به گزارش روزنامه آرمان؛ پس از آنکه طی روزهای گذشته در دریای عمان دو نفتکش ژاپنی دچار حادثهای مشکوک شدند نیروی دریایی آمریکا روزجمعه (۲۴ خرداد) فیلمی منتشر و در آن مدعی شد یک قایق ایرانی در حال جدا کردن یک مین عمل نکرده از بدنه نفتکش ژاپنی به نام «کوکوکا» است. همچنین دونالد ترامپ، در توئیتی خصمانه ایران را مسئول حمله به دو نفتکش در دریای عمان دانست و نوشت: «ارزیابی آمریکا این است که ایران مسئول حملات دریای عمان است.» پیش از آن نیز مایک پمپئو، مدعی شده بود: «تحلیل آمریکا این است که حمله به نفتکشها کار ایران بوده و ایران قصد دارد جریان نفت را دچار مشکل کند.»
از سوی دیگر جرمی هانت، وزیر خارجه انگلیس مدعی شد: «ارزیابیها ما را به این نتیجه رسانده است که تقریباً قطعی است ایران مسئولیت این حملهها را بر عهده دارد. حملههای اخیر الگویی از رفتار بیثباتکننده ایران را شکل داده و منطقه را با خطری جدی مواجه میسازد».
«آرمان» به منظور بررسی این حادثه مشکوک گفت و گویی را با حشمتا… فلاحتپیشه رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ترتیب داده که در ادامه میخوانید.
پس از آنکه حادثه مشکوک برای دو نفتکش ژاپنی همزمان با حضور آبه در تهران در دریای عمان به وقوع پیوست لندن-واشنگتن بدون هیچگونه سندی انگشت اتهامشان را به سوی ایران نشانه رفتند. از دیدگاه شما طراحان چنین سناریویی چه اهدافی را دنبال میکنند؟
واقعیت آن است که ایالات متحده بهدنبال آن است که ایران را بهعنوان سقوط (شکستدهنده) دیپلماسی معرفی کند. در خصوص حادثه نفتکشهای ژاپنی میبایستی یک کمیته حقیقت یاب متشکل از کشورهای منطقه شکل گیرد و البته بدون حضور بازیگری همچون آمریکا که ورودش باعث این نابسامانیها شده است.
این کمیته حقیقتیاب میبایستی در کوتاهمدت شکل گیرد تا موضوع و ابعاد این مساله را روشن کند. بهنظر میرسد موافقت نامههای امنیتی دهه ۹۰ میلادی میان ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس میبایستی احیا شود. همچنین میبایستی یک سازوکار منطقهای شکل گیرد برای مصون داشتن این آبراهه بینالمللی از نوسانات امنیتی که در حال شکلگیری است. به هر حال این مساله به همگان آسیب میزند. میبایستی امنیت در منطقه خلیج فارس جزو خطوط قرمز تعریف شده و این سازوکار منطقهای شکل گیرد. متأسفانه نه تنها چنین سازوکاری شکل نگرفته بلکه اتهامزنیها بیشتر موضوع را پیچیدهتر میکند. لذا بهنظر میرسد دو پیشنهاد کوتاه و بلندمدت جمهوری اسلامی ایران میبایستی مطرح شود.
