به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، جدیدترین فیلم کمال تبریزی با ستاره های فراوانش موفق شد تا در ۴ روز اول اکران خود ۲.۱۲۲.۰۰۰.۰۰۰ تومان بفروشد و رکورد «هزارپا» را با رقم ۱.۸۷۱.۰۰۰.۰۰۰ بشکند و در صدر جدول فروش تاریخ سینمای ایران بایستد.دیدن اسم «کمال تبریزی» به عنوان کارگردان اثر و از سوی دیگر «رضا میرکریمی» (که خود کارگردانی مقبول است) در مقام تهیه کننده برای هر فیلم نوعی اعتبار است؛ اعتباری که می تواند باعث فروش بالای هر فیلم شود. البته فیلم «ما همه با هم هستیم» به رغم رقم بالای فروشش، مثال نقضی برای این اعتبار محسوب می شود چراکه یکسره به بیراهه می رود.
بقول یکی از متنتقدان: برای اشاره به «ما همه با هم هستیم» نمیشود از لفظ فیلم استفاده کرد؛ میشود به «چیزی» یا «پدیدهای» به نام «ما همه با هم هستیم» اشاره کرد و به عنوان یک آسیب بزرگ سینمای ایران آن را نقد کرد.
ایده ای که در فیلم ما همه با هم هستیم نیز تکرار شده است؛ مدیر یک شرکت هواپیمایی (با بازی لیلا حاتمی) در قهقرای ورشکستی سازمانش، تصمیم می گیرد تا با سقوط عمدی یک هواپیما، خسارتی از بیمه بگیرد و شاید بخشی از تجارتش را زنده کند. آدم های هواپیما هم همه کسانی هستند که مرگ را بهترین گزینه پیش رو پنداشته و همه با دانستن این مطلب سوار آن می شوند؛ به جز یک نفر (پژمان جمشیدی) که در لحظات آخر بلیط می گیرد و همه معادلات مدیر و سایرین را بر هم می زند. ایده فیلم شاید بیش از همه یادآور سریال آمریکایی «گمشدگان» باشد که در آنجا نیز همه مسافران پرواز آدم های شکست خورده و به نوعی محکوم در زندگی دنیوی شان بودند و دنبال کردن زندگی هریک از آنها یکی از نقاط برجسته و هیجان انگیز فیلم بود؛ مساله ای که در این فیلم هم می توانست به همین اندازه جذاب باشد (چرا که ایده فیلم ایده ای جذاب است) اما به بدترین شکل ممکن از دست می رود؛ اما چرا ایده ای که می توانست با وجود این همه نام و چهره ی شناخته شده و مطرح در دنیای بازیگری امروز ایران و دو نام برجسته در دنیای کارگردانی یکی از بهترین ساخته های معاصر باشد، یکسره خراب می شود؟
ایده ایجاد خسارت عمدی و خودی برای دور زده و فریب دادن شرکت های بیمه و اخذ پول، ایده جدیدی نیست و در کارهای متعدد داخلی و خارجی تکرار شده و بسته به قدرت فیلمنامه و خلاقیت صاحب اثر توانسته است تا به موفقیت برسد.
نویسندگان فیلمنامه این فیلم اسامی آشنایی از سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر هستند.
«پدرام پورامیری»، «محمد داودی» و «حسین امیری دوماری» سه نامی هستند که همانند فیلم «جاندار»، فیلمنامه این فیلم را نیز به رشته تحریر درآورده اند. فیلمنامه هایی که به لحاظ مفهومی می توان آنان را در دو سر بردار انعکاس زندگی اجتماعی دردناک و تلخ از یکسو، و لودگی و پوچی و بی هدفی در سوی دیگر دید.
جاندار اگرچه جزو بهترین فیلم های جشنواره قرار نگرفت اما نوید و امیدی بود در معرفی اسامی جدیدی به سینمای ایران، امیدی که پس از دیدن فیلم «ما همه با هم هستیم» به یک نامیدی بدل می شود.
