تهران-ایرنا- «امیرعلی ابوالفتح» در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی پیرامون تاثیر سفر شینزو آبه بر تنش با ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران بر این باور است: نمی‌توان این گونه عنوان داشت که سفر شینزو آبه به تهران نقطه عطفی در رفتارهای ایالات متحده آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران است. به عبارت دیگر نمی توان این گونه برداشت کرد که رفتارهای ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران قبل از سفر شینزو آبه متفاوت از بازگشت نخست وزیر ژاپن از تهران بوده است. هر چند که بعد از آن که اعلام شد نخست وزیر ژاپن با دستان خالی تهران را ترک کرد، شدت اتهامات ضد جمهوری اسلامی ایران و پیگیری پروسه ایران هراسی پررنگ تر شد.

پس از پاسخ تهران به تلاش های دیپلماتیک ژاپن در تنش ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران، برخی تحلیل ها بر این نکته تاکید دارد کاخ سفید در پیگیری پرونده ایران تغییر لحن جدی داده است که تلاش های رسانه‌ای و دیپلماتیک اخیر آمریکا به منظور اتهام‌پراکنی در حادثه حمله به دو نفتکش در دریای عمان در این راستا قرار می گیرد. اما به واقع آمریکا پس از ناکامی شینزو آبه در میانجیگری به تغییر لحن در برابر ایران دست زده است؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی مسئله، گفت وگویی را با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل آمریکا صورت داده است که در ادامه می خوانید:

از نگاه شما تنش ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران بعد از پاسخ تهران به تلاش های دیپلماتیک شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن چگونه پیگیری خواهد شد؟ آیا این تنش دور جدیدی پیدا خواهد کرد و یا کماکان و یا احتمال فرسایشی شدن آن وجود دارد؟

اگر ما فرض را بر این بگذاریم که واقعاً شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن با دستور کار ماموریت و یا توصیه ای از سوی ایالات متحده به منظور میانجیگری با جمهوری اسلامی ایران وارد تهران شده باشد، این مسئله نشان از آن دارد که آمریکا خواهان تغییر شرایط نیست، بلکه به دنبال ایجاد یک فرصت برای کسب دستاوردهای در پرونده ایران است. لذا این احتمال وجود دارد که بعد از پاسخ جمهوری اسلامی ایران به این درخواست دونالد ترامپ که از سوی شینزو آبه مطرح شد و عملاً این فرصت برای کاخ سفید از دست رفت، تنش تهران - واشنگتن در کانال دیگری کماکان ادامه پیدا کند. از این رو احتمال تشدید این تنش از طریق افزایش تحریم های اقتصادی یک سال گذشته و یا اعمال تحریم های جدید وجود دارد.

پیرو این مسئله احتمال دارد یا تحریم های گذشته گسترش پیدا کند و یا بخش های جدیدی از اقتصاد، صنعت و تولید کشور با تحریم های جدید آمریکا دچار مشکل شوند. ضمن اینکه احتمال پیگیری این تنش از طریق پروسه ایران‌هراسی نیز وجود دارد. کما اینکه در این رابطه از پنج‌شنبه هفته گذشته تا به اکنون مسئله پرونده انفجار مشکوک دو نفتکش در دریای عمان با جوسازی رسانه‌ای آمریکا، عربستان، امارات متحده عربی، اسرائیل و انگلستان پیگیری می شود. حتی در پروسه ایران هراسی امکان دارد ایالات متحده آمریکا پا را فراتر بگذارد و علاوه بر مسئله تهدید نفتکش‌ها از سوی ایران مسئله تهدیدات امنیتی نیروهای نظامی خود مستقر در خلیج فارس را در دستور کار رسانه قرار دهد. برای اینکه جمهوری اسلامی ایران رسماً اعلام کرده است که هیچ گونه تمایلی برای مذاکره با ایالات متحده آمریکا ندارد و از آن سو ایالات متحده آمریکا و دونالد ترامپ نیز تصمیمی برای تغییر رفتار و رویه خود در برابر تهران ندارند. این نکته نشان از این دارد که دور جدید تنش احتمالاً با شدت پی گرفته شود.

به خصوص اینکه دونالد ترامپ با صرف هزینه های بسیار در یک سال گذشته خواهان آن است که تا قبل از برگزاری انتخابات از هر طریقی ایران را پای میز مذاکره بنشاند تا دست او برای انتخابات سال ۲۰۲۰ خالی نباشد. از این جهت احتمالاً دو طرف تخاصم سرسختی بیشتری از خود نشان دهند و در این خصوص دست به اقداماتی علیه هم بزنند.

