در سال ۱۹۶۴ «آیلین آزبورن» در نیویورک، نهادی را تأسیس کرد که شورای جهانی صنایعدستی نام گرفت و نخستین همایش جهانی مربوط به صنایعدستی، در تاریخ ۱۰ ژوئن سال ۱۹۶۴ (۲۰ خردادماه ۱۳۴۳) برگزار شد. در این همایش مسئولان دولتها، استادان دانشگاهها، هنرمندان و صنعتگرانی از بیش از ۴۰ کشور جهان در شهر نیویورک گرد هم آمدند و به گفتوگو نشستند.
در بیانیهای که در پایان این همایش نگاشته شد، تأسیس شورایی به نام «شورای جهانی صنایعدستی» بهعنوان یکی از نهادهای فعال وابسته به یونسکو به تصویب رسید که هرسال، سالروز برگزاری این همایش را «روز جهانی صنایعدستی» مینامند.
شورای جهانی صنایعدستی تا سال ۲۰۱۳ مشاور یونسکو در امور صنایعدستی به شمار میآمد اما پسازآن، بهعنوان سازمانی غیردولتی و غیرانتفاعی در کشور بلژیک به ثبت رسید.
این شورا از پنج منطقه آمریکای شمالی، آمریکای لاتین، آفریقا، اروپا و آسیا و اقیانوسیه تشکیل شده است. منطقه آسیا و اقیانوسیه به دلیل گستردگی و وسعت، شش زیر منطقه دارد که غرب آسیا، آسیای میانه، شرق آسیا، جنوب آسیا، جنوب شرق آسیا را شامل میشود. رئیس فعلی منطقه آسیا و اقیانوسیه خانم «غدا هیجاوی قدومی» از کشور کویت است.
ایران از سال ۱۳۴۷ به عضویت این سازمان درآمده و یکی از فعالترین اعضای آن در تمام سالهای عضویت بوده است، کشوری که صنایعدستی در معنای هنر را از آغاز یکجانشینی، تجربه کرده و باوجود نوسان مدیریت در سطوح مختلف، همیشه برای معرفی صنایعدستی خود در مجامع بینالمللی تلاش کرده است.
صنایعدستی شاید عبارتی معمولی به نظر بیاید اما در تفاوت انسان و دیگر موجودات زنده، اصلیترین تفاوت در داشتن انگشت شست است، داشتن انگشت شست، به معنی در دست گرفتن است و در دست داشتن یعنی ساختن، اینگونه حتی عبارت صنایعدستی هم خود یکی از ویژگیهای خیالانگیز انسانی است.
پیوند انسان و طبیعت، با نقوشی که با شکل گرفتن سفالینهها روی آنها تصویر شده، یا الهام بخشی طبیعت برای ساختن ابزارهایی که در زندگی انسانی استفاده میشود، صنعت را به هنر گره میزند و زیستن را ساده میکند.
گاهی سرآغاز ساختن، رنگها بودهاند؛ وقتی در ایران روند شکلگیری فرش و زیرانداز را میبینیم: در آغاز یکجا نشینی پاشیدن رنگ روی کف پناهگاهی که نخستین انسانهای متفکر در آن زیستهاند، معنی فرش داشته است. این رنگها گاهی با نقوش هم تزئین شدهاند که با پیشرفتهای انسانی و استفاده از پشم، نخستین زیراندازها شکل گرفتند.
از دوران باستان که پیش بیاییم حتی امروز هم میخواهیم به قلب طبیعت برگردیم و این بازگشت تنها با آثاری که از هنر خیالانگیز دست شکل میگیرند ممکن است، انسانی که به دنبال باغ بهشت میگردد، میتواند در گلهای فرش یا گل و مرغهای قلمزنی به آن برگردد، میتواند با گل و مرغ نگارگران همراه شود یا میان سروهای قلمکار قدم بزند.
اما بازهم به گذشته برگردیم، روزگاری در این سرزمین نفت نبود! البته بود اما کشف نشده بود و دیگرانی نبودند که برای این سیاهی بیپایان که رو به پایان است، دندان تیز کنند، آن روزها ایرانیان هنر میفروختند!
آنچه برای همه سرزمینهای جاده ابریشم ارزشمند بود، چیزهایی بود که در پارس ساخته میشد مثل ظروف فلزی زنجانی که در روایتی منسوب به کریمخان زند است. از قول او آمده که زندگی ایرانیان را بهتر از چینیهای اتریشی که شکستنی هستند، میشناسد و امروز پس از سالها رواج تفلونها و چینیها و بلورها، مردم ایران کمبود روی و آهن و املاح معدنی دارند.
روزگاری در این سرزمین، صنایع مستظرفه وزارتخانه داشت، سازمانی وابسته به دولت نبود و وزیر داشت، نه مشاور رئیسجمهوری که در کنار همه کارهایش، گردشگری و میراث فرهنگی و صنایعدستی را توأمان، مدیریت کند و مشخص نشود کدامیک بهدرستی اداره شدند!
صنایعدستی در ایران، به بخشی از هویت ملی تبدیلشده است، بخشی از زندگی زیسته مردم ایرانزمین همیشه با هنر پیوند داشته و امروز، کمرنگ شدن این پیوند شکل دیگری به زندگی فردی انسان ایرانی داده. ایرانی زیستن، با هنر و صنایعدستی چنان درهمتنیده است که هر سبک زندگی برای ایرانی بودن نخست به نشانههایی نیاز دارد که فرهنگیاند و این نشانگان فرهنگی تنها در صنایعدستی خود را نشان میدهد.
گاهی بهعنوان یک ایرانی به فتح کاخ سفید با قالی تمام ابریشم قم فکر میکنم، جایی که جنگطلبترین رؤسای جمهور جهان خیره به هنر ایرانی، چیزی از دشمنی به خاطر نمیآورند.
روز جهانی صنایعدستی، به جهانیترین هنرمندان صناعت دست، هنرمندان ایرانی مبارک…
فراهنگ **۹۲۱۱** ۹۰۵۳