سوال های بی جواب
یک حساب و کتاب سرانگشتی بر اساس اسامی ای که جلوی دوربین این فیلم و پشت آن حضور دارند، خبر از بودجه ای هنگفت در تولید آن می دهد؛ بودجه ای که البته نه تنها بدل به یک خروجی مثبت نشده که این سوال را برمی انگیزد که خالق بهترین کمدی های سینمای ایران «لیلی با من است» (۱۳۷۴) و «مارمولک» (۱۳۸۲) چرا باید چنین فیلمی را تولید کند؟ «مانی حقیقی» که همانند میرکریمی کارگردانی صاحب سبک و دغدغه مند است در این فیلم چه می کند؟ «حسن معجونی» که کارهای باکیفتی در کارنامه تئاتری خود دارد، چرا باید در این فیلم و به این صورت باشد؟ یا چه چیزی باعث می شود که لیلا حاتمی و هانیه توسلی در چنین فیلم ها و نقش هایی حضور یابند؟
یکی از متقدان چنین می نویسد: «ما همه با هم هستیم» آسیبشناسی پولهای بیحسابی است که وارد سینما میشوند و در یک چرخه معیوب ممکن است عنوان پرفروشترین فیلم سال را هم بگیرند؛ اما ضربه بزرگی به پیکر سینمای ایران، اهالی و حتی مخاطبانش میزنند. صوفیا نصرالهی (منتقد) ادامه می دهد: «این که اسم فیلم را گذاشتهاند «ما همه با هم هستیم» آیا معنایش چیزی جز تجارت با المانی است که حس میکنند مردم را به سینما میکشاند؟ و خب در کسب و کارشان اشتباه هم محاسبه نکردهاند. اشکال کار اینجاست که سینما قرار بوده اول هنر باشد و نه کاسبکاری. فیلم پرفروش ساختن ایرادی ندارد به شرط اینکه در قدم اول فیلمی در کار باشد».
استفاده ابزاری و فاقد کاربردی که بدون کوچکترین نشانی در فیلم و صرفاً به منظور برانگیختن کنجکاوی و کشاندن مخاطب به سینما در عنوان فیلم (اشاره به شعاری انتخاباتی دارد) که توسط فیلمساز اتخاذ شد است، یکی دیگر از نکاتی است که نه به مذاق مخاطبان خوش آمده و نه منتقدان.
این کجا و آن کجا
اساساً یکی از نقاطی که درباره سینمای تبریزی قابل تامل است، تقسیم سینمای وی به دو مقطع زمانی قبل از فیلم مارمولک و پس از آن قابل تقسیم است. تبریزی بلافاصله پس از فیلم مارمولک (۱۳۸۲) فیلم «یک تکه نان» (۱۳۸۳) را ساخت که از نظر برخی به مثابه نوعی بازگشت و توبه از مسیر رفته بود. هرآنچه پس از این هم ساخته شد یا یکسره بی ربط به طنز و کمدی بود و یا اینکه نهایت تلاشش ربط دادن فیلم جدید به گذشته درخشان در تولید اثری معمولی و کم فروغ بوده است؛ اتفاقی که در ساخت فیلم «مارموز» شاهد آن بودیم و اگرچه تبریزی تلاش کرده بود تا از برند خودش و همآوایی ایم فیلم با مارمولک، برای فروش بهره گیرد اما فیلمش یک شکست کامل در کارنامه بود.
برخی منتقدان تبریزی پس از مارمولک را کارگردانی محافظه کار می نامند که در یک ژست روشنفکری و اعتراضی هدفی جز گیشه ندارد. میثم کریمی (منتقد) در این باره معتقد است: تبریزی پس از ساخت «مارمولک»، در سالهای اخیر هرگز جسارت ورود به حوزه نقد اجتماعی و سیاسی در آثار سینمایی را نداشته و اغلب فیلمهایش به حدی کنترل شده و خنثی بوده اند که به راحتی از کانون توجه خارج شده اند. اثر قبلی او به نام «مارموز» نیز علی رغم ژست اعتراضی خود، اثری کاملاً بی خاصیت و خنثی بود که حتی جسارت نزدیک شدن به سوژه ای که انتخاب کرده بود را هم نداشت. حالا در «همه با هم هستیم» نیز این وضعیت به نوعی دیگر تکرار شده است. در اینجا نیز فیلمساز قصد نداشته نقد و کنایه های سیاسی – اجتماعی خود را برجسته نماید و به همین جهت با پیچ و خم دادن به موقعیت ها و دیالوگ ها، چنان رنگ و مسیر اصولی را تغییر داده که علناً این نشانه ها ابتر و کاملاً بی ارزش مانده اند و از درجه اعتبار نیز ساقط هستند.