ترامپ در یکی از تازهترین مواضعش اعلام داشته «با اینکه از آبه برای دیدار با آیتا… خامنهای قدردان هستم اما احساس میکنم همچنان حتی برای گمانهزنی درباره حصول توافق زود است؛ نه ما آماده هستیم و نه آنها». این موضع رئیسجمهور آمریکا حائز چه نکاتی است؟
بهنظر میرسد دونالد ترامپ غافلگیر شد. واشنگتن زمانی میتواند در مقابل تهران دم از دیپلماسی بزند که واقعیت تفاوت ایران با کره شمالی را بپذیرد. ترامپ باید بداند با ایران نمیشود مذاکره بدون محتوا را مطرح کرد. چون بر خلاف کره شمالی، ایران کشور خلع سلاح شدهای نیست. ایران ابزارهای مختلف، قدرت و پختگی لازم برای مقابله با تحریمها و دیپلماسی توأم با اقتدار را دارد. نمیشود فقط مذاکره برای مذاکره را با ایران مطرح کرد. بعد از سفر نخست وزیر ژاپن به تهران دو دسته نظریات تحت عنوان شکست دیپلماسی مطرح شد. بهنظر میرسد که متخصصان کشورمان میبایستی از افتادن در این (تحلیل غلط) دام انحرافی پرهیز کنند. برخی خودآگاه و برخی ناخودآگاه مطرح میکنند.
آمریکاییها مشخصاً در رأس آن شخص پمپئو بلافاصله پس از سفر نخست وزیر ژاپن به تهران اعلام کرد دنیا شاهد باشد که ایران به دیپلماسی نه گفت. یعنی آنچیزی که آمریکاییها ارائه دادند اصلاً دیپلماسی نبود اما سعی در برجسته کردن پاسخ ایران نموده و سعی کردند تهران را مخالف دیپلماسی نشان دهند. اما در طرف مقابل عدهای در داخل کشورمان مساله شکست دیپلماسی را مطرح کردند و حتی سعی داشتند موضوع را ایدئولوژیک کنند. این در حالی است که موضوع خیلی طبیعی بود و مساله ایدئولوژیکی شکل نگرفته بود. همانند بسیاری از درخواستهای مذاکرهای که مطرح شده است این بار نیز مطرح شد و در هر حال پاسخی گرفته نشد. بهنظر میرسد آن چیزی که اتفاق افتاد شکست دیپلماسی نبود. ولی واقعگرایانهتر شدن فضای سیاسی-دیپلماتیک در قبال جمهوری اسلامی ایران بود. چون مقام معظم رهبری توپ را به زمین آمریکاییها انداختند.
به هر حال همگان میدانند که طرف آمریکایی در مساله دیپلماسی صداقت ندارند. مصداق این عدم صداقت هم این است که آمریکاییها رفتارهایشان ضد دیپلماسی است. لذا آمریکاییها در حال حاضر دو راه در پیش روی خود دارند؛ راه اول آنها بازگشت به شرایط جنگ روانی است که حدود یک ماه پیش به اوج خود رسید ولی تنش مدیریت شد. بهنظر میرسد فعالیتهایی که در حال حاضر در حال وقوع است همچون مواضع ترامپ و پمپئو که مدعی شدند ایران در حمله به نفتکشها در خلیج فارس نقش دارد، در این قالب قرار میگیرد. یعنی تلاش برای جنگ روانی تازه علیه ایران ولی واقعیت آن است که آنها به دو دلیل به نتیجه نخواهند رسید. دلیل آن نیز این است که در درجه اول انرژی جنگ روانی در حدود یک ماه پیش تخلیه شد و دوم اینکه همین جنگ نفتکشها که شکل گرفته بیش از همه دنیا را نگران کرده است و دنیا نیز انگشت اتهامش به سوی آمریکا است که یک دستاورد دیپلماسی موفقی همچون توافق هستهای (برجام) که یکی از موفقترین توافقات منع اشاعه بود را بهم زد، اما جایگزینش ناامنیها و بیثباتیهایی است که در حال حاضر میبینیم. لذا به این دلیل هم عملاً در عرصه بینالمللی کشش افتادن در چنین دامی را ندارد.
