تهران- ایرنا- کوپا امریکای سال ۲۰۱۹ در شرف آغاز است و «لیونل مسی» فوق ستاره آرژانتینی بار دیگر تمام استعدادهای ذاتی خود را به کار خواهد گرفت تا ناکامی های ملی خود را با پیراهن آلبی سلسته به دست فراموشی بسپارد اما چرا نظریه «زندگی دوگانه مسی» آنقدرها هم بیراهه نیست!؟

زمانی که «لیونل مسی» کفش‌های خود را بیاویزد، افرادی کمی خواهند بود که در برابر این ادعا که وی یکی از بزرگ‌ترین بازیکنان تاریخ فوتبال است، مقاومت کنند.

مسی عاشق شغلش است و کارش را برای بیش از یک دهه در بالاتری سطح ممکن و به نحو احسن انجام داده است؛ کسی که نه تنها هم تیمی‌ها و تمام جهان بلکه رقیبانش هم به توانایی‌های فرازمینی وی اذعان دارند.

مسی در زمین بازی به ندرت وارد جنجال شده و صحبت کردن رسانه‌ها نیز به مراتب کمتر از ورود وی به جنجال، است؛ به عبارت دیگر فوتبال و کارهایی که او در زمین بازی انجام می‌دهد تنها «زبان مسی» است.

دستاوردهای او در فوتبال بی شک از استعداد ذاتی وی سرچشمه می‌گیرد اما این اتفاق یک دلیل دیگر هم دارد و آن روحیه رقابت جویی است؛ او به افتخارات و جام‌هایی که به دست آورده تکیه نمی‌کند و همواره به دنبال تکامل است و رقابتش با «کریستیانو رونالدو» موجب ارتقای سطح کیفی او شده است؛ او ضربات آزاد و سایر جنبه‌های فوتبالی را در خودش تقویت کرده و هر روز به روز رسانی می‌کند درست مثل یک نرم افزار پیشرفته کامپیوتری!

با این وجود هنوز زمزمه‌ای شنیده می‌شود که می‌گوید ۲ «مسی» وجود دارد: مسی که با بارسلونا فوتبال را به تسخیر خود در آورده و مسی که تا ابد برای بردن دست کم یک جام با آلبی سلسته تقلا خواهد کرد. نظریه «زندگی دوگانه مسی»؛ کاپیتانی که با آبی اناری‌ها جادو می‌کند و جادوگری که با آلبی سلسته جان می‌کند.

جادوگر آرژانیتنی جدا از مدال المپیکی که به همراه تیم ملی کشورش در سال ۲۰۰۸ تصاحب کرده، هیچ افتخار دیگری در سطح ملی ندارد و این محرومیت با این حقیقت دردناک‌تر می‌شود که مسی با بازوبند کاپیتانی آرژانتین تاکنون به سه فینال بین المللی راه یافته است؛ جام جهانی ۲۰۱۴، کوپا امریکای ۲۰۱۵ و کوپا امریکای ۲۰۱۶ و در هر سه مورد نصیبی جز شکست نبرده است.

با توجه به اینکه مسی و آرژانتین نخستین جام بین المللی خود را پس از قهرمانی در کوپا امریکای سال ۱۹۹۳ هدف گرفته‌اند، این پرسش مطرح می‌شود که آیا تابستان سال جاری می‌تواند تصویر دوگانه مسی را به یک تصویر واحد از این بازیکن تبدیل کند یا نه.

مسی با آرژانتین: خاری برای آلبی سلسته

بسیاری از این موضوع که چرا مسی با وجود ناکامی‌های متعدد هنوز برای تیم ملی بازی می‌کند، متعجب هستند؛ پاسخ روشن است: پنج توپ طلا، چهار لیگ قهرمانان، ۱۰ قهرمانی در لالیگا و ۶ کوپا دل ری به هیچ وجه نمی‌تواند جای خالی یک جام با پیراهن آرژانتین را در صندوقچه افتخارات او بگیرد.

