به گزارش روزنامه اطلاعات؛ شمار زیادی از واژههای عربی در گذر زمان به سبب کاربرد گسترده از پذیرش همگانی (مقبولیت عام) برخوردار شدهاند که از آن جملهاند:
کتاب، دفتر، قلم، معلّم، شهر، محل، محله، علم، عالم، معاینه، امیر، سلطان، خلیفه، غلام، مالک، صاحب، مستأجر، میزان، عشق، عاطفه، محبت، معشوق، عاشق، عهد، مودت، اختیار، مسئولیت، خدمت، خادم، مستخدم، حبس، جزا، قانون، رئیس، معاون، دنیا، حق، طلب، قرص، قرض، ضامن، کفیل، فرش، عرش و صدها واژه دیگر.
برخلاف واژههایی که برشمردیم، برخی از واژهها، صفتها، اصطلاحها یا عبارتهایی که از زبان عربی گرفته یا ساخته شده است، به سبب گوش آشنا نبودن شهروندان عادی، جذاب نبودن یا درک نکردن معانی آنها توسط اغلب افراد، کاربرد گستردهای نیافتهاند، جایگزین کردن آنها با واژهها یا عبارتهای همسان یا معادل پارسی، مناسب به نظر میرسد.
واژهها یا اصطلاحهای زیر از این گونهاند:
جمعاً خرجاً، من حیثالمجموع، الی غیرالنهایه، فی حد ذاته، عند الاقتضا، علی ای حال، کما فیالسابق، کما هو حقه، فینفسه، یاللعجب، متلوی المزاج، مجهولالمکان، طابق النعل بالنعل، ضعیف النفس، خلقالساعه، جامع الاطراف، لاینقطع، لاینفک و...
گفتنی است که فرهنگستان ایران، فرهنگستان زبان ایران و فرهنگستان زبان و ادب فارسی، طی حدود ۶۰ سال فعالیت خود، خدمات ارزنده و شایان سپاسی به فرهنگ و ادب این مرز و بوم انجام دادهاند و بخشی از واژههای مصوب آنان که زیبا، روان، گیرا و خردپذیر بودهاند، رواج گستردهای یافته و جایگزین واژههای نامأنوس پیشین شدهاند. برای نمونه میتوان به واژههای زیر اشاره کرد :۱۶
شهرداری (بلدیه) شهربانی (نظمیه) بازپرس (مستنطق) دادستان (مدعیالعموم) پادگان (ساخلو) آتش نشانی (اطفائیه) آذرخش (صاعقه) انگشت نگاری (داکتیلوسکپی) برنامه (پروگرام) بهداشت (حفظ الصحه) بیمارستان (مریضخانه) پرتونگاری (رادیوگرافی) پیش پرداخت (مساعده) پیش نویس (مینوت) تیمارستان (دارالمجانین) جهانگرد (سیاح، توریست) دادگستری (عدلیه) دامپزشک (بیطار) رزمناو (کشتی جنگی) روزنامه (ژورنال) زمینشناسی (معرفت الارض) زیردریایی (تحت البحری) شناسنامه (ورقه هویت) قرارداد (کنترات) کلانتری (کمیساریا) ماما (قابله) مایه کوبی (تلقیح واکسن) نوشت افزار (لوازم التحریر) وزارت دارایی (مالیه) بخشنامه (متحدالمال).
ناگفته نماند که برخی از همتا یابیها یا برابریافتههای فرهنگستانها به سبب ناگیرایی، دشواری تلفظ، زیبا نبودن یا دلایل دیگر، مردم پذیر نشده و کاربرد چندانی نداشتهاند. واژههای زیر از این دستاند:
ناخستو (منکر)، ناراسته (غیرمستقیم)، خستو (اقرار کننده)،هامن (سطح مستوی)، گنج (حجم)،ستبرا (ضمانت)، چنگار (سرطان)، چنگاری (مبتلا به سرطان)، پوشینه (کپسول)، پابندان (ضامن، کفیل)، توفبار (بارا و باد شدید)، اسپریس (میدان اسب دوانی یا میدان چوگان)، آسانبر (آسانسور)، ارتوپدی (استخوان پزشکی) و....
