تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۴۹

تهران-ایرنا- حضور بازیگران زن غیرایرانی در ساخته‌های فیلمسازان ایرانی، نه لزوماً تاکیدی بر فروش گیشه که یکی از موضوعاتی است که نیاز به بررسی و مداقه صاحبنظران دارد.

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش‌های خبری، حضور یک بازیگر زن خارجی در فیلم‌های ایرانی همچنان که همواره برای مردم عادی جذابیت‌هایی را داشته است اما تضمینی بر فروش نیست، ضمن اینکه دغدغه‌ها و بحث‌هایی را هم برای متولیان فرهنگی و فعالان مدنی به واسطه آنچه می‌توان استفاده ابزاری از زنان نامید، ایجاد کرده است؛ استفاده تزئینی و ویترینی از زنانی که می‌توانند در فیلم تحت مجوز ارشاد باشند در حالی که حجاب بر سر ندارند. بر کسی پوشیده نیست که رواج این رویکرد به ویژه در سال‌های اخیر مفری برای خروج از محدودیت‌ها و خطوط قرمزی است که به لحاظ ایدئولوژیک بر کار فیلمساز سایه افکنده است.

نگاهی به فیلم‌های سینمایی اخیر هم نشان می‌دهد که این بهره گیری از زنان خارجی در ترکیب با سایر عوامل می‌تواند موجب دیده شدن و فروش خوبی برای فیلمساز شوند. چنانچه تجربه فیلم‌های «من سالوادور نیستم»، «مصادره» و «تگزاس ۱» این مطلب را به اثبات می‌رساند.

این در حالی است که فیلم‌هایی که صرفاً خواستند تا با این ویترین زیبا در گیشه موفق باشند شکست خورده‌اند، «خانم یایا»، «پارادایس»، «جن زیبا» و فیلم اخیر «دختر شیطان» نمونه‌هایی از این عدم موفقیت هستند.

تاریخچه حضور زنان در سینمای ایران

«احسان آقابابایی» هیأت علمی دانشگاه اصفهان و متخصص حوزه جامعه شناسی هنر و سینما در گفت و گو با پژوهشگر ایرنا در خصوص حضور زنان خارجی و نگاه ایرانیان به آنها، بیان داشت: نسل اول ایرانیانی که پیش از اینکه در معرض صنعت، قوه برقیه و این گونه جلوه‌های زندگی مدرن قرار گرفتند کسانی بودند که به خارج از ایران رفتند؛ این ایرانیان بیش از هرچیز توجهشان متوجه زنان ممالک خارج از ایران بود. یعنی در بخش عمده‌ای از سفرنامه‌هایی که در آن دوران نگاشته شده و حاصل مواجهه با زندگی غرب بوده‌اند، به نظرشان زنان غربی متفاوت از زنان ایرانی می رسند و البته نگاهشان هم منفی است؛ مثلاً می‌گویند «در پاریس اوضاع فرق می‌کند؛ از هر چهار زن، سه زن به حرفه روسپیگری مشغول است» از نظر اینان زنانی که بی حجاب هستند و لباس‌های قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی را بر تن دارند، زنان پاکی نیستند.

«در نتیجه این پیش فرض فرهنگی برای ایرانیان همواره وجود داشته است که عموماً زنان غربی زنانی ولنگار و مورددار هستند. در فیلم‌های قبل از انقلاب هم زنانی که موی بلوند دارند و غربگرا هستند، بی بند و بار هم هستند این پیش فرض فرهنگی برای ایرانیان همواره وجود داشته است که عموماً زنان غربی زنانی ولنگار و مورددار هستند. در فیلم‌های قبل از انقلاب هم زنانی که موی بلوند دارند و غربگرا هستند، بی بند و بار هم هستند».

این متخصص تحلیل سینما ادامه می‌دهد: البته این مساله هم مطلق نیست و در برخی نمونه‌های سینمایی ایران، زنان غربی ای که به ایران می آیند، ساده و ساده دل هستند و بی بند و بار نیستند؛ اما تصویر زن منفی و زن شیاد و غیره در زنان غربی، عمومیت داشته است. به عنوان مثال در فیلم «فریاد زیرآب» که داریوش در آن بازی می‌کرد، آن زن هم سیمایی این چنین دارد یا «شورانگیز طباطبایی» در یک سری از فیلم‌های پیش از انقلاب حضور داشت، این گونه تصویری دارد.

«در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰، شاهد موجی از حضور این زنان و شکل گیری یک «تیپ» از این گونه زنان هستیم. بعد از انقلاب زنان با ظاهر غربی حذف می‌شوند. و اساساً هرگونه نگاه مرد ایرانی به بدن زن (به عنوان نامحرم) مذموم است که می‌بایست حذف شود. حالا زنان پوشش دارند و اگر زنان خارجی باشند باز هم زنانی سلطنت طلب و از اشراف هستند و مانند یک دیگری که باید خارج از حلقه خودی‌ها مطرح شوند، در نظر گرفته می شوند».