مسی تمام فرصت‌هایی را که تاکنون برای پر کردن این خلاء داشته، از دست داده است و بدون شک دردناک‌ترین آن به سیزدهم جولای ۲۰۱۴ در ورزشگاه ماراکانای ریو دوژانیرو باز می‌گردد؛ جایی که گل زمان‌های اضافی «ماریو گوتسه» آلمان‌ها را طلایی، آرژانتین را نقره‌ای و مسی را «بی رنگ» کرد چرا که در جریان ۱۲۰ دقیقه نبرد مقابل ژرمن‌ها، هیچ نشانی از آن عملکرد درخشان مسی در مسیر رسیدن به فینال که با چهار گل همراه بود را نداشت.

موضوع اصلی این است که تیم ملی آرژانتین نمی‌تواند به او در راستای تحقق هدف بزرگش کمکی بکند؛ شاید هر از گاه شنیده باشید که مسیِ آرژانتین با مسیِ بارسا فرق می‌کند و دلیل این موضوع هم واضح است: هم تیمی‌های متفاوت، زمان آماده سازی کم، تغییرات پیاپی سرمربی، عدم شایسته سالاری در فدراسیون فوتبال آرژانتین و باری که برای شانه‌های تنها یک بازیکن بیش از اندازه سنگین است.

از مسی به عنوان کاپیتان انتظاری جز درخشش نمی‌رود؛ هم تیمی‌هایش در مواقع نیاز دست به دامن او می‌شوند و با توجه به وابستگی آرژانتینی‌ها به مسی و همچنین وسعت حیاتی بودن وی در بخت آفرینی روی دروازه حریفان، تیم‌های مقابل از گماردن مدافعان اضافی برای مهار کاپیتان دریغ نمی‌کنند؛ در حقیقت تا اینجای کار هیچکدام از بازیکنان آلبی سلسته کوچک‌ترین قدمی برای کمک به مسی برنداشته اند.

در ادامه فشار بیرونی افزایش می‌یابد؛ آرژانتینی‌ها عادت دارند که بهترین بازیکنان خود را با یکدیگر مقایسه کنند و بحث داغ پیرامون مسی و «دیگو مارادونا» بسیاری از هواداران تیم ملی این کشور را از لذت بردن از جادوی فوق ستاره بارسا محروم کرده است.

مسی در صورت ناکامی در فتح کوپا امریکا تا ابد در سایه «دست خدا» خواهد ماند.

بسیاری می‌خواهند مسی مثل مارادونا باشد؛ کسی که به تنهایی جام طلایی جهان را در سال ۱۹۸۶ به بوینس آیرس بازگرداند و اگر مسی نتواند همان کار را انجام دهد سیل انتقادها تا ابد دست از سر او بر نخواهد داشت؛ شمار منتقدان مسی شاید زیاد نباشد اما آنها تبحر خاصی در شلوغ بازی دارند و آن سه فینال از دست رفته، سر و صدای این جماعت را تشدید کرده است.

با این وجود، کوپا امریکای ۲۰۱۹ دست کم روی کاغذ، آغاز دوباره برای مسی است؛ آرژانتین تیم قدرتمندی به برزیل خواهد برد؛ تیمی که دستخوش تحولات زیادی شده و موجی از بازیکنان جوان قرار است در ریودو ژانیرو در کنار مسی بدرخشند.

در حقیقت، از ۲۳ بازیکنی که به برزیل پرواز می‌کنند، ۱۲ نفر زیر ۱۰ بازی ملی دارند و آلبی سلسته دوست داشتنی تمام امید خود را به مسی، «سرخیو آگوئرو» و «آن خل دی ماریا» به عنوان طلایه داران پیشکسوت آرژانتین دوخته است.

