تهران- ایرنا- اکنون که دو دهه از قرن بیست و یکم را پشت سر گذاشته‌ایم و روند پیشرفت علم و دانش و تکنولوژی به اوج سرعت خود رسیده است؛ دغدغه بسیاری از ما در ایران این است که چه‌طور سرانه مطالعه را در بین افراد جامعه بالا ببریم یا حداقل اجازه ندهیم که به پایین‌تر از این میزان تنزل کند.

روزنامه توسعه ایرانی در گزارشی می‌نویسد: بر این مبنا صفحه کتاب بر آن است تا گاهی و درلابه‌لای مطالب، به راه‌حل‌های ممکن برای بالا بردن سرانه مطالعه نیز بپردازد. امروزه برای بالا نگه داشتن سرانه مطالعه، شکل و ترکیب کتاب‌ها، خوش آب و رنگ و عناوین و طرح روی جلدشان وسوسه‌انگیز می‌شوند؛ جشنواره‌هایی با موضوع کتاب راه‌به‌راه برگزار می‌شوند؛ کتاب‌خوانی به مسابقه گذاشته شده و تندخوانی آموزش داده می‌شود؛ انواع و اقسام طرح‌های رایگان کتاب‌خوانی برای مسافران مترو و اتوبوس، پیاده می‌شود؛ در کافه کتاب‌ها بوی سرب و قهوه آمیخته می‌شود؛ برنامه‌هایی در رسانه‌های ملی و غیرملی برای تشویق مردم به این امر، تولید و پخش می‌شود.

«شهرهایی» (به‌عنوان بزرگ‌ترین نمایشگاه‌های بین‌المللی در خاورمیانه) به افتخار کتاب، «آفتابی» می‌شوند؛ تخفیف‌های عجیبی همچون ۷۰ درصد، به پایش ریخته می‌شود و بن‌هایی که فقط با خرید کتاب خرج می‌شوند، تند تند در چاپخانه‌ها ضرب و بین مردم تقسیم می‌شوند، اما زندگی اشرافی اشرف مخلوقات، او را آن‌قدر تنبل بار آورده که نخواهد به این راحتی‌ها تن به تفکر و مطالعه دهد و همچنان به‌دنبال میان‌برهایی همچون فضاهای تصویری و مجازی باشد. اگر تعداد افراد «هدفون به گوش با اهالی کتاب و کتاب به‌دست مقایسه شود، میزان موفقیت در تمایل به کتاب را می‌توان حساب و کتاب کرد.

گروهی معتقدند که این موجود دو پا، تا حدی هم حق دارد، چون ۹۸ درصد از زندگی تاریخی‌اش را بدون حضور نوشته‌ها و مکتوبات سپری کرده؛ اگر تاریخ پیدایش نخستین گونه انسانی را بگذارید بغل دست تاریخ تولد نخستین سنگ نوشته و ظهور خط، دستتان خواهد آمد که هنوز برای عادت کردن به مقوله خوانش خطوط مکتوب، راه درازی در پیش است؛ آن هم برای موجودی که چندین میلیون سال فقط و فقط به ارتباطات دیداری و شنیداری از طریق آواهای صوتی و زبان بدن، بسنده کرده است. شاید به همین دلیل است که بشر می‌تواند ساعت‌ها در برابر رسانه‌های دیداری و شنیداری تاب بیاورد، اما تاب و توان خواندن دو کلمه حرف حساب را ندارد.

تلفیق کتاب با رسانه‌های صوتی

اما هر مصیبتی چاره‌ای دارد، برای چاره این کار هم می‌شود تهدید فوق را به فرصت تبدیل کرد. با این اوصاف، باید از این علاقه بشر به رسانه‌های دیداری و شنیداری در جهت ترغیب کتاب‌خوانی استفاده کرد. یعنی می‌شود کتاب را با رسانه‌هایی از این دست تلفیق کرد و دست آخر به چیزی رسید که بشود کتاب‌خوانی را مثلاً با شیوه کتاب صوتی، سرعت بخشید. اما همیشه با حل یک مشکل، دقیقاً سر و کله مشکلات مربوط به آن راه‌حل نیز پیدا می‌شوند؛ یعنی این‌که، حال باید این نکته را رفع و رجوع کرد که کتاب صوتی چگونه باید باشد؟