ضرورت پاسداری از قاعدههای دستوری زبان پارسی و شیوه نگارش (رسم خط) آن، از چند سده پیش مورد توجه برخی از سخنوران، ادیبان یا دبیران بوده است. به باور یکی از استادان معاصر:
۱ نویسندگان ایرانی پیش از مغول به این اصل مهم توجه داشتند که رخنه کردن خصوصیتهای صرف و نحوی یا دستوری بیگانگان در زبان پارسی، به استقلال و موجودیت این زبان زیان میرساند. در نوشتههای بلعمی، بیهقی و نصرالله بن عبدالحمید (مؤلف کلیله و دمنه)، به ندرت به کلمههای تنویندار برخورد میکنیم.
۲ در نثر استادان مزبور، کلمههای تثنیه (طرفین، والدین، جانبین، مأمورین، مخاطبین، معلمین و…) به ندرت دیده میشود. زیرا در دستور زبان پارسی، تثنیه علامتی ندارد.
۳ تای مدور تازی (ة یا ة (در الفبای پارسی یافت نمیشود. بنابراین، کلماتی مانند: مملکت، جهت، رحمت، حقیقت، جایگزین مملکتة، جهة، رحمة، حقیقة و… شده است.
۴ ادیبان و کاتبان در سدههای پیشین، جمعهای عربی کمتر به کار میبردند و به جای نوشتن شعرا، وزرا، معلمین، حوادث، حقایق، کتب، مکاتب، مدارس و اساتید (که واژهای پارسی است) مینوشتند: شاعران، وزیران، معلمان، حادثهها، حقیقتها، کتابها، مکتبها، مدرسهها و استادان. ۱۷
بررسی چالشهای زبان پارسی و راهکارهای رویارویی با آنها و از همه مهمتر چگونگی پاسداری از زبان پارسی و جلوگیری از نابسامانی آن، نیازمند بهرهگیری از توانمندیهای دبیران و استادان دانشکدههای ادبیات، پژوهشگران و صاحبنظرانی است که تجربههای ارزندهای در این زمینه دارند.
برخی از چالشهای زبان پارسی به اختصار عبارتنداز:
۱ راهیابی سیل گونه واژههای فرنگی به زبان پارسی در بسیاری از رشتهها ۱۸
۲ کم توجهی به درست نویسی اظهار نظرها (کامنتها!) در شبکههای مجازی
۳ رعایت نکردن قاعدههای دستوری در برخی از سخنرانیها یا نوشتهها (از جمله به کار بردن فعلهای تکراری یا زیادی: ورود پیدا کردن به موضوع، رهاسازی کردن یک میلیون بچه ماهی در دریای مازندران، یادآوری کردن مطلب، استفاده از تنوین برای واژههای فارسی یا فرنگی: گاهاً، دوماً، تلفناً، زباناً، تلگرافاً، جمع بستن واژههای پارسی به شیوه دستوری عربی: اساتید به جای استادان، میادین به جای میدانها، داوین به جای دیوانها، بنادر به جای بندرها).
۴ ناهمگونی در شیوه نگارش پارسی (سلیقهای رفتار کردن در نگارش نامههای اداری، چاپ کردن مطلبها در روزنامهها و…)
۵ توجه بیش از حد به آرایهها یا صنایع بدیعی در درس ادبیات، به ویژه در کلاسهای کنکور و توجه کمتر به نکات دستوری، معانی جملهها و سایر موضوعهایی که در جامعه کاربرد دارند.
۶ کمبود فرصتهای شغلی در بازار کار برای دانشآموختگان رشته ادبی در سنجش با بسیاری از رشتههای دیگر.
۷ افزایش شمار مترجمان کمتجربه به و بهرهگیری آنان از لغتنامههای گوناگونی که برای رفع نیاز در دسترس آنهاست و معادلهای پارسی این لغتنامهها در مواردی از دقت کافی برخوردار نیست.
۸ بهرهگیری ضعیف یا ناکافی از توانمندیها و یا ظرفیتهایی که در زبان پارسی با استفاده از پیشوندها و پسوندها برای ساخت واژههای نو وجود دارد.
(شماری از پالایشگران زبان پارسی یا کسانی که در این اندیشه بودهاند، بیشتر به دنبال یافتن همتاهای واژههای مورد نظر خود در متنهای کهن رفتهاند و واژههایی را در نوشتههای خود به کار برده یا پیشنهاد کردهاند که گوش نواز، خوش آهنگ یا گیرا نبودهاند و مردم پذیر نشدهاند؛ از جمله:
آک (عیب)، سکالاک (کنفرانس)، باهماد (انجمن)، آخشیج (متضاد)،آمنیع (حقیقت)،برگ (اجازه)، برگیدن (اجازه دادن)، یوفا نیدن (عوض کردن)، گستراک (فرش)، کراسه (کتاب).
