انتظاری که او سالها از نیمه خرداد کشید و انتظاری جان فرساتر برای مردمانی که خبردار شدند مرادشان در بستر بیماری است و ندای «استشفعنا» یشان در سراسر مرز و بومی که آزادگی اش را از او داشت، طنین انداز شد، مردمی که پای بستر بیماری پدر و لبیکش به «کوس انالحق» خون میگریستند.
خبر تنها یک خبر نبود کوله باری از حزن بود، «روح خدا به خدا پیوست»، کوچی که در باور هیچکس نمی گنجید، گرد یتیمی بر آسمان وطن نشست، ایران در حالی مهیای وداع میشد که هنوز مات یتیمی بود، شب چهاردهم خرداد ۶۸ به نام رحلت بنیانگذار انقلابی رقم خورد که برای ملت «همه» بود، آرامش و امنیت خاطر بود، نقطه وصل بود و راهنمایی که کامل بود.
پیوندی از سیاست و عرفان و فقه و فلسفه و شعر و همه و همه، راه بلدی که فقط سودای آزادی برای ملت نداشت و آزادگی برایشان آورد، رهاوردی که او و انقلابش را از تمام انقلابهای تاریخ متمایز میکرد، حقیقتی که حتی اذهان جهانی بر آن باور داشته و صحه گذاشتهاند، «مایک داگلاس» از روزنامهنویسان بنام و بسیار مشهور آمریکایی که با بیشتر بزرگان و رهبران سیاسی جهان مصاحبه کرده، درباره اش مینویسد: «باهوش و زیرکترین سیاستمداری است که من دیدهام، باید بگویم زندگی بسیار ساده که رهبر انقلاب اسلامی برای خود فراهم کرده بود او را از دیگر رهبران دنیا متمایز میکرد و ما میدیدیم که او براستی یک مرد عقیدتی است و دنیا و لذتهای دنیوی برایش ارزشی ندارد، او مرا و همه رجال دیگر دنیا را که به خدمت میپذیرفت روی فرش ساده مینشانید و ما مجبور بودیم که کفشهای خود را دم در از پا درآوریم و از همان اول کار بفهمیم که با مردی متفاوت سر و کار داریم».
امام خمینی (ره) را به جرأت میتوان رادمردی خواند که اعصار را به هم ریخت، فاکتوری چون زمان در قاموس او نمی گنجید، از صدر اسلام تا هزاره جدید و قرن حاضر، اگر آیه « ولکم فی رسولا… اسوه حسنه لمن کان یرجو الاخره..» را باور داشته باشیم خواهیم فهمید که این آیه فقط مشتمل بر ابعاد اخلاقی پیامبر نیست یعنی ما اسوه بودن پیامبر را فقط در زندگی شخصی و یا در ارتباطات ساده اجتماعی آن وجود گرامی نباید منحصر کنیم، بلکه از ابعاد تاریخی، سیاسی، اجتماعی، جامعهشناختی آن نیز استفاده کنیم. در این صورت ۲۳ سال زندگی پیامبر اسوه و الگوی همه کسانی است که میخواهند کاری را شروع کنند. آنانکه «پیامبرگونه» خود را در برابر مشکلات میبینند و استقامت میکنند. آنانکه هدفی دارند و این هدف را مجدانه دنبال میکنند.
حرکت او با هدفی بزرگ آغاز شد و بدنبال آن شکنجه و تبعید و زحمات طاقتفرسا اما سرانجام با هجرت کمی به هدف نزدیکتر شد، در زندگانی امام راحل نیز این مراحل دیده میشود و ۱۵ خرداد را میتوان آغازگر این حرکت خواند، در واقع با این حادثه، حرکت جدیدی در جهان اعلام وجود کرد و همانگونه که مشخص بود با مقاومت بزرگان آن زمان روبرو شد.
امام پس از تبعید به ترکیه و از آنجا به عراق دوران دعوت مخفی خود را آغاز کردند و پس از ۶ سال در سال ۴۸ بصورت آشکار دعوت آغاز شد.
تدریس دروس ولایت فقیه و حکومت اسلامی، توزیع و پخش آن در سطح کشور و خارج از آن، بیانات آتشین شاگردانی چون آیةالله سعیدی، آیةالله غفاری، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای و آیت الله هاشمی و… در آن سالها، تولد حرکت نوین را سرعت بخشید و اثبات آن را به جلو انداخت، مجاهدتهایی که در سال ۵۷ به بار نشست.
تاریخ مردمان جهان تاکنون انقلابهای بیشماری به خود دیده است اما شاید آنچه وجوه انقلاب اسلامی ایران را از سایر وقایع مشابه متمایز میکند، شخصیت بارز امام راحل به عنوان هدایتگر آن باشد، او که مسیر حیاتش از همان ابتدا ویژه رقم خورد.
در روز بیستم جمادی الثانی ۱۳۲۰ هجری قمری مطابق با ۳۰ شهریور ۱۲۸۱ هجری شمسی (۲۴ سپتامپر ۱۹۰۲ میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانوادهای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر (س) پای بر خاکدان طبیعت نهاد.
او وارث سجایای آباء و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم و کسب معارف الهی کوشیده بودند. پدر بزرگوار امام خمینی مرحوم آیه الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیه الله العظمی میرزای شیرازی که پس از آنکه سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجأَ مردم و هادی آنان در امور دینی بود.
در حالی که بیش از ۵ ماه از ولادت روح الله نمیگذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگویی هایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران (دارالحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص شود، به این ترتبیب امام خمینی از آغاز کودکی با رنج یتیمی و با مفهوم شهادت آشنا شد.
بنابراین روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینش اعتقادی و تربیت و محیط خانوادگی و شرایط سیاسی و اجتماعی طول دوران زندگی آن حضرت داشته است. مبارزات ایشان از نوجوانی آغاز و سیر تکاملی آن به موازات تکامل ابعاد روحی و علمی ایشان از یکسو و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران و جوامع اسلامی از سوی دیگر در اشکال مختلف ادامه یافت تا به اینکه به ثمر نشست.
امام خمینی هدفها و آرمان ها و هر آنچه را که میبایست ابلاغ کند، گفته بود و در عمل نیز تمام هستی اش را برای تحقق همان هدفها بکار گرفته بود. اینک در آستانه نیمه خرداد سال ۱۳۶۸ خود را آماده ملاقات یار میکرد که تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف کرده بود و قامتش جز در برابر او، در مقابل هیچ قدرتی خم نشده و چشمانش جز برای او گریه نکرده بود. سرودههای عارفانه اش همه حاکی از درد فراق و بیان عطش لحظه وصال محبوب بود و اینک این لحظه شکوهمند برای او و جانکاه و تحمل ناپذیر برای پیروانش، فرا میرسید.
او خود در وصیتنامه اش نوشته است: با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمان و رحیم میخواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند و با قدرت و تصمیم و اراده به پیش بروند.
شگفت آنکه امام خمینی در یکی از غزلیاتش چند سال قبل از رحلت سروده است:
سالها میگذرد حادثهها میآید / / انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
شامگاه شنبه سیزدهم خرداد ماه سال ۱۳۶۸ لحظه وصال بود و قلبی از کار ایستاد که میلیونها قلب را به نور خدا و معنویت احیا کرده بود.
فراهنگ ** ۳۰۰۹** ۹۰۵۳