تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۶

تهران- ایرنا- برای آشتی مردم با شعر باید شاعران به سرچشمه‌های بومی برگردند، به روایت‌ها و ساختار آشنای همیشگی و اهمیت شاعر و جایگاه شعر پی ببرند، به جای دعوا با هم در کنار هم باشند و شعر را وارد دعواهای سیاسی روزمره نکنند.

روزنامه جوان در گزارشی آورده است: شعر را دریچه راز و رؤیای همه مردم بدانند نه که دور شعرشان حصار بکشند. مرزهای جغرافیایی برای سیدرضا محمدی شاعر فارسی‌زبان افغانستانی هیچ محدودیتی به‌دنبال نداشته است؛ چراکه با استفاده از قلم و طبع لطیف شعر توانسته هم در میان هموطنانش در افغانستان و هم در میان مردم ایران و حتی سایر کشورهای خاورمیانه اسم و رسمی پیدا کند. وی به دلیل آثار فاخری که دارد بارها به عنوان چهره برجسته ادبی افغانستان معرفی شده است.

مجموعه اشعار و کتاب‌های او به زبان‌های مختلفی ترجمه شده و در میان علاقه‌مندان به فرهنگ شرقی جایگاه قابل توجهی دارد. محمدی در سال‌های اخیر چندین اثر از جمله مجموعه شعر «روح اندوهگین یک شاعر» را به وسیله شهرستان ادب در ایران به چاپ رسانده و سال گذشته نیز به واسطه همین اثر در کتاب سال شعر الوند و همچنین درجشنواره شعر فجر برگزیده شده است. با او درباره آثارش و جایگاه شعر فارسی در کشورهای خاورمیانه گفت‌وگو کرده‌ایم.

«روح اندوهگین یک شاعر» آخرین اثرتان است که به انتشار رسیده و این مجموعه شعر سال گذشته توانسته عنوان نخست جشنواره شعر فجر را در ایران به خود اختصاص دهد. با توجه به اینکه شاعری غیر ایرانی هستید فکر می‌کنید دلیل این انتخاب چه بوده است؟

سال‌ها بود کتابی از من در ایران منتشر نشده بود و بعد از مدت‌ها، سال گذشته سه مجموعه شعر که شامل «روح اندوهگین یک شاعر»، «سفرنامه باد» و «شهر غلغله» می‌شود با کمک ناشرهای ایرانی به چاپ رسید. زمانی هم که اثرم به عنوان مجموعه برگزیده انتخاب شد خیلی گرفتار بودم و امکان سفر نداشتم. اما بالاخره با مشکلات بسیار طی سفری یک‌روزه به تهران آمدم و در مراسم شرکت کردم. صبح روز بعد هم دوباره به کابل برگشتم. بنابراین دقیقاً نمی‌دانم چرا کتابم در بین چندین اثر ارسالی به جشنواره انتخاب شده است. البته بیشتر فکر می‌کنم دلیل این انتخاب این بوده که بیشتر اشعارم در جشنواره‌ها معرفی و در کشورهای مختلف ترجمه شده‌اند. در کنار این‌ها در ایران هم به واسطه غزل‌های معاصری که سروده‌ام چهره‌ای شناخته شده هستم و به نظر می‌رسد همین موضوعات باعث انتخاب آثارم شده باشد. هرچند این اولین باری نبود که جایزه‌ای به مجموعه «روح اندوهگین یک شاعر» تعلق می‌گرفت و پیش از جایزه شعر فجر هم این کتاب به عنوان اثر برگزیده سال الوند در ایران معرفی شده بود.

در صحبت‌های قبلی‌تان گفته بودید که این کتاب مشکلات افغانستان را در قالب شعر بازگو می‌کند؛ کمی درباره مضمون و سبکی که برای این کتاب بهره بردید بگویید.

سبک غالب این مجموعه شعر غزل معاصر است و بیشتر شعرهای کتاب روح اندوهگین یک شاعر هم درباره مصائب دامنگیر این سال‌های افغانستان و منطقه است. حکایت سینه‌های داغدیده و اندوه‌های پی‌درپی مردم. قصه‌هایی که کمتر از حال مردم گفته و شنیده شده است را در این کتاب با شعر بازگو کرده‌ام. برای نوشتن این کتاب هم به اندازه دو سال از زندگی‌ام را در افغانستان گذراندم.

