزن، دیدهبان و تیربارچی این عکس ها با چشمانی پرسشگر و لبهایی به هم دوخته شده مخاطب را به اسارت خویش درآورند.
پس از دیدن عکس های جنگ با پنج عکس از آرمین امیریان روبرو میشویم که از تکنیکهای فتومونتاژ و عکاسی صحنهآرایی شده بهره برده است.
در این تصاویر شاهد روایت هایی از جنگ در یک کوچه هستیم که استفاده از فضاهای کلیشه ای و گل درشت از سنت، تهاجم، مبارزه، ایثار، شجاعت و زن ایرانی امکان دفاع از این مجموعه را در میان تصاویر قدرتمند عکاسان جنگ گرفته است.
اگرچه انتخاب یک لوکیشن ثابت و محتوای روایت های متعدد از موارد قابل تحسین این اثر است ولی انتخاب سطحی نشانه ها این اثر را به یک تمرین کارآموزانه بدل کرده است که در برخی موارد همچون ایستادن دخترکی اسلحه به دست بر روی دشمنی به خاک افتاده به طنز بدل می شود.
پس از عکس های امیریان با دو عکس پانورامای بر روی هم نشسته از جاسم غضپانبور روبرو می شویم که در تصویر اول از بالا، نخل های سربریده ای را در یک نخلستان به تصویر کشیده است و تصویر دیگر با دیدگاه عکاسانه مزار شهدا را ثبت کرده است و این درهم تندیگی نخل های سربریده و شهدای به خاک سپرده شده این دو فریم، به دو گانه ای تبدیل می شود که از تصاویر قدرتمند این نمایشگاه است.
در بخشی از این نمایشگاه، حدود ۱۵ فریم عکس قدرتمند از بهرام محمدی فر با آهنگسازی پیمان ابدالی به صورت «ساند اینستالیشن» در حدود ۴ دقیقه به صورت نا منظم تکرار می شود و تکرار زیاد این عکس و تاکیدهای بدون خوانش، مخاطب را دچار کسالتی می کند که گویی عکس های محدودی قرار است خود را به زور تا پایان زمان موسیقی برساند.
طبقه دوم این نمایشگاه که به بعد از جنگ اختصاص دارد با عکس سینمای سوخته غضبانپور آغاز می شود و ذهن مخاطب برای این سینما نام «اتحاد» را بر می گزیند که در شروع نمایشگاه در پشت نویسی عکس های دهه ۴۰ خوانده است. این همنشینیهای ذهنی برای مخاطب اهل کشف، گاه در طول بازدید از این نمایشگاه موجب رفع خستگی می شود.
پنج فریم عکس رنگی از ساسان توکلی فارسانی قرار است به ما وضعیت امروز خرمشهر را نشان دهد که اگرچه در یک عکس، رخت آویزی از لباس های شسته شده در میان خانه ای ویران می تواند تقابل جنگ و زندگی را به خوبی نشان دهد ولی در دیگر فریم ها هرچند تلاش شده است با نشان دادن ماشین حمل نوشابه کوکاکولا و بازی کودکان این تقابل حفظ شود ولی در این امر چندان موفق نبوده است.
عکس های سعیده افروخته از روزهای غبار آلود ناشی از ریزگردها است و اگرچه عکاس تلاش کرده کرده است به نحوی از محو بودن هوا به عنوان یک تصویر شاعرانه بهره ببرد که برای مثال مسجد جامع خرمشهر در فضایی مبهم و معلق به تصویر کشیده می شود ولی در نهایت عکس ها از گزارش های تصویری روزانه خبرگزاری های داخلی جلوتر نمی روند.
با توجه به روایت استوار بر زمان آثار، این نمایشگاه را میتوان به سه بخش؛ قبل از جنگ، جنگ و بعد از جنگ تقسیم کرد. عکس های مستند و خبری قبل از جنگ در خرمشهر بسیار کم است و بهره گرفتن از آلبوم های خانوادگی به یاری هنرگردان برای بیان خرم بودن این شهر آمده است.
با توجه به روایت استوار بر زمان آثار، نمایشگاه «خرمشهر ۳۰+» را میتوان به سه بخش؛ قبل از جنگ، جنگ و بعد از جنگ تقسیم کرد.
اگرچه عکس های قبل از جنگ این شهر محدود به تصاویر خانوادگی خرمشهری ها است ولی شاید بتوان ضعف در تصویر را به قدرت در آرامش این شهر تفسیر کرد، به این معنی که تقریباً تا اواخر دهه ۶۰ شهر برای عکاسان به یک هویت مستقل به عنوان سوژه برای عکاسی تبدیل نشده بود چرا که معمولاً «درگیری و تضاد» در شهرها لنز دوربین عکاسان را به سوی خویش فرا می خواند.
بدون شک تکیهگاه قدرت این نمایشگاه، عکس های جنگ و حضور جاسم غضبانپور، محمد فرنود، محسن راستانی و بهرام محمدی فر است که توانسته است این نمایشگاه را به یک اتفاق خوب بدل کند و شاید بزرگترین ضعف نمایشگاه را بتوان عکس های امروز دانست که فریدون فربد با هوشمندی خود در انتخاب عکس پایانی این نمایشگاه با عکسی از مهدی مقیم نژاد با عنوان «آن یک نفر» توانسته است بار کمبود فضای امروز خرمشهر را به دوش آن بگذارد.
اگرچه ضعف عکسهای خرمشهر امروز از چشمان مخاطب گریزان نیست ولی این عکس که نخل سوخته ای را افتاده بر زمین نشان می دهد که موازی با خط افق ثبت شده است نماینده دقیق خرمشهر امروز است و تماشاگران در حافظه تصویری خود با این پایان بندی نمایشگاه را ترک می کنند.
فریدون فربد در نهایت موفق شده است مخاطبان را با آثار درگیر کند و به گفتوگو بنشاند و همان طور که در بیانیه نیز اشاره کرده است به دنبال یک یادآوری از نام خرمشهر است و از همین رو زیاده گویی نمیکند و مخاطب را ساده با خود همراه می کند.
اگرچه ساده گویی و روایت خطی نمایشگاه مخاطب را قدم زنان به سرانجام مقصد می رساند ولی در نهایت اندیشه تازهای خلق نمی شود و حرف تازه ای به میان نمی آید. گویی نمایشگاه بازنشری است از گفتمان رایج «خرمشهر هنوز خرم نیست» که تکرار می شود، حتی اگر این نمایشگاه در عرصه هنر حرف تازه ای را به میان نیاورد ولی می تواند برای محرومیت زدایی از این جغرافیا سخت مفید باشد.
نقد از عادل پازیار
فراهنگ** ۹۰۳۱**۹۰۵۳