ساده اما پر کنایه
از نقاط مثبت این فیلم می توان به بازی روان و آشنای «پژمان جمشیدی»، «سروش صحت» و «جواد عزتی» اشاره کرد؛ بازیگرانی که همواره می توانند با بازی روان خود مخاطب را جذب کنند؛ البته بر خلاف دو نام دیگر عزتی نه بازیگری کلیشه ای است و نه تکراری؛ عزتی بی شک یکی از ستاره های سینمای امروز است که هم در نقش های کاملاً جدی اخیرش همچون «ماجرای نیم روز؛ رد خون» یا «جاندار» می درخشد و هم توان کشاندن مخاطب و پرفروش کردن سینمای گیشه را در بالاترین سطح دارد؛ اتفاقی که در فیلم «هزارپا» افتاد.
برخی عقیده دارند که نباید ساده از کنار فیلم جدید تبریزی گذشت و کنایه ها و استعاره های آن را دست کم گرفت؛ استعاره هایی که تیغ تند نقد آنان هم متوجه مسوولین حکومتی با نابخردی هایشان است و هم متوجه نقطه ضعف ها و کاستی های مردم و معترضان؛ اینکه چهره های فیلم اسم ندارند هم دلیلی بر این مدعا گرفته می شود که تبریزی نه به دنبال یک روایت عادی که به دنبال نماد سازی و استعاره است؛ بر این اساس هم البته عده دیگر از منتقدان بحث اصولی بودن استعاره را مطرح کرده و با ارجاع به فیلم «مادر» اثر آرونفسکی (که از ابتدا تا انتها براساس استعاره بنا گردیده) عقیده دارند که استعاره و استعاره نمایی هم اصولی دارد که در صورت عدم رعایت آن، فیلم مجموعه ای مبهم از دیالوگ و کلی گویی بیش نخواهد بود.
آرش پارسا پور (منتقد) در این باره می نویسد: «فیلمنامه فیلم «ما همه با هم هستیم» بسیار گنگ شروع میشود و ذره ذره سعی میکند تا به یک جمع بندی برسد. فیلم از همان ابتدا نمادگرایی را آغاز میکند و تلاش دارد که حرفهایش را در لابه لای این نمادها به مخاطبش بزند. برخی از این حرفها به مخاطب میرسد و برخی در زیر وصف و خیالات نویسندگان فیلمنامه (که تعدادشان به سه نفر هم میرسد) گم میشوند. تبریزی در فیلم «همه با هم هستیم» به یک بلوغ سیاسی رسیده و سیاسیترین فیلم کارنامه هنری خود را ساخته است. او در این فیلم بیش از حد به تمثیل گرایی و نماد شناسی تاکید دارد و این موضوع هم نکته مثبتی برای فیلم شده و هم یک نکته منفی برای آن به حساب میآید. این نشانهها برای مخاطب عام واکاوی نمیشوند و مخاطب خاصتر که به معنای آنها پی میبرد، صرفاً از جریان داستان لذت میبرد و حرف خاصی و تحلیل خاصی را دریافت نمیکند».
نکته قابل ذکر این است که ضعف تبریزی در مقایسه با کارنامه خودش مشهود و قابل نقد است اما مقایسه این فیلم با سایر فیلم های کمدی گیشه، حائز نکات درخور توجهی است که باید به عنوان قوت فیلم مطرح شوند؛ کیفیت فنی بالای فیلم، فیلمبرداری خوب و موسیقی درخور آن به اضافه اینکه در نهایت فیلم حرفی برای گفتن دارد (اگر چه به خوبی آن را بیان نمی کند) قابل تقدیر است.
پژوهشم **۹۴۸۰**1552