راه دومی که آمریکاییها میتوانند انتخاب کنند که بهنظر میرسد به سود آنها بوده تا هر چه زودتر آن را به درجه انجام برسانند این است که دیپلماسی کاغذی و بدون محتوایشان را تغییر دهند. آمریکاییها میبایستی دیپلماسیشان را بهصورت واقعگرایانهای تقویت کنند که راهکار آن نیز بازگشت از تحریمهاست. همان مسألهای که مقام معظم رهبری بر آن تاکید داشتند که ما مذاکره در شرایط فشار را به هیچوجه نمیپذیریم. لذا آمریکاییها میبایستی حتماً در مساله تحریمها تجدیدنظر کرده و به قبل از شرایط تحریمها بازگردند. ترامپ یک بار دیگر مساله مذاکره را مطرح کرد، رئیسجمهور آمریکا خود به خوبی میداند که بدون مذاکره هیچراه دیگری در مقابل ایران ندارد. چون ایالات متحده همه ابزارهایش را علیه ایران به کار گرفته است. واشنگتن باید بپذیرد ایران با کره شمالی متفاوت است.
دیپلماسی کاغذی، ادعایی و صوری باید جای خودش را به رفتارهای عملی دهد. واشنگتن میبایستی به تحریمهای ظالمانه علیه مردم ایران و سیاست ناکارآمدسازی مناسبات خارجی ایران پایان دهد. اگر آمریکاییها دست به چنین اقداماتی بزنند به سود خودشان نیز میباشد و در آن زمان این امکان وجود دارد تا دیپلماسی تقویت شود. در غیراین صورت آمریکا روزبهروز ابزارهایشان را برای وارد ساختن فشار بر ایران از دست میدهند.
با توجه به آنکه سفارت بریتانیا در تهران طی روزهای گذشته بیانیهای را تحت عنوان بیانیه سفرای ۳E منتشر کرد: «فشار اقتصادی که مردم ایران با آن مواجه هستند را درک میکنیم و متعهدیم با ایران همکاری کرده تا اجرایی کردن اولین تبادل اینستکس هرچه زودتر محقق شود». تا چه میزان اروپاییها را در عملیاتی کردن اینستکس با توجه به فشار واشنگتن جدی میدانید؟
بهنظر میرسد پیام آشکار تحولات منطقه برای همه بازیگران مبنی بر آن است که وقت کشی در قبال ایران صورت میگیرد. در این شرایط وقت کشی به ضرر ایران است، چون فشار تحریمی سنگینی وجود داشته و مانع تراشی هم میشود. در این شرایط نیز مساله مذاکره کاملاً بهصورت غیرصداقت آمیزی مطرح میشود. کشورهای اروپایی هم میدانند که ایرانیها به هیچعنوان اجازه وقت کشی را نداده و در ضربالاجل نیز طرف ایرانی بسیار جدی است. لذا بهنظر میرسد همان گونه که در بیانیه تروئیکای سفارتهای اروپایی در تهران آمده است که بهزودی اولین تبادلات در اینستکس صورت میگیرد. بنابراین این مساله به خوبی نشان میدهد که کشورهای اروپایی سعی دارند که گامهای عملی را برای راضی کردن ایران بردارند. اما این گامها راضیکننده نیست. تحولات به شکل کاملاً شتاب آمیزی در حال شکلگیری است. هر نتیجهای که این تحولات داشته باشد یک نتیجه دارد و آن هم فرسایشی شدن روند تحولات است.
به عبارت دیگر جمهوری اسلامی ایران اجازه فرسایشی شدن تحولات را نمیدهد. لذا بهصورت طبیعی در این شرایط به دور از آنکه این آبراهه حساس تبدیل به محلی شود که بازیگران منفی در آن ایفای نقش کنند بهنظر میرسد کشورهای غربی میبایستی قدر مشارکت ایران را در امنیت منطقه بدانند. اگر ایران نباشد منطقه به هیچعنوان امن نخواهد بود. تا به حال ایرانیها بدون هیچگونه ما بهازائی امنیت دو سوم خلیج فارس و بخش بزرگی از دریای عمان را بر عهده گرفتند. در حادثه اخیر هم آن چیزی که آمریکاییها به آن هیچ اشارهای نمیکنند این است که این ایرانیها بودند که خدمه این نفتکشها را نجات دادند.