کوششهای برخی از این پالایشگران در آفرینش واژههای دلپسند، رسا، گیرا و زیبا برای شماری از کلمات مهجور و نامأنوس بیگانه، شایان سپاسگزاری است.
پاسداری از زبان پارسی و جلوگیری از نابسامانی آن، مسئولیت بزرگی است که نمیتواند به تنهایی بر دوش فرهنگستان زبان و ادب فارسی باشد، بلکه همه نهادها و سازمانهای فرهنگی و تکتک فرهیختگان، ادب دوستان و تجربه اندوختگان میتوانند در حد توان خود در سالم نگاهداشتن، پویایی و کمک به سامان بخشی آن اثرگذار باشند.
رهنمودهای زیر میتواند در پاسداری از زبان پارسی و کاهش آسیبهای آن در درازمدت سودمند باشد:
۱ اختصاص یکی از شبکههای تلویزیونی به آموزش درستگویی و درستنویسی و اداره این شبکه توسط استادان برجسته زبان پارسی یا افرادی که شایستگی آنها را بزرگان ادب پارسی تأیید کنند.
۲ پرهیز از بدعتگذاری در شیوه نگارش زبان پارسی (رسمخط) و تشویق رسانههای نوشتاری به بهرهگیری از رسم الخط یکنواخت و همگون.
۳ عدم استفاده از کلمات شکسته یا زبان محاورهای در رسانهها.
۴ برگزاری دورههای آموزش برای مجریان و خبرنگارانی که گزارشهای آنان به طور مستقیم پخش میشود.
۵ گردآوری مقالهها، کتابها یاگزارشهایی که در چند دهه اخیر درباره «اغلاط یا اشتباهات» رایج در زبان پارسی توسط افراد آگاه، فرهیخته و ادب دوست نوشته شده است و فراهم کردن فهرستی از انتقادها یا رهنمودهایی که توجه کردن به آنها میتواند در جلوگیری از آسیبرسیدن به زبان پارسی تأثیرگذار باشد.
۶ گردآوری و ضبط گویشهای محلی و به ویژه در روستاهای دورافتاده یا نقاطی که ساکنان آنها اصالت لهجههای آبا و اجدادی خود را حفظ کردهاند.
۷ پالایش گام به گام و غیر افراطی زبان پارسی از واژههای نامأنوس مهجور و ناخوش آهنگ بیگانه که همتاهای مناسبی برای آنها در زبان پارسی وجود دارد.
۸ فرهنگسازی برای آگاه ساختن جامعه از اهمیت زبان پارسی در حفظ همبستگی و تعامل بین افراد کشور.
زلف سخن را در پایان این مقال، به شعری از خودم در همین باب گره می زنم:
زبان پارسی را دوست داریم
که با تاریخ ما پیوند دارد
زبانی این چنین شیرین، خوشآهنگ
درین عالم کجا مانند دارد؟
از آنجا که زبان زندهی ما
نمادی بهر فخر میهن ماست
برای حفظ آن باید بکوشیم
اگر یک ذره غیرت در تن ماست
پینوشت:
۱۶ فرهنگستان ایران (واژههای نو)، انتشارات دبیرخانه فرهنگستان، تهران، ۱۳۱۹
۱۷ محمد پروین گنابادی، گزینه مقالهها: نشر معاصر در راه تهذیب شرکت سهامی کتابهای جیبی، تهران، ۱۳۵۶ ص ۳۱
۱۸ برای نمونه، تنها به ذکر معدودی از واژههای فرنگی که در سالهای اخیر در فهرست خدمات آرایشگاههای زنانه یا سالنهای زیبایی به کار میرود، اشاره میکنیم:
میکاپ، لایت،هایلایت، لمینت (روشی برای پرپشتکردن موها) تاتو،هاشور، کوپ، شینیون، اپیلاسیون، اکستنشن، پدیکور، کانتورینگ، میکرو پیگمنتیشن MICROPIGMENTATION، کراتینه، بوتاکس، وکس، براشینگ، کاوژل.