سیدرضا محمدی به عنوان مارادونای شعر فارسی در افغانستان شناخته می‌شود، به نظر خودتان دلیل این نامگذاری چیست؟

شاعری نوعی از شیوه زندگی است. هرکسی که شعر می‌گوید لزوماً شاعر نیست و هرکسی هم که شعر نمی‌گوید، اما سبک و شیوه شاعری دارد را نمی‌توان جدا از شعر و شاعری دانست. در کنار برخورداری از این شیوه زندگی شاید به این دلیل نام مارادونای شعر افغانستان را به من داده‌اند که می‌توانم با همه طیف‌های مختلف ادبی و سیاسی در کشوری که هزارپارچه است راحت باشم و به‌سادگی ارتباط برقرار کنم. مردم کشور من شعر و شاعر را بسیار دوست دارند و به همین دلیل هم مدتی بدون هیچ مخالفتی به عنوان رئیس اتحادیه نویسندگان انتخاب شدم.

اشاره کردید با همه طیف‌های ادبی و سیاسی کشورتان در ارتباط هستید؛ چقدر در کارهایتان به موضوعات اجتماعی و سیاسی زادگاهتان اشاره می‌کنید؟

به طور حتم از خیلی از موضوعات سیاسی و اجتماعی کشورم در اشعارم بهره می‌برم. علاوه بر این با توجه به اینکه شعر هنر تاریخی ما فارسی‌زبانان است، نوعی ارتباط نیز به واسطه این هنر تاریخی بین ما فارسی‌زبانان منطقه شکل گرفته است. برای نمونه دیوان اشعار شعرای فارسی دیگر ازجمله حافظ و سعدی در هر خانه‌ای از مردم کشورم یافت می‌شود. همچنین هنوز شاهنامه‌خوانی در افغانستان زنده است.

با این شرایط که معتقدید شعر فارسی وجه ارتباط شاعران ایرانی و افغانستانی و هر شاعر فارسی‌زبان دیگری است، جدا از مرزبندی‌های امروزی وضعیت شعر فارسی در خاورمیانه را چگونه می‌بینید؟

شعر هنر ذاتی و تاریخی فرهنگ هویتی فارسی است. فارسی را نه به عنوان یک زبان بلکه به عنوان یک اتمسفر فکری، یک منظومه زیستی که در آن زبان‌های بسیاری همچون ترکی، کردی، پشتو، ترکمنی، حتی اردو و … وجود دارد می‌شناسیم. به همین دلیل می‌توانیم ادعا کنیم که وضعیت ذاتی شعر و جایگاه شاعر در هر دو کشور ایران و افغانستان مانند هم است. اما جایگاه شعر در بین مخاطبان ایرانی به دلیل غرب‌زدگی متزلزل شده است. همین موضوع باعث تغییر نوع شعر و نگاه به شعر هم شده است. علاوه بر این مافیاهای فرهنگی تصمیم‌گیرنده ادبیات فارسی در ایران هم باعث به حاشیه رفتن شعرای واقعی و روی کار آمدن شاعران جعلی شده‌اند.

این موضوع مثل این است که بازار به دست جواهران بدلی افتاده باشد که این وضعیت به طور حتم اقناع‌کننده ذائقه تاریخی مردم ایران نیست. همین وضعیت به‌تازگی جایگاه شعر فارسی در افغانستان را هم درنوردیده است. این به بیماری مسری‌ای می‌ماند که به دنبال فرهنگ مشترک البته در کنار هزاران فضیلت و حسن وارد حافظه عمومی منطقه شده است.

شعر فارسی در فرهنگ قدیم ایران که افغانستان هم در مرزبندی‌ها شامل ایران می‌شد، از جایگاه خاصی برخوردار بود، اما حالا به گفته خودتان روز به روز هم از مخاطبان شعر کاسته می‌شود. به نظرتان برای رفع این مشکل و احیای این جایگاه مهم باید چه کرد؟