یعنی شما معتقدید که واشنگتن با شکست در پروسه مذاکره ات با ایران بعد از سفر شینزو آبه و حتی در حین تلاش های وی دست به یک تغییر لحن دست زده و یا خواهد زد؟

اگر منظور اتهام پراکنی های اخیر کاخ سفید است که من این مسئله را یک تغییر لحن جدی نمی‌دانم. چون این دست مسائل و اتهام زنی ها از قبل هم وجود داشته است. در این راستا اخیراً شاهد اتهام‌زنی های گسترده‌ای علیه جمهوری اسلامی ایران در خصوص انفجار بندر فجیره بودیم. تمام این مسائل نشان می‌دهد که ایالات متحده آمریکا این مسئله را هم در دستور کار خود همزمان با سفر آبه به تهران داشته است. چون قبل از سفر شینزو آبه در این خصوص سناریوسازی لازم، زمینه چینی و هشدارهای مربوطه داده شده بود.

لذا نمی‌توان این گونه عنوان داشت که سفر شینزو آبه به تهران نقطه عطفی در رفتارهای ایالات متحده آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران است. به عبارت دیگر نمی توان این گونه برداشت کرد که رفتارهای ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران قبل از سفر شینزو آبه متفاوت از بازگشت نخست وزیر ژاپن از تهران بوده است. هر چند که بعد از آنکه اعلام شد نخست وزیر ژاپن با دستان خالی تهران را ترک کرد، شدت اتهامات ضد جمهوری اسلامی ایران و پیگیری پروسه ایران هراسی پررنگ تر شد تا جایی که آمریکا نه تنها حمله ایران به نفتکش ها از جانب ایران را دستور کار فضاسازی رسانه‌ای خود قرار داد، بلکه اخیراً هم عنوان شده است که تهران همزمان با حمله به نفتکش ژاپنی در دریای عمان حمله موشکی هم به سمت پهپادهای آمریکایی داشته است.

این مسئله می تواند مقدمه ای برای مطرح کردن تهدیدات ایران علیه پایگاه ها و تسلیحات نظامی ایالات متحده آمریکا باشد. به خصوص که بعد از قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست گروه‌های تروریستی ایالات متحده آمریکا، جمهوری اسلامی ایران نیروهای نیز در پاسخ نیروهای سنتکام را در لیست گروه های تروریستی خود قرار داد. این مسئله می تواند دایره برخورد ناخواسته را هم شکل دهد و این همان چیزی است که کاخ سفید به دنبال آن است، چون جامعه ایالات متحده آمریکا اکنون هیچ گونه آمادگی برای تنش نظامی با ایران ندارد، مگر اینکه در اثر یک حادثه، اتفاق و حمله از جانب ایران به تجهیزات و نیروهای انسانی نظامی آمریکا مستقر در خلیج فارس و یا پایگاه های خود در یکی از کشورهای خاورمیانه احساسات مردم آمریکا تحریک شود، در آن صورت افکار عمومی به شدت خواهان تقابل و تنش نظامی با ایران خواهد بود.

نکته بسیار هممی که وجود دارد این است که به نظر می رسد پروسه ایران‌هراسی و اتهام زنی به جمهوری اسلامی ایران در خصوص حادثه حمله به دو نفتکش در دریای عمان این بار از جانب دونالد ترامپ و مایک پمپئو پیگیری می شود، در صورتی که این دست مواضع پیشتر در دستور کار تیم بی قرار داشت. به نظر شما این بار تقسیم وظایف میان این دو وجود دارد؟

زمانی که محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه مسئله تیم بی را مطرح کرد و چهار نفر شاخص را که نامشان با حرف بی شروع می شد در این تیم قرار داد به معنای این نیست که این تیم تنها متشکل از بن سلمان، بن زاید بنیامین نتانیاهو و بولتون است، بلکه این تیم می‌تواند به دیگر سران و مقامات عربی، اسرائیلی و آمریکایی هم تسری پیدا کند. یعنی مایک پمپئو هم می توانید جزو تیم بی باشد. پس تقسیم وظیفه ای وجود ندارد.

به نظر شما با توجه به پاسخ تهران در برابر تلاش های میانجی گرایانه دیپلماتیک شینزو آبه آیا ان تکرار این دست تلاش ها از جانب دیگر بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای وجود دارد؟ آیا ایالات متحده آمریکا باز هم کشور دیگری را مامور ارسال پیام به ایران خواهد کرد و یا اینکه در دیپلماسی در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا به طور کامل بسته شده است؟

نکته مهم اینجاست که حتی در دوران تنش و تخاصم نظامی هم هیچ‌گاه در دیپلماسی به طور کامل بسته نخواهد بود. به ویژه اینکه در شرایط کنونی در مناسبات جهانی دیپلماسی ماهیت و محتوای خود را تغییر داده است و نمی توان این گونه عنوان داشت که امروز دیپلماسی یعنی دیدار و گفت وگوی مستقیم سران و مقامات دو طرف در پای میز مذاکره؛ چرا که امروز با استفاده از ابزارهای مدرن مانند دیپلماسی در فضای مجازی، به خصوص توییتر و یا استفاده از رسانه ها، مصاحبه با روزنامه ها و شبکه های تلویزیونی، سخنرانی ها کماکان دیپلماسی به کار خود ادامه می دهد، هر چند که نمایندگان دو کشور به طور مستقیم با یکدیگر گفت وگو و دیداری نداشته باشند. از این رو من معتقدم که بین سران و مقامات ایران و ایالات متحده آمریکا یک دیالوگ و گفت و گو دیپلماتیک وجود دارد.