به هر حال قبل از آنکه روی خشن تحولات خودش را نشان دهد میبایستی سازوکاری شکل گیرد که در این سازوکار شرایط عادی شود. در غیراین صورت هر اتفاقی در آینده به وقوع بپیوندد آن اتفاق احتمالی هیچگونه ضرری به ایران نخواهد زد. ولی حتماً کشورهای مختلفی هستند که آسیب خواهند دید. آمریکا و متحدانش به ظاهر موفق شدهاند که مانع صادرات نفت ایران شوند، اما فضای نظامی که ایجاد کردند عملاً باعث شده که نیروهای مختلف در راستای سیاستهای خودشان در منطقه دست زدهاند. آمریکاییها با مجموعه اقداماتشان هم کمک به تروریسم دریایی و هم به زورگیریهایی که در این آبراههها ممکن است شکل گیرد، کردهاند و گروههای مختلف ممکن است به سمت پیشبرد اهداف خودشان بروند. ایران خود را متعهد به امنیت خلیجفارس میداند. هیچ گروهی از سوی ایران اجازه ندارد اقدام به ناامنسازی منطقه کند. لذا آمریکاییها در غالب جنگ روانی این مساله را مطرح میدارند.
تحرکات دیپلماتیکی که طی روزهای گذشته با محوریت تهران انجام شد تا چه میزان توانست به کاهش تنش در منطقه منجر شود؟
سیاست کلی جمهوری اسلامی ایران مدیریت تنش بوده است. راهبرد تهران از ابتدا تاکنون مبتنی بر ثبات بوده است. این در حالی است که دیگر بازگیران همچون آمریکاییها راهبردشان مبتنی بر بیثباتی در منطقه است. تاکنون ایران تنشها را کنترل کرده است. بهنظر میرسد به جای طرح ادعاهای این چنینی میبایستی این پیشنهاد تهران مبنی بر شکلگیری یک سازوکار منطقهای ایجاد امنیت در آبراههای منطقه خلیج فارس مورد توجه قرار گیرد.
با توجه به آنکه سرگئی ریابکوف طی روزهای گذشته در خصوص احتمال خروج ایران از برجام ابراز نگرانی کرده و از عملکرد طرفهای اروپایی برجام در خصوص عادیسازی و همکاری روابط تجاری با ایران انتقاد کرده است آیا از دیدگاه شما احتمال خروج تهران از برجام وجود دارد؟
ضربالاجل ۶۰ روزه ایران به معنای خروج از برجام نیست. کلیت ضربالاجل آن است که آمریکاییها در ادامه سلسله تحریمهایشان مبادلات هستهای ایران را تحریم کردند. مبادله آن بود که در مواردی که ایران به مازاد تولید میرسید در قالب یک سند همکاری جدید به نام برجام و یک سند همکاری به نام ان.پی.تی طرف ایرانی مازاد تولیدش را صادر و در قبال آن نیازهای صنعت صلح آمیز هستهایاش را تأمین میکرد. اتفاقی که افتاد آن بود که آمریکاییها آمدند این بخش را نیز مشمول تحریم کردند. طبیعتاً ایرانیها برخلاف برجام عمل نکردند.
تهران نیازهایش را تأمین میکند و به هر حال ایران کشوری است که صنعت هستهای را در ۷۰۰ رشته علمی، صنعتی و فناوریاش به کار گرفته است. بهگونهای که این روند رو به رشد ایران در توانمندیهای صنعت صلح آمیز هستهای غیرقابل بازگشت است. ۷۰۰ رشته علمی و صنعتی کشور با فناوری صلح آمیز هستهای به مرحله تکنولوژی برتر رسیده است. تکنولوژی برتر آن تکنولوژی است که کشورهای نابرخوردار میبایستی با گرانترین هزینه ممکن از کشورهای برخوردار خریداری شود.
