تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۲

تهران- ایرنا- زبان، مهم ترین ابزار پیوند انسانی است و به کمک آن انسان‌ها تجربیات خود را به دیگران انتقال می‌دهند. زبان ملی و رسمی ما ایرانیان پارسی است که یکی از زبان‌های هند و اروپایی به شمار می‌رود.

زبان پارسی از دیدگاه شمار ضرب‌المثل‌ها در میان سه زبان نخست زبان است. برای نشان دادن اهمیت بین‌المللی زبان پارسی، کافی است به این نکته اشاره کنیم که حدود ۳۷ سال پیش در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند.

زبان کلاسیک براساس تعریف به زبانی گفته می‌شود که ویژگی‌های زیر را دارا باشد.

۱ -از پشتوانه ادبی غنی بهره مند باشد.

۲ -در زمره زبان‌های باستانی به شمار می‌رود

۳- میزان دگرگونی‌های آن در یک هزار سال اخیر ناچیز باشد .۳

برپایه آمارهای بین‌المللی در سال ۲۰۱۱ حدود ۷ ر ۱۱۷ میلیون‌نفر در جهان (ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان و…) به زبان پارسی سخن می‌گفته‌اند.

اگر نرخ رشد جمعیت پارسی‌زبان این کشورها را ۵ر۱درصد در سال در نظر بگیریم، در حال حاضر بیش از ۱۳۰ میلیون نفر در جهان به زبان پارسی سخن می‌گویند.

اگرچه زبان انگلیسی در جهان امروز مهمترین زبان تجاری و بین‌المللی شناخته می‌شود و دانستن آن برای بهره‌گیری گسترده از «اینترنت» ضروری به نظر می‌رسد و دست کم ۵ر۱ میلیارد نفر از مردم جهان به این زبان سخن می‌گویند یا آشنایی دارند؛ اما زبان انگلیسی به سبب برخوردار نبودن از سه ویژگی پیش گفته (باستانی بودن، داشتن ادبیات پربار و جزئی بودن تغییرات آن در هزاره اخیر)؛ در شمار زبان‌های کلاسیک جهان به حساب نمی‌آید.

در حالی که خواندن، درک و بهره‌گیری از متن‌های ادبی زبان پارسی (مانند گلستان سعدی، مناجات‌نامه‌ی پیر هرات، اسرارالتوحید، قابوس‌نامه، تاریخ بیهقی و…) برای اغلب شهروندان دانش آموخته کشورهای پارسی زبان، با گذشت بیش از هفتصدسال از نوشتن آنها، با دشواری چندانی رو به رو نیست.

بسیاری از کتاب‌هایی که در بعضی از کشورهای اروپایی در عصر رنسانس و پیش از آن تألیف شده‌اند، برای شهروندان این کشورها به سادگی قابل خواندن نیست و تغییرات گسترده زبانی در دشوار فهمی این کتاب‌ها تأثیر گذار بوده است.

شاعران پارس‌گوی در گسترش زبان پارسی و پاسداری از آن در دوره‌های مختلف نقش آفرین بوده‌اند. در این میان، سهم فردوسی در پاسداری از زبان پارسی و جلوگیری از زوال آن، برجسته‌تر از سایر سخنوران است. شادروان محمدامین ریاحی برین باور است که:

«حکیم بزرگ توس، وقتی کاخ بلند جاودانه خویش را پی افکند، ایران اسیر استیلای خلافت عربی بغداد بود. ادب رسمی در محافل بالای اجتماع، ادبیات عرب بود. مکاتبات دیوانی و تألیفات علمی، بیشتر بدان زبان جریان داشت. او با سرودن کتابی با این حجم و عظمت، توانایی‌های زبان فارسی را برای بیان انواع مطالب نشان داد و پایه زبان فارسی را استواری بخشید و زبان شاهنامه، طی هزارسال، معیار و پشتوانه زبان فارسی قرار گرفت.