به این شکل که جان بولتون، دونالد ترامپ و یا مایک پمپئو با مصاحبه ها، سخنرانی ها و یا توئیت های خود مطالبی را عنوان می کنند و از طرفی محمد جواد ظریف و دیگر سران و مقامات تهران هم پاسخ آن را می دهند. این گونه پیام ها رد و بدل می شود که می تواند پیام های خصمانه یا دوستانه باشد. پس دیپلماسی اکنون جریان دارد و جریان هم خواهد داشت. اما اینکه این دیپلماسی منجر به دیدار و گفت و گوی سران و مقامات دو کشور شود، در شرایط کنونی بسیار بعید است.

با توجه به اینکه پیش شرط ایران برای هر مذاکره ای بازگشت ایالات متحده آمریکا به برجام و لغو تمام تحریم ها است که مورد پذیرش کاخ سفید نیست و از آن سو دونالد ترامپ هم خواهان مذاکره با ایران در خصوص فعالیت‌های هسته‌ای، توان دفاعی، نفوذ منطقه ای و دیگر مسایل است که به هیچ وجه مورد پذیرش ایران نیست؛ حتی در سایه وجود نوعی از دیالوگ دیپلماتیک مد نظر شما میان دو طرف، امکان فرسایشی شدن تنش تهران - واشنگتن وجود دارد؟

مسئله فرسایشی شدن تنش نیست. اساساً جمهوری اسلامی ایران وارد عرصه گفت وگو و مذاکره با ایالات متحده آمریکا نخواهد شد، مگر اینکه توازن بر هم خورده از جانب دونالد ترامپ دوباره بر قرار شود. این توازن که من آن را توازن وحشت می نامم، ناشی از ترس ایران از تشدید تحریم ها و نگرانی آمریکا از گسترش فعالیت های هسته ای ایران بود. همین مسئله سبب شد تا تهران و واشنگتن در نهایت به این درک مشترک از واقعیت ها برسند که برای ایجاد توازن در این وحشت، طرفین گفت وگوها و مذاکراتی را انجام دهند که نتیجه آن برجام بود. یعنی برجام اساساً بر مبنای توازن در وحشت تهران و واشنگتن انجام شد. اما بعد از اینکه ۱۸ اردیبهشت سال گذشته دونالد ترامپ از برجام خارج شد، دوباره این توازن بر هم خورد. چون کاخ سفید سعی کرد با بازگشت تحریم ها و اعمال فشار توازن را به سمت خود سوق دهد.

یعنی واشنگتن انتظار داشت تهران در موضع و نقطه ضعف وارد مذاکرات شود. اما با مقاومتی که در طول یک سال گذشته انجام شده است عملاً این اتفاق روی نداده است و به نظر نمی‌رسد که چنین اتفاقی هم در کوتاه مدت و یا حتی میان مدت روی دهد، مگر اینکه توازنی که از جانب دونالد ترامپ بر هم خورده است دوباره برقرار شود و یا اینکه تهران هم به همان اندازه دست به توازن وحشت بزند.

لذا تهدید به خروج از برجام، کاهش تعهدات هسته‌ای، افزایش حمایت از گروه‌های مقاومت فلسطینی، لبنانی و یمنی و نظایر آن می‌تواند در راستای اقدامات تهران برای توازن وحشت قرار گیرد. پس در این مدت عملاً تنش با شدت و ضعف پیگیری خواهد شد. اما این به معنای فرسایشی شدن تنش نیست. چون به محض اینکه این توازن وحشت از جانب جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت و یا اینکه آمریکا نظم برهم زده را دوباره برقرار کرد، برای ایران مشکلی در خصوص مذاکره با آمریکا وجود ندارد.

حتی برخی از تحلیل ها که بر این مسئله تاکید دارند که در دوران دونالد ترامپ، تهران حاضر مذاکره با آمریکا نیست را هم قبول ندارم. چرا که من در این راستا معتقدم اگر شرایط مطرح شده شکل گیرد تهران حاضر به گفت و گو و مذاکره با هر دولتی، حتی دونالد ترامپ خواهد بود؛ مشروط به اینکه یا به اندازه کاخ سفید توازن وحشت انجام دهد و یا اینکه دونالد ترامپ نظم برهم زده را دوباره احیا کند.