آقابابابی می‌افزاید: در دهه ۸۰ در فیلمی مانند «کتاب قانون» را داریم که زن غربی می‌آید در ایران و مسلمان می‌شود؛ این زن داخل فرهنگ ما می‌شود و نشان می‌دهد که چقدر ما از دین اصلی فاصله گرفته‌ایم؛ یعنی زن غربی به واسطه پذیرش اسلام، وارد ما می‌شود و حتی از ما که ادعای دین داریم، متدین‌تر می‌شود و دینی نابی را که ما نداریم، به رخمان می‌کشد (مسأله‌ای که در سریال مسافری از هند نیز با همین سناریو دنبال می‌شود). در نتیجه تصویری که رسانه‌ها از این نوع از زنان می‌سازند، نوعی تصویر اسطوره‌ای است.

«تصویر اسطوره‌ای یعنی تصویری خیر و شر؛ یعنی این زنان یا آدم‌های پلید و بی بند و باری هستند که می‌خواهند بیایند اینجا و مردان ما را از راه به در کنند یا اینکه نه، می آیند و تسلیم اسلام شده و حتی از ما پاک‌تر و نیکوسرشت تر می‌شوند تصویر اسطوره‌ای یعنی تصویری خیر و شر؛ یعنی این زنان یا آدم‌های پلید و بی بند و باری هستند که می‌خواهند بیایند اینجا و مردان ما را از راه به در کنند یا اینکه نه، می آیند و تسلیم اسلام شده و حتی از ما پاک‌تر و نیکوسرشت تر می‌شوند».

زنانی که خلاءها را پر می‌کنند

مؤلف کتاب «جامعه شناسی فیلم» پس از توضیح تاریخی تصویر زن در سینمای ایران، در تبیین حضور زنان خارجی در سینمای امروز ما می‌گوید: داستان از این جایی شروع می‌شود که ما به نسلی از بازیگران زن غربی و یا حتی شرقی، می رسیم که در سینمای ایران وارد می‌شوند و حالا عده‌ای می‌گویند که اینها برای گیشه است و عده آن را نوعی بازگشت به فیلمسازی قبل از انقلاب می‌دانند. من یادم هست که قبل از انقلاب زنان (و حتی مردان) ترکیه‌ای می‌آمدند در فیلم‌های ایرانی بازی می‌کردند و لوکیشن‌های اینها را در خارج می‌گرفتند اما سوال این است که اگر به جز این موارد (گیشه و بازگشت به فیلمفارسی و…) موردی وجود دارد که می‌تواند باعث چنین رویکردی شود، آن چیست؟

«به نظرم ما نسلی از زنان ایرانی را داریم که آنها آرشیو ذهنی شأن درباره دین دچار اختلال شده است؛ یعنی اگر آرشیو ذهنی را به عنوان یک نظام ذهنی واسطه بین ذهن و جهان اطراف در نظر بگیریم (دین چنین خصلت و کارکردی دارد) دین برای اینها تضعیف شده و مهمترین وجه آن همین عدم توجه به پوشش است؛ مسأله‌ای که درگیری اصلی نظام با بدحجابی، شل حجابی و بی حجابی است؛ یعنی کسانی که حامل این درگیری هستند».

آقابابایی خاطر نشان می‌کند: این گونه زنان در سینمای ایران چه جایگاهی دارند؟ مقصودم کسانی است که حجاب ندارند؛ اینها در این سینما جایی ندارند. اگر این زنان نقش‌های حاشیه‌ای و تزئینی فیلم‌ها باشند، نماینده سوژگی بی کارکرد در سینما هستند؛ یعنی سینمای ایران در طول سال‌ها ما به ازای زنان مختلف، کاراکتر زن در دل خویش خلق کرده است (زنان محجبه، زنان مؤمن، دختران جوان، دختران جسور، مادران فداکار و…) ولی برای این زنان (زنان ایرانی که حجاب ندارند) هیچ گونه معادل سازی ای نکرده است.

«در نتیجه اینها را وارد می‌کنند (زنان غیر ایرانی، بدون حجاب) که نوعی بازنمایی نصفه و نیمه هم از آنها (هنرپیشگان ایرانی که ضعف در حجاب دارند) داشته باشد. سینمای ایران برای همه گونه‌های شخصیتی بازنمایی دارد ولی برای زنانی که خط قرمزهای نظام سیاسی را رد می‌کنند، هیچ گونه معادلی ندارد و اینها را می‌سازد و عملاً اینها هم دچار یک سوژگی بی کارکرد هستند؛ سوژگی بی کارکرد یعنی اینکه در جریان فیلم اصلاً کاری ندارد؛ چنانچه اینها در نظام اجتماعی ایران در بخش رسمی نظام اجتماعی (ادارات، نهادها و سازمان‌های دولتی و …) هم حضور ندارند و به همین نسبت هم کارکرد چندانی در بخش رسمی کشور ندارند. ولی از نظر مقاومت و انتقاد و… هستند؛ و البته فیلم‌های ایران هم باید از ارشاد اجازه ساخت بگیرند».

چنین رویکردهایی اگر صرفاً به منظور جذابیت‌های بصری و ایجاد تفاوت در ساخته‌ها باشند، مساله آنان متفاوت با زمانی است که این رویکرد به عنوان یک شیوه روتین در دور زدن محدودیت‌های سینمای ایران تولید می‌شوند. به همین دلیل بررسی و ریشه یابی ضعف‌های سینمای ایران و بازنگری به رویکردهایی این چنینی، برای افزایش کیفیت تولیدات سینمایی ضروری به نظر می‌رسد.