طبیعتاً موضوع ایران مساله سلاح نیست بلکه کشور میبایستی در قالب قانون برنامه توسعه در آینده نزدیک باید کشتیها، نفتکشها و زیر دریاییها نیز با سوخت هستهای را برای آنها تعریف و تأمین کنیم. لذا نیازمند سوخت ۶۰ درصد هستیم. اگر این نیازها در قالب برجام تأمین نشود ایران خود نیازهایش را تولید میکند، بدون آنکه هیچگونه تخلف و تخطی از برجام کرده باشد. ضربالاجل ایران به معنای انتحاری شدن سیاست کشور نیست. کشورهایی همچون عراق در زمان صدام و یا معمر قذافی در لیبی که ضربالاجل میدادند بیشتر ضربالاجلهایشان با دست خالی بود. اما ضربالاجلهای ایران ضربالاجلهایی است که با دست پر صورت میپذیرد و در قالب دستاوردهایی است که بهخصوص در صنعت صلحآمیز هستهای ایران دستاوردهایش را به پیش میبرد. این آمریکاییها هستند که چنین فضایی را شکل دادهاند و ایران هم به هیچعنوان وارد فضای انتحاری نخواهد شد. ایران در حال حاضر صیانتی عمل میکند. به عبارت دیگر یعنی از دستاوردهایش صیانت میکند.
با توجه به آنکه دکتر روحانی در اجلاس شانگهای مطرح داشته که ایستادگی ایران و چین در برابر یکجانبهگرایی آمریکا به نفع آسیا و جهان است، حضور ایران در پیمان شانگهای تا چه میزان میتواند به تأمین منافع تهران کمک کرده و میتواند در برابر یکجانبهگرایی آمریکا در آسیا مؤثر باشد؟
در دنیای امروز دو جریان قدرتمند وجود دارد. یکی جریان جهانیسازی است که مشخصاً قدرتهایی همچون ایالات متحده در آن حرف اول را میزنند. جریان دیگری نیز تحت عنوان نو منطقهگرایی است. جریان نو منطقهگرایی متشکل از کشورهایی است که منتقد وضع جهانیسازی هستند یعنی معتقدند جهانیسازی هدفش حفظ وضع ناعادلانه و ظالمانه گذشته است و لذا بهدنبال سازوکارهایی میروند که این سازوکارها برای تقابل نیست بلکه برای تقویت چانه زنی است. نو منطقهگرایی این رفتارها را تعریف میکند.
حضور ایران در شانگهای و یا آ.سه.آن تلاش برای حضور همکاری در اوراسیا و… در قالب همین راهبرد نو منطقهگرایی شکل میگیرد. ایران، چین، روسیه و حتی هند در این قالب عمل میکنند و همکاریهای خوبی در حال شکلگیری است. تاکنون ۲۴ درصد گردش همکاریهای مالی دنیا توانستهاند از حوزه دلار و یورو مستقل کنند. ایران حضور فعالی در این زمینه دارد هر چند دیر، ولی در حال پیوستن به چنین روندی است. چنین حضوری در شرایط تحریم میتواند بهعنوان مثال در شرایط تحریم، کشور را تحریم ناپذیر کند و برای کشور ارزش صیانتی و تقویتی دارد.
جرمی هانت وزیر خارجه انگلیس بعد از حادثه نفتکشها در خلیج فارس برخلاف مواضع قبلی برجامی بریتانیا که تاحدودی در تضاد با واشنگتن بود، این بار با آمریکاییها در اتهامزنی به ایران همراه شدهاند. این تغییر رویکرد لندن در قبال تهران را در چه چارچوبی میدانید؟ همچنین تهران میبایستی چه رویکردی را برای ایجاد شکاف میان متحدان واشنگتن در دستور کار خود قرار دهد؟
بهنظر میرسد انتظار آنکه مواضع انگلیسیها با آمریکاییها متفاوت باشد منطقی نیست. اما واقعیت آن است که انگلیسیها در موضعگیریها خودشان در قبال حوادث خلیج فارس عجله کردند. این موضع لندن یکی از اشتباهات در موضعگیریهای انگلیسیها بود. چنین مواضعی فقط وضعیت را پیچیدهتر میکند. به جای این امر میبایستی در غالب مشارکت جویانه به تأمین صلح و ثبات در منطقه کمک شود.