اصولاً باید این داستان را آن‌قدر بالا و پایین کرد تا بالاخره فهمید این صوت را چگونه می‌شود به یک صوت داودی خوشایند بدل کرد. باید تحقیق کرد، باید دود چراغ خورد و روان بشریت را تشریح کرد و با اطلاعات کافی و وافی بهترین لقمه را به‌عنوان غذای روح برای بشر پر شر و شور مهیا کرد. باید قصه کتاب صوتی را قانونمند کرد، باید برایش آئین‌نامه نوشت و اصولش را جا انداخت تا باری به هر جهت نشود. تا مبادا با بی‌راهه رفتن، این آخرین تیر در کمان هم به خطا رود! باید مواظب بود؛ باید سنجیده عمل کرد تا این بشر کم‌حوصله سر به هوا، برای فرار از دست نوشتار و کتاب‌ها بهانه به دستش نیاید. حداقل با این کار، داورغه‌هایی هم که می‌خواهند به قضاوت آثار صوتی بنشینند، محکی برای ارزیابی به دستشان می‌آید. اما باید ببینیم که کتاب صوتی چیست؟

کتاب صوتی چیست؟

کتاب گویا یا کتاب صوتی، کتابی است که یک یا چند نفر آن را می‌خوانند و به‌صورت ضبط شده درمی‌آید. این کتاب صوتی می‌تواند به‌صورت نمایشنامه اجرا شود یا همراه با موسیقی یا جلوه‌های دیگر صوتی خوانده شود. گاهی نویسنده با صدای خودش آن را می‌خواند و گاهی گویندگان حرفه‌ای این کار را انجام می‌دهند.

نخستین بار دکتر علی‌اصغر آموزگار که خود نابینا بود، در سال ۱۳۲۹ در پاسخ به نیاز نابینایان، کتاب صوتی را تولید کرد و به‌سرعت موردتوجه عموم مردم قرار گرفت. اما در واقع ایده کتاب‌های صوتی برای نابینایان نخستین بار در سال ۱۹۳۱ میلادی در ایالات متحده آمریکا مطرح و نخستین کتاب گویا در سال ۱۹۳۲ تولید شد. اکنون کتاب‌های گویا در موضوعات مختلفی همچون داستان، رمان، کتاب‌های کودک و نوجوان، کتاب‌های مذهبی، آموزشی، علمی و هنری و موضوعات دیگر تولید می‌شوند. بنابراین در کشورهای توسعه‌یافته ناشران شروع به تولید حجم وسیعی از این کتاب‌ها در قالب نوار کاست کردند. اکنون امکانات بیشتر پخش‌کننده‌های صوتی، استفاده از این کتاب‌های گویا را راحت‌تر و رایج‌تر کرده است. در نتیجه شرکت‌هایی برای تولید این‌گونه کتاب‌ها تأسیس شدند. کتاب‌های صوتی برخلاف کتاب‌های کاغذی که هزینه و کاغذ و انرژی زیادی صرف می‌کنند، مقرون به صرفه‌تر هستند.

قواعد تولید کتاب‌های صوتی

آیا اگر صرفاً یک نفر کتابی را بدون هیچ حس و حالی در ضبط صوت بخواند، کفایت می‌کند؟ یا نه؛ بهتر است آن یک نفر حس و حال فضای کتاب را نشان دهد؟ آیا نیاز به شخصیت‌سازی قهرمانان داستان‌ها است؟ آیا باید از داستان، اقتباس نمایشی کرد؛ آن هم با رعایت تمامی فنون نمایش‌های رادیویی؟ در وهله اول باید گفت، مفهوم کتاب صوتی را نباید با نمایش‌های رادیویی اشتباه گرفت، نمایش‌های رادیویی دارای قواعدی هستند که به‌ناچار دخل و تصرف در روایت‌های داستانی را ایجاب می‌کنند، معمولاً نقش راوی که سهم قابل‌توجهی در داستان‌های نوشتاری دارد، در نمایش‌های رادیویی کم‌رنگ شده، یا کاملاً حذف می‌شود.

