درست در همان روزی که قرار بود امیر کویت، میانجیگر و فرد مورد قبول برای همه کشورهای عرب حاشیه خلیح فارس، به عراق سفر کند، خبر آمد که دو حادثه، یکی در شمال و دیگری در جنوب عراق اتفاق افتاده است.
در شمال عراق و از موصل خبر رسید که یک فروند موشک کاتیوشا -سه شنبه شب- به مجموعه کاخهای ریاست جمهوری واقع در ساحل چپ (رودخانه دجله) در موصل اصابت کرد. این کاخها میزبان مجموعهای از نیروهای آموزش دهنده آمریکایی هستند.
از سوی دیگر از جنوب عراق هم خبر آمد که یک راکت روز - چهارشنبه - به محدوده شرکتهای نفتی خارجی در بصره از جمله شرکت نفتی آمریکایی «اکسون موبیل» اصابت کرد که دو نفر از کارکنان عراقی این شرکت زخمی شدند.
این در حالی است که بنا به اعلام ارتش عراق، شامگاه دوشنبه هم سه راکت به پایگاهی نظامی محل استقرار نیروهای آمریکایی در شمال بغداد اصابت کرده است.
بگذارید اخبار دیگری را نیز در نظر بگیریم تا تصویر به صورت شفافتر در بیاید. مثلاً نگاهی کنید به دو خبر سی. ان. ان. در یک هفته (در ماه اردیبهشت) درباره حمل و نقل سلاح توسط ایران در خلیج فارس و احتمال تجهیز گروههای شبه نظامی عراق به این سلاحها یا تغییر مسیر عجیب مایک پامپئو؛ وزیر امور خارجه آمریکا در جریان یک سفر منطقهای و حرکت از ترکیه به سمت عراق به جای آلمان. مجموع این تحولات را باید در سایه حمله راکتی به سفارت آمریکا در روزهای پایانی اردیبهشت و نیز بیانیههای سفارت آمریکا برای خروج کارمندان غیرضرور از این سفارتخانه ارزیابی کرد و در نهایت به یک تصویر کلی رسید: گروه یا گروههایی میخواهند فضا را برای حضور نظامیان یا غیرنظامیان آمریکایی در عراق نا امن کنند.
اما چه گروه یا گروههایی با چه انگیزهای، قصد دارند چنین کاری صورت دهند؟
رسانههای غربی به طور ضمنی این حملات را به گروههایی نسبت میدهند که تحت حمایت ایران هستند. این در حالی است که مقامات رسمی حشدالشعبی اعلام کردند که به دنبال درگیری نظامی با آمریکا در عراق نیستند و حتی حمله نظامی به سفارت آمریکا در عراق توسط گروهی به عهده گرفته شد که توسط بسیاری از ناظران بینالمللی عراق نیز شناخته شده نبود.
پس میتوان دو فرضیه دیگر را در این زمینه مورد بررسی قرار داد:
نخست اینکه این اتفاقات از سوی آمریکاییهای اتفاق میافتد تا در نهایت بهانهای برای محدود کردن حضور شبهنظامیان عراقی در صحنه عمومی جامعه عراق، محدود کردن ارتباط ایران و عراق و نیز احتمال یک واکنش علیه منافع جمهوری اسلامی ایران را داشته باشند.
فرضیه دوم هم این است که این اتفاقات از سوی گروه ثالثی هدایت میشود که تلاش میکند ایران و آمریکا در مقابل یکدیگر قرار گیرند تا بتواند منافع خود را در این میان برداشت کند. این گروه میتواند، گروه داعشی باشد که هنوز هم در عراق به خصوص در شهرهای شمالی این کشور جای پای سفتی دارد.
شاید بتوان پیوستی رسانهای و اقتصادی نیز برای این موضوع درنظر گرفت: پیوستی که میتواند شامل رفتارهایی مثل کمپین سفر عراقیها به مشهد، کمپین علیه حضور عراقیها در خوزستان در بهار سال گذشته، کمپین علیه حضور حشدالعشبی برای کمک به سیل، اتفاقات بازی تیم فوتبال ذوب آهن در کربلا و دست آخر آتش سوزی کارخانه کاله.
این نکته را هم از نظر دور داشت که اتفاقات نظامی اخیر در عراق همان اتفاقاتی است که در جریان دو حمله اخیر در خلیج فارس هم رخ داده است. از حمله فجیره گرفته تا حمله در دریای عمان، اتفاقاتی نظامی و بدون مسئول را شاهد بودیم که ابتدا به ایران نسبت داده شد اما هیچ دلیلی برای این انتساب اعلام نشد تا مشخص شود که قرار است، اتفاقات دیگری مثل تیرهتر شدن رابطه ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس، تیره شدن رابطه ایران و کشورهای شرق آسیا که به انرژی خلیح فارس نیاز دارند و … اتفاق بیفتد.
در این شرایط به نظر میرسد که مدیریت فضای رسانهای و دیپلماتیک در عراق، یکی از اصلیترین دستور کارهای مسئولان ایرانی از سفارت ایران در بغداد گرفته تا مسئولان اقتصادی در داخل کشور است؛ مدیریتی که باید هدف آن این باشد که کسی نتواند از فضای متشنج عراق استفاده کند و هیچ اتفاق سوئی مثل ماجرای حملات نظامی پراکنده را به پای دولت ایران یا مثل ماجرای آتش سوزی کارخانه کاله به پای مردم عراق بنویسد.