برای آشتی مردم با شعر باید شاعران به سرچشمه‌های بومی برگردند، به روایت‌ها و ساختار آشنای همیشگی و اهمیت شاعر و جایگاه شعر پی ببرند، به جای دعوا با هم در کنار هم باشند و شعر را وارد دعواهای سیاسی روزمره نکنند. شعر را دریچه راز و رؤیای همه مردم بدانند نه که دور شعرشان حصار بکشند. باید بدانند شعر یک ملک همگانی است، یک قصر ملی که فقیر و غنی از هر گروه سیاسی و دانشی می‌توانند بی گذرنامه واردش شوند. تنها در این صورت است که می‌توان دوباره شعر فارسی را احیا کرد. در جوامع دیگر شعر این جایگاه را ندارد و برای احیای شعر باید به خودباوری و اعتمادبه‌نفس برسیم تا جهان به شعر فارسی به عنوان یک مرجع نگاه کند. شعر ما هنوز می‌تواند ادامه کار حافظ و خیام و مولانا باشد. خجالت‌آور است که ۱۰ متن درباره نابغه‌هایی مثل منوچهری یا استادی، چون عثمان مختاری که به عنوان شاه شاعر تاج‌گذاری کرده بود یا حسین بن وراق غزنوی و میبدی با آن نثر و نگاه شگفت وجود ندارد.

گذشته از نقاط اشتراکی متعدد بین ایران و افغانستان به نظرتان چقدر شعرای این دو کشور امروز با هم تعامل دارند؟

متأسفانه باید بگویم شعرای ما خیلی کم با هم ارتباط دارند. همین هفته خاطرات پرفسور میرحسین شاه استاد دانشگاه کابل در دهه ۴۰ را می‌خواندم و حسرت می‌خوردم به نوع ارتباطی که جامعه فرهنگی و ادبی ما با هم داشته‌اند. افسوس که این رابطه به جای گسترش رو به زوال رفته و امروز تقریباً شعرای افغانستان و ایران در بی‌خبری کامل از هم به سر می‌برند. به دلیل اشتراکات متعددی که با هم داریم این عدم ارتباط جای شرم دارد. البته نه فقط ایران و افغانستان که کلاً تاجیکستان و شبه قاره و آسیای میانه و فارسی‌دانان غرب را هم باید در این رنج دوری و مهجوری شریک دانست.

در کنار تمام دلایلی که برای متزلزل شدن جایگاه شعر فارسی آوردید، اکنون می‌بینیم که خیلی از شعرا خود را فقط در ادبیات خلاصه کرده‌اند و علاقه‌ای به موضوعات اجتماعی و حتی سیاسی نشان نمی‌دهند؛ کاری که شما نکردید و با توجه به رزومه‌ای که دارید مشخص است مقالات متعددی نیز در حوزه‌های مختلف و مهم مطابق روز داشته‌اید. فکر نمی‌کنید وجه تمایز شما با دیگر شعرا که سال‌ها شعر می‌گویند، اما برگزیده نمی‌شوند همین موضوع باشد؟

نمی‌دانم؛ این را باید منتقدان بگویند، اما منتقدان واقعی و صاحب سواد مثل دکتر داوری اردکانی که کتاب شاعران در زمانه عسرت را نوشته یا محمد مختاری که انسان در شعر معاصر را نوشت، خیلی کم هستند. این منتقدان دانا شاعران را به باسوادتر شدن می‌کشانند؛ مثلاً بی دل را منتقدان بزرگ هم روزگارش، چون آنندراج و حافظ را بزرگانی، چون روزبهان همشهری‌اش تشریح می‌کرده است. این‌ها مزخرفات نمی‌گفتند و به نقد سازنده دست می‌زدند. آدم‌هایی، چون علامه همایی یا علامه فروزانفر یا زرین‌کوب، ببینید چطور حافظ و مولانا می‌خوانده‌اند. این خواندن طوفانی در همت و حکمت ادبی بر پا می‌کرده، اما اکنون چنین شخصیت‌هایی را نداریم.

کتاب آخرتان «روح اندوگین یک شاعر» در نشر شهرستان ادب به چاپ رسید؛ دلیل این موضوع که علاقه دارید کارهایتان در ایران منتشر شود چیست؟ این موضوع از وضعیت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی افغانستان نشئت می‌گیرد؟

به این دلیل که ایران کشور همه فارسی‌زبان‌ها و پایتخت فرهنگی مشرق است، بنابراین امیدوارم شعر دیگر شاعران فارسی غیر ایرانی هم امکان انتشار در ایران را بیابند. غنای دوباره تاریخی ما با همت مشترک همه فرزانگان این منطقه میسر می‌شود و به همین دلیل هم سعی دارم کتاب‌هایم در ایران منتشر شود. بعد از روح اندوهگین یک شاعر پروژه دیگری هم دارم که امیدوارم در ایران به انتشار برسد. این کتاب به عنوان گفت‌وگوی شرقی غربی و یک منظومه درباره معرفی زوایای پنهان زندگی کابلی است.

منبع: روزنامه جوان