آرژانتین در جام جهانی روسیه غم انگیز بود اما حذف در یک هشتم توسط فرانسه قهرمان دست کم به فدراسیون فوتبال این کشور کمک کرد که میزان اهمیت بازسازی بی درنگ تیم را درک کند.

آیا حسرت ۲۶ ساله آنها این بار تمام می‌شود؟ آنها سبک بازی مشخص و تعریف شده‌ای ندارند و این پروژه‌ای ناتمام است اما آنها مسی را دارند و او برای تابستان سال جاری کفایت می‌کند.

مسی در بارسلونا: ستاره‌ای در کهکشانی که برای او ساخته شده است

یکی از آموزه‌های همیشگی یوهان کرایوف این بود؛ یکی از مهم‌ترین و در عین حال سخت‌ترین کارها در فوتبال، انجام بدویات فوتبال برای اولین بار و تکرار آن است.

این فلسفه‌ای است برای هر کسی که بخواهد تلالو، قدرت و موفقیت مسی در بارسا را تشریح کند.

بله او یک پدیده است و شاید بزرگ‌ترین فوتبالیست تمام دوران‌ها باشد اما بی شک در معبد بزرگان!

اما این موضوع به تنهایی معیار کرایوف را مبنی بر پیروی از بدویات فوتبال محقق نمی‌کند در واقع برای درک مسی در نیوکمپ به ویژه در مقایسه با آرژانتین باید به اطراف وی بنگریم؛ در واقع اگر بگوییم که او در دوران حضور در بارسا از وجود سه قطعه طلای ۲۴ عیار به عنوان مربی و مرشد بهره برده است، چیزی از شایستگی‌های مرد آرژانتینی کم نکرده‌ایم؛ «ژاوی»، «آندرس اینیستا» و «پپ گواردیولا»؛ بله طلای ۲۴ عیار مناسب‌ترین صفت برای توصیف هر سه آنها است.

علاوه بر این ناگفته نماند که در دوران زندگی بارسلوناییِ مسی در تیم اول باشگاه، سیل بازیکنان بزرگی آمد و رفت داشتند که شاید نابغه نبودند اما سرشار از استعداد، تکنیک، هوش و روحیه قهرمانی بودند؛ تیم حمایت کننده‌ای همچون «ساموئل اتوئو»، «رونالدینیو»، «جرارد پی که»، «دنی آلوز»، «تیری هانری»، «ویکتور والدز» و البته «کارلوس پویول».

ناگفته نماند که در روزهای نخستین حضور حرفه‌ای مسی در بارسا، باشگاه، ستاره‌هایی همچون رونالدینیو و «دکو» را را روانه تیم‌های دیگر کرد چرا که مقامات می‌ترسیدند تمایل آنها برای شب زنده داری، مسی را از مسی ری که برای وی در نظر گرفته بودند، دور کند.

مقامات بارسا در ابتدای درخشش مسی، رونالدینیو و دکو را به دلیل ترس از بدآموزی و گمراه کردن وی، به فروش رساندند.

برای درک این موضوع مفاهیم دوگانه‌ای که بارسا به آن وفادار است را در نظر بگیرید: آموزش دوباره مسی جوان در خواب، رژیم همیشگی و تجدید قوای فیزیکی برای وی حیاتی است؛ در عین حال راضی و شاد نگه داشتن همیشگی وی با تمدید دائمی قرارداد ضروری است؛ کاری که باشگاه هرگز آن را به تعویق نینداخته به طوری که درآمد خالص مسی هم اکنون از ۳۰ میلیون یورو در سال تجاوز می‌کند.

تمام این موضوعات اهمیت و تأثیر وصف ناپذیری دارد اما به یاد داشته باشید که او در طول دوران بازی در بارسا همواره با بازیکنانی احاطه شده است که به قهرمانی، بِرند و هوش فوتبالی منحصر به فرد باشگاه، سختکوشی لازم برای تهییج حس رقابت جویی، اشتیاق برای جبران نتیجه و جنگیدن بر سر تک تک توپ‌های لو رفته، «معتاد» بودند.