برایان هوک در یکی از آخرین مواضع ادعایی خود، مقامات ایران را به فریبکاری در راستای بزرگنمایی دستاوردهای دفاعیاش متهم کرده و مدعی شده که تهران صحنههای پرتاب موشک خود را با فتوشاپ خلق کرده تا به این ترتیب تواناییهای موشکی خود را به رخ بکشد. این ادعای هوک را در چه چارچوبی میدانید؟
بهنظر میرسد آمریکاییها تمامی مواضعشان در چارچوب یک جنگ روانی شکل میگیرد. به همین دلیل است که ایران با آمریکا در شرایط کنونی غیر از مدیریت تنش نمیتوانیم حوزه مذاکراتی تازهای را تعریف کنیم. متأسفم برای کسانی که فرق میان چنین مسائلی را حتی در داخل کشورمان درست ادراک نمیکنند. ایران و آمریکا میبایستی مدیریت تنش کنند. جنگ احتمالی میان ایران و آمریکا برندهای نخواهد داشت ولی بازندگان فراوانی دارد. جنگ احتمالی میان تهران-واشنگتن جنگی است که بر مبنای سند راهبرد امنیت ایالات متحده برای قرن ۲۱ امکان ورود به آن را ندارد.
هیچ رئیسجمهوری در آمریکا حق ندارد وارد جنگی شود که مدیریت ناپذیر باشد. تمامی نظامیان در آمریکا پذیرفته و اعتراف کردهاند که هرگونه جنگ احتمالی با ایران مدیریت ناپذیر است. همچنین شرایط مذاکره میان تهران-واشنگتن به این دلیل فراهم نیست که آمریکاییها در یک فضای جنگ روانی پیش میروند. لذا در فضای جنگ روانی نیز هم بزرگنمایی تهدیدگونه ایران یک کار تبلیغاتی است. مواضع اخیر برایان هوک هم در این چارچوب قابل تحلیل و ارزیابی است. در فضای جنگ روانی نمیشود موضعگیریهای واقعی را یافت. این تفاوت نظر نیز در این چارچوب قابل توجیه است.
یکی دیگر از ویژگیهای جنگ روانی نیز آن است که جنگ روانی در بلندمدت قابلیت دوام ندارد. بنابراین با صراحت به دولت آمریکا اعلام میدارم که برای برون رفت از شرایط کنونی میبایستی که آمادگی لازم را داشته باشند. هرچه دیرتر وارد چنین حوزهای شوند مجبورند که بیشتر امتیاز دهند برای اینکه تحولات کلی دنیا مسیری را شکل میدهد که آمریکاییها بهعنوان متهم درجه اول بیثباتسازی در دنیا متهم میشوند.
تهران برای پیشگیری از اتهامافکنی آمریکاییها در قبال حوادث خلیج فارس چه کاری باید انجام دهد؟
عملیات امداد و نجات عملیات تبلیغاتی نیست. در عملیات امداد و نجات نمیتوان پرسید که چرا چنین اتفاقی بهوقوع پیوسته است. از سال ۱۹۹۰ تاکنون از زمانی که ایرانیها چاههای نفت کویت را خاموش کردند هر اتفاقی که در منطقه خلیج فارس بهوقوع پیوست ایرانیها هزینه دادهاند و حتی از جان خود گذشتهاند. طبیعتاً فعالیت تبلیغاتی در این زمینه صورت نگرفته است، اما جایگاه ایران در منطقه بهگونهای است که با یکسری تبلیغات منفی که آمریکاییها دنبال میکنند تخریب نخواهد شد.