دومین نکته که باید در کتاب‌های صوتی در نظر گرفته شود، حفظ ساختار داستان کتاب است؛ آن‌هم با کمترین تغییرات ممکن و رعایت در امانت؛ به‌گونه‌ای که شنونده همان حس و حال یک خواننده کتاب را داشته باشد. اصل دیگری که باید در خوانش کتاب‌های صوتی رعایت شود، احترام به تخیل خلاق شنونده است. یک خواننده کتاب با پیش رفتن داستان تصویرهایی در ذهنش شکل می‌گیرد. او حتی چهره و صدای تک تک شخصیت‌ها را تصور می‌کند و بدون هیچ مزاحم یا پیشنهاد خارجی، اقدام به فضاسازی و مشاهده هر آن‌چه می‌خواهد، می‌کند. او با اجازه دادن به قوه تخیلش، به فضای داستان پرواز کرده، آن‌گونه که می‌خواهد از این خیالبافی‌ها و تصورات لذت می‌برد.

با چنین اوصافی باید یک کتاب صوتی فقط یک گوینده به‌عنوان راوی داشته باشد و آن راوی هم نباید به شخصیت‌سازی مثلاً با تغییر صدا و فرو رفتن در قالب نقش قهرمانان داستان اصرار کند. او باید با حفظ ریتم و رعایت اصول فن بیان و البته ارائه حس و حال و لحن درست شخصیت‌ها (بدون تغییر صدا) کتاب را روایت کند و برای پیشگیری از یک‌نواختی متن که باعث خستگی شنونده می‌شود، با همین ابزارهای کم، تا حد توان بکوشد.

حال که حرف از ابزارهای اندک شد، باید گفت که بر همین اساس، افکت نیز جایی در کتاب‌های صوتی برای جلوگیری از حواس‌پرتی شنونده ندارد، اما در عین حال به ازای هر ۶-۷ دقیقه لازم است با پخش موزیکی به مخاطب فرصت بازیابی اطلاعات و مرور حوادث داستان داده شود، دقیقاً همان کاری که معمولاً یک خواننده پس از دقایقی انجام می‌دهد. گوینده موظف است داستان خود را به‌گونه‌ای روایت کند که حضورش توسط شنونده احساس نشود و حتی این حس در وی تقویت شود که او خود کتاب را می‌خواند. بنابراین با توجه به تفاوت ماهوی دو قالب نمایش‌های رادیویی و روایت‌های داستانی» و نبود امکان مقایسه این دو فرم مختلف اجرایی، باید این دو گونه را به شکل مجزا دید.

به همان دلیل که هیچ‌وقت به فیلم هملت واژه کتاب تصویری اطلاق نمی‌شود، یک نمایش رادیویی هم صرفاً یک اقتباس از ادیبات داستانی محسوب می‌شود. البته این اقتباس‌های نمایشی زمینه‌های لازم را برای آشنایی با ادبیات جهان فراهم می‌کنند، اما به لحاظ فرم، کتاب صوتی نیستند. کتاب‌های صوتی روشی برای جذب مخاطب هستند و در عصر سرعت که مردمان با عجله در رفت و آمد هستند، می‌توانند امکان دسترسی همیشگی و آسان به کتاب‌ها را فراهم کنند و هزینه چندانی هم برای ناشر و خواننده دربرنداشته باشند.

در نتیجه به‌نظر می‌رسد که لازم است ناشران به این مقوله توجه بیشتری نشان دهند تا هم با وجود گرانی کاغذ، کتاب‌ها را ارزان‌تر در اختیار مخاطبان خود قرار دهند و هم خوانندگان خود را از دست ندهند و جامعه نیز همچنان از تکنولوژی در راستای آگاهی بیشتر استفاده کند. همچنین کتاب‌های صوتی می‌توانند در سفرها توسط شرکت مسافربری به‌عنوان خدمات در اختیار مسافران قرار گیرند و این روند را همچون پخش فیلم در طول سفر عادی‌سازی کنند.