تشریح کُری های هواداران مسی و رونالدو حاکی از دلایل عجیب آنها برای نفرت داشتن از یکدیگر است.

مسی خوش شانس بوده که در دوران بازی شاهد تنش‌های زیادی در رختکن تیمش نبوده و خستگی، خودخواهی و تنبلی ویژگی‌هایی بیش از اندازه کمیاب در رختکن بارسا بوده است.

در واقع او تنها در ۲ موقعیت چنین جوی را تجربه کرد؛ یکی اتفاقات جزئی فصل ۲۰۰۷ – ۲۰۰۸ و دیگری وقایع فراموش نشدنی فصل ۲۰۱۳ – ۲۰۱۴؛ با این وجود در ۲ موقعیت مذکور اگرچه وی حس گمشده بودن چیزی را در اطراف خود حس می‌کرد و اگرچه عطش قهرمانی در وجود وی ظاهراً فروکش کرده بود اما آن تجربه‌ها نه تنها به شکلی استثنایی به سرعت ناپدید شدند بلکه تنش ایجاد شده آبی اناری‌ها را خیلی از روزهای اوج دور نکرد؛ به عبارت دیگر آنها در سال ۲۰۰۸ تنها با یک گل در نیمه نهایی لیگ قهرمانان حذف شدند؛ کوپا دل ری را نیز در فینال به رئال واگذار و در فصل ۲۰۱۴ نیز قهرمانی لالیگا را در روز آخر مسابقات تسلیم اتلتیکو مادرید کردند؛ بنابراین می‌توان گفت تنش‌های ایجاد شده تأثیر چشمگیری روی عملکرد آنان نداشته است.

شکست؟ شکست در سیاره مسی تعریف متفاوتی دارد

اگر فکر می‌کنید که برای توضیح دستاوردهای شگفت انگیز مسی به راحتی می‌توان به بازیکنان پیرامون وی در بارسا که با جوی تنیده با کمالات، عطش پیروزی، رقابت جویی و بلند پروازی پر شده، اشاره کرد، بهتر است تجدید نظر کنید.

نظریه «سرشت و پرورش» سالیان سال مردم را مشغول خود کرده است؛ تصور کنید در صورت تجمیع یکسان سرشت (ویژگی‌های موروثی) و پرورش (محیط پیرامون) چه نیروی خارق العاده ورزشی آزاد می‌شود؛ نیرویی شگفت انگیز و ناب؛ درست مثل مسی در بارسا.

بارسا مسی را از لحاظ مالی به بهترین شکل ممکن تأمین می‌کند اما نکته اصلی برای توضیح اقامت دائمی وی در نیوکمپ این نیست؛ آنچه او را برای ماندن متقاعد می‌کند احساس «منحصر به فرد» بودن است؛ نه «ارجح در میان برابرها» بلکه «بزرگ ترین در میان بزرگان».

مسی در تیم ملی آرژانتین یک «سارز» کم دارد.

به این موضوع، عنصر «صمیمیت» را اضافه کنید؛ مسی در «لوئیس سوارز» نه تنها معنای دوستی حقیقی را به مثابه یک برادر پیدا کرده است بلکه مرد اروگوئه ای بی نقص ترین زوج او است؛ به عبارت بهتر، از بین تمام مهاجمانی که مسی تاکنون با آنها بازی کرده، سوارز بهترین زوج او را تشکیل داده است.

این در حالی است که اگر عصر شکوفایی ژاوی، اینیستاو گواردیولا با حضور سوارز پیوند می‌خورد، بی شک بارسلونا و مسی تاکنون سه گانه های بیشماری را فتح کرده بودند.؛ اگر سوارز در آرژانتین متولد می‌شد، مسی سه یا چهار جام بین المللی داشت و قصه به همین سادگی است.

مسی در آرژانتین تنهای تنها است.

گزارش از: ایمان خدابنده لو