اینکه امروز زبان فارسی با تحولات طبیعی هزارساله، هنوز دنباله زبان فردوسی است و اینکه هنوز ایرانیان درس نخوانده نیز در برابر چشمان حیرت‌زده بیگانگان، زبان شاهنامه را می‌فهمند؛ حکایت از معجز طبع و اندیشه فردوسی دارد .»۴

نویسنده «تاریخ سیستان» مدعی است که نخستین شعر پارسی را «محمدبن وصیف» سیستانی، دبیر رسایل یعقوب لیث صفاری، سروده است. هنگامی که یکی از شاعران، شعری به زبان عربی ۵ در ستایش او سرود، یعقوب لیث خطاب به وی گفت: «چیزی که من اندر نیابم، چرا باید گفت ؟!»۶

به هر حال، جمله نقل شده از یعقوب لیث، بیانگر آن است که از حدود ۱۲ قرن پیش، دلبستگی به زبان پارسی در بین برخی از فرمانروایان ایرانی وجود داشته است.

بر طبق نظر استاد ذبیح‌الله صفا، یعقوب لیث درصدد بود تا رسوم کهن را احیا کند و با تضعیف حکومت بغداد یا برانداختن آن، یک دولت مستقل ایرانی را پایه‌گذاری کند. وی با زبان عربی آشنایی نداشت و از این زبان در دستگاه حکومت خود استفاده نمی‌کرد.

شاعران تازی‌گوی را با اهدای صله خشنود نمی‌کرد، علاقه او به زبان پارسی موجب شد که لهجه پارسی دری را به زبان رسمی قلمرو خود تبدیل کرده و به رواج آن کمک کند .۷

کوشش به منظور معادل‌سازی یا برابریابی برای واژه‌های نا مأموس یا کلماتی که از زبان‌های بیگانه وارد زبان پارسی شده‌اند، پیشینه‌ای هزارساله دارد.

ابن‌سینا و ابوریحان بیرونی در زمره نخستین دانشمندان یا بزرگمردانی هستند که در تألیف «دانشنامه» و «التفهیم» به این کار مهم پرداخته‌اند. روانشاد دکتر محمد معین در پژوهش ارزنده‌ای که پیرامون «واژگان فارسی ابن‌سینا و تأثیر آنها در ادبیات» انجام داده است، فهرست جامعی از لغاتی که ابن‌سینا برای آنها معادل‌سازی کرده، ارائه داده است که خواننده را به تحسین وا می‌دارد .۸

برای نمونه، تنها به ذکر چند واژه یا اصطلاح که ابن‌سینا برای آنها برابر یافته است، بسنده می‌کنیم:

اندریافت: ادراک

بَستناکی: انجماد

قابلیت تقسیم: بهره پذیرفتن

قابل حرکت: جنبش پذیر

موجودیت: هست بودن

مثلث: سه سو

قائم بالذات: ایستاده به خود

قوه یا حرکت: جنبایی

علوم و همیه در ریاضیات: علمِ اِنگارش

حکمت اولی: فلسفه پیشین

قوه حافظه: قوت یادداشت

لاینقطع: بی گسستگی

قابل اتصال: پیوندپذیر

مساوی: سر به سر

نفس: روان

ابن‌سینا روی همرفته برای ۸۸۹ واژه (۲۰۱ واژه در علوم طبیعی، ۲۱۴ واژه در منطق و ۴۷۴ واژه در الهیات) معادل یافته یا ساخته است. آقای سیدمحمد مشکات، تعداد برابر ساخته‌های این حکیم بزرگوار را بالغ بر ۱۰۳۹ واژه برآورد کرده است.

عوامل گوناگونی سبب ورود و گسترش واژه‌های بیگانه شده‌اند؛ از جمله:

سلطه یا استیلای بیگانگان بر بخش‌هایی از خاک کشور

دادو ستد کالا

مهاجرت ایرانیان به خارج و اقامت درازمدت در سرزمین‌های دیگر

رسانه‌های گروهی در عصر حاضر

بهره‌گیری یا کاربرد فناوری‌های نوین یا کالاها و خدماتی که عمدتاً جنبه وارداتی داشته‌اند.

هجوم سپاهیان اسکندر به ایران و اقامت دویست ساله جانشینان وی در این سرزمین و مناسبات گسترده اشکانیان با یونانیان و روابط تجاری ایران با روم، به رواج واژه‌های این دو کشور در ایران کمک کرد که ملک‌الشعرای بهار در سبک‌شناسی، فهرستی از آنها را برشمرده است. از جمله می‌توان به واژه‌های زیر اشاره کرد که بعضاً شکل ظاهری و تلفظ آنها تغییر کرده است:

الکساندر (اسکندر) دیوجانوس (دیوژن) ارسطو (آرسیتوتلس) اسطو خودوس، شقاقلوس، منجنیق (میکنیک) فردوس (پرتوس) تریاق (تریاک) کبریت، هییون نرگس (نارسیس)، کلید، قپان، الماس، یاکند (یاقوت) زمرد، مروارید، صوفی، دینار، درهم (دراخما) ارغنون .۹

تعدادی از واژه‌های مغولی وارد شده در زبان پارسی تا حدود زیادی در جامعه ما پذیرفته شده و منشأ آنها جز برای خواص، قابل شناسایی نیست؛ از جمله:

آقا، خانم، خان، نوکر، باجی، داش و داداش، چماق، قرقاول، پلو، قورمه، قیمه، قراول، چکمه، یساول، چاقچور، قنداق، قلدر، یقه، بقجه، یورش تخت قاپور، تغار، ایل، ییلاق، قشلاق، قشون، قیماق، تارخالق، مشتلق، سوغات، قدغن، شلاق .۱۰

روابط تجاری گسترده ایران با روسیه، به ویژه در سه سده اخیر، موجبات رواج واژه‌های متعددی از جمله کلمات زیر را در زبان پارسی فراهم کرده است :۱۱

سماور، قوری، استکان، نعلبکی، گالش، درشکه، کالسکه، صندلی، آپارات، اسکناس، بشکه، ترمز، ژاپاس، چدن، چرتکه، چلیک، زیگزاگ، ساسات، ساسون، شنل، فانوسقه، کالباس، کوپه، واکس

(البته ممکن است منشأ برخی از این واژه‌ها سایر کشورهای اروپایی باشد.)

برقراری روابط سیاسی و بازرگانی با کشورهای اروپایی در چند سده اخیر و فرستادن دانشجویان ایرانی به انگلستان، فرانسه و سایر کشورهای اروپایی و آمد و شدهای جهانگردان خارجی و ترجمه کتاب‌های نویسندگان این قاره و نفوذ رسانه‌ها در سالهای اخیر و … واژه‌های فراوانی را از این قاره وارد کشور ما کرده است که سامان بخشی یا بومی‌سازی آنها را دشوار یا غیرممکن ساخته است و هیچ نهاد یا سازمانی به تنهایی توانایی برابر یابی یا همانندسازی برای همه آنان را ندارد.

رادیو، تلویزیون، فریزر، قیر، لامپ، لوستر، مبل، ژورنال، فتوکپی، تایپ، آسانسور، آپارتمان، هتل، دکتر، نرس، آمپول، واکسن، فوتبال، پنالتی، هاف‌بک، والیبال، هندبال، تورنومنت، تنیس، توریست.آسفالت، بلیت، اکسپوزیسیون، فتوشاپ، ویندوز، تبلت، آکوردئون، ویلن، پتانسیل، تراموا، اتومبیل، آمبولانس، جک، موتور، ویزیت، اشانتیون، ادکلن و صدها واژه‌ی دیگر نمونه‌هایی از این دست هستند.

شمار واژه‌های تازی در زبان پارسی، بیش از واژه‌های زبان‌های دیگراست. کاربرد این واژه‌ها در ادبیات پارسی تا سده سوم و سالهای آغازین سده چهارم، اندک بود، اما به تدریج شمار آنها افزایش یافت. برای نمونه به چند سروده سخنوران نامی دوره یادشده نگاه می‌کنیم:

این جهان، پاک خواب کرداراست

آن شناسد که دلش بیدار است

نیکی او به جایگاه بد است

شادی او به جای تیمار است

چه نشینی بدین جهان، هموار؟

که همه کار او نه هموار است

کُنِشِ او نه خوب و چهرش خوب

زشت کردار و خوب دیدار است

«رودکی»

چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کشت

نزدیک خداوند بدی نیست فرا مُشت

این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند

انگور نه از بهر نبید است به چرخُشت

عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده

حیران شد و بگرفت به دندان سرِ انگشت

گفتا که: کرا کشتی تا کشته شدی زار

تا باز کجا کشته شود آنکه تو را کشت

انگشت مکن رنجه به در کوفتنّ کس

تا کس نکند رنجه به در کوفتنث مشت ۱۲

«رودکی»

نبیند= نوعی شراب انگور یا خرما

چرخشت = چرخی که با آن آب انگور می‌گیرند

سخن گرچه باشد گرانمایه‌تر

فرومایه گردد ز کم پایه‌تر

سخن کز دهان بزرگان رود

چو نیکو بُوَد، داستانی شود

نگین بدخشی بر انگشتری

ز کهتر به کمتر خَرَد مشتری

وز انگشت شاهان سفالین نگین

بدخشانی آید به چشم کهین ۱۳

«ابوشکور بلخی»

خون خود را گر بریزی بر زمین

به که آب روی ریزی در کنار

بت پرستیدن به از مردم پرست

پند گیر و کار بند و گوش دار ۱۴

«ابوسلیک گرگانی»

در چهار قطعه شعر بالا، تنها یک واژه تازی (حیران) دیده می‌شود. درباره شمار واژه‌های عربی در زبان پارسی، نمی‌توان آمار درستی بیان کرد.

تعداد این واژه‌ها در فلسفه، منطق، الهیات، رشته‌های دیگر یا نوشته‌های مطبوعات و گفتار افراد، بسیار متفاوت است. برخی از منابع، این رقم را بین ۱۴ تا ۲۴ درصد بیان کرده‌اند که نیازمند راستی‌آزمایی توسط زبان‌شناسان و پژوهشگران است .۱۵

*پی‌نوشت:

۱ و ۲- ویکی پدیا «دانشنامه آزاد»، «ذیل واژه‌» زبان فارسی

۳- همان مأخذ

۴- محمد امین ریاحی: فردوسی، زندگی اندیشه و شعر او نشر طرح‌نو، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۶ ص ۱۴

۵ -محمدتقی بهار، سبک شناسی، انتشارات امیرکبیر جلد اول، تهران، ۱۳۵۵، ص ۱۶۵ (نمی‌توان محمدبن وصیف سگزی را به طور قطع سراینده نخستین شعر پارسی دانست.)

۶ -برای مطالعه شعری که در مدح یعقوب سروده شده است. رجوع شود به: دانشنامه افغان AFGHANPEDIA, ENCYCLOPEDIA

۷- ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات ایران جلد اول، انتشارات ققنوس، تهران، ۱۳۷۲، ص ۵۴٫

۸- محمد معین، واژگان فارسی ابن‌سینا و تأثیر آنها در ادبیات، به نقل از WWW.RASEKHOEN.NET مورخ ۷ آذر ۱۳۹۰

۹- مأخذ شماره ۵، لغات دخیل در زبان فارسی صص ۲۷۸ ۲۸۰

۱۰- خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ایرنا، واژه‌های بیگانه‌ای که رخت فارسی پوشیده‌اند. ۲۰ تیر ۱۳۹۶

۱ گزیده اشعار رودکی، پژوهش و شرح دکتر جعفر شعار، دکتر حسن انوری، امیرکبیر، تهران ۱۳۶۷ ص ۱۲۳

۱۲، ۱۳ و ۱۴- پیشاهنگان شعر پارسی، به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، تهران، ۱۳۵۶، صص ۲۸ ۲۹، ۸۵ و ۴

۱۵- مأخذ شماره ۱، مقاله‌ی، بر هم کنش زبان‌های فارسی و عربی، تأثیرات عربی بر فارسی

ادامه دارد

از: محمدعلمی (دورودی)

منبع: روزنامه اطلاعات، ۲۳ خرداد ۱۳۹۸

ایرنا مقاله **۱۸۸۵