روزنامه صبح نو در گزارشی آورده است: به نظر میرسد با توجه به گسترش ناامنی و بی نظمیهای موجود در این منطقه و تسری آن به خیابانهای اطراف، سیاستهای شهری و انتظامی پایتخت باید هرچه سریعتر به سمتی رود که این منطقه که آینه شهر تهران است، بار دیگر هویت فرهنگی-هنری خود را باز یابد.
فکر کنید مهمانی از خارج از کشور یا شهرستانی دور به مدت یک روز مهمان شما در پایتخت است. به او قول دادهاید که در این یک روز مجموعهای از آثار فرهنگی-هنری و علمی تهران را به او نشان بدهید و ظهر در یک رستوران و آخر هم در کافهای میزبان او باشید. نخستین کاری که انجام میدهید این است که نقشه تهران و جاذبههایش را مرور کنید و به دنبال مکانهایی باشید تا تردد میان آنها زمان زیادی را از شما نگیرد و بتوانید بهترین برنامه را برای مهمانتان مهیا کنید. من هم همراه با شما نقشه را مرور میکنم و سوق الجیشی ترین نقطه تهران را به شما پیشنهاد میدهم؛ چهارراه ولیعصر، شاهراه دانشگاهها، سالنهای تئاتر، سینماهای مرکز تهران، کافهها و رستورانها و برخی کتابخانههای مرجع تهران.
اینجا سمبل تئاتر و موسیقی ایران است
پارکی با قدمت چنددهه که در دل آن اصلیترین مرکز تئاتری ایران، یعنی مجموعه تئاترشهر بنا شده، در ضلع جنوبشرقی این چهارراه واقع شده که محل تردد بسیاری از هنرمندان تئاتر کشور است. کمی پایینتر که میروی، تالار وحدت، تالار رودکی و تالار فرهنگ و همچنین تالار فردوسی در نزدیکی هم خودنمایی میکنند. تالار وحدت تالار چندمنظورهای است که برای اجرای نمایشهای باله، اپرا و کنسرتهای موسیقی ایرانی و اروپایی ساخته شده و میتوان گفت مهمترین کنسرتهای موسیقی ایران در این مجموعه اجرا شده است.
عبور از خیابان فلسفه
چند خیابان پایینتر، ساختمان انجمن حکمت و فلسفه ایران وجود دارد که اساتید پیشکسوت فلسفه شرق و غرب در آن تردد دارند و در خیابانهای مجاور هم ساختمان چندین سفارت اروپایی بنا شده و سفرا و مهمانان این سفارتخانهها از آنجا عبور میکنند. ضلع غربی چهارراه ولیعصر را میتوان خیابان دانش و دانشگاه نام نهاد چرا که بسیاری از دانشکدهها در این خیابان و خیابانهای فرعی اطرافش مستقر شدهاند و هر عابر پیادهای با یکربع پیادهروی از این چهارراه به دانشگاه تهران میرسد. در همین ضلع غربی، مهمترین پایگاه جمعآوری تحقیقات دانشگاهی که به ایرانداک مشهور است، واقع شده. ضلع شمالی چهارراه هم پذیرای دانشگاه امیرکبیر و دانشگاه هنر و شاهد است. پژوهشکده فرهنگ و هنر نیز چند قدمی تا چهارراه ولیعصر فاصله دارد. همچنین از هر یک از چهار ضلع این چهارراه که حرکت کنی، با طی مسافت کوتاهی به یکی از سینماهای مشهور و قدیمی پایتخت میرسیم. ناگفته پیداست که بورس فروش کتاب در کشور هم از همین چهارراه آغاز میشود و تا میدان انقلاب
ادامه دارد.
شانزه لیزهای که کم از پاریس نداشت
با آنکه این توصیفات ممکن است هر اهل علم و هنر و فرهنگی را جذب کند؛ اما ممکن است مهمان شما اهل فرهنگ و هنر و علم نباشد، ولی باز هم این چهارراه میتواند بهترین مکان برای قرارها و دید و بازدیدها باشد چرا که اطراف این چهارراه مملو از رستورانهای رنگارنگ و کافیشاپهای سنتی و مدرن است. علاوه بر جذابیتهای غذایی، این مکان جذابیت زیادی برای خانمها و کودکانشان هم دارد. از قدیم خانوادهها برای خرید لباس عروس و لباس مجلسی بازار شانزهلیزه را انتخاب میکردند. حالا هم خیابان امیراکرم و بازار شانزهلیزه یکی از بهترین مراکز خرید پوشاک است و هر روز صدها نفر برای خرید لباس در آنجا تردد دارند.
از اینجا به هرکجای تهران راه است
دسترسیها هم به چهارراه ولیعصر آسان است. تقاطع سه خط اصلی مترو در این نقطه واقع شده و دو خط اصلی اتوبوسهای شهری هم که یکی شرق تهران را به غرب وصل میکند و دیگری شمال تهران را به جنوب، در این نقطه از شهر به هم میرسند. از سوی دیگر در تمام ساعات شبانهروز تاکسیهای شهری در چهار ضلع این چهارراه تردد دارند و مسافران را جابهجا میکنند. با این توصیفها و با اینکه همه شرایط میزبانی از یک مهمان غریبه برای گردش در بهترین نقطه از پایتخت ایران مهیاست؛ اما اکنون دو عنصر حیاتی از این نقطه رخت بربسته که مانع میشود حتی شهروندان تهرانی هم مدت کوتاهی در این نقطه توقف کنند.
همه چیز هست جز نظم و امنیت
نظم و امنیت، دو عنصر مفقوده این چهار راه در سالهای اخیر هستند. وقتی از پلههای مترو چهارراه ولی عصر بالا میآیی، نخستین چیزی که چشم و گوش را آزار میدهد، دست فروشهایی هستند که جلوی راهت سد شدهاند و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را برای فروش به تو تحمیل میکنند. اینجا باید حسابی مواظب وسایل خود باشید، چون شلوغی و بینظمی راه را برای جیببرها هموار کرده است. خوب که نگاه کنی، چهرههای عجیب و غریب زیادی را خواهی دید؛ دندانهای کرمخورده و لباس برخی کسانی که آنجا در انتظارت نشستهاند، نشان از مصرف طولانی کراک، حشیش و سایر مواد مخدر دارند؛ در فاصلههای چند متری از هم نشستهاند تا مشتریهایشان را شناسایی کرده و به آنها مواد بفروشند. موتورسوارها هم در این نقطه شلوغ کم نیستند، در کنار پارک دانشجو هر روز دستکم چندین موتورسوار با موتورهایشان راه را بر مردم سد میکنند و گاه و بی گاه برای سبقت در سوار کردن مسافر با هم زد و خورد دارند.
اینجا ترس را قسمت میکنند
هوا که تاریک میشود، رفتن به داخل پارک دانشجو دل شیر میخواهد. اینجا مدتهاست که پاتوق مواد فروشان شده است. گاه و بیگاه نشئهای فریاد میزند یا خلاف کاری با چاقو صورت دیگری را زخمی میکند. با همه این توصیفات گویا هیچکس عزمی برای بهبود شرایط ندارد. همین چند روز پیش بود که صدای گلولهای در این منطقه پیچید؛ گلولهای که از اسلحه یک دستفروش به سوی دستفروشی دیگر در کنار پارک دانشجو شلیک شد. این نخستین باری نیست که فاجعهای اینچنین در این منطقه خبرساز میشود. هربار شهرداری و نیروی انتظامی وعده میدهند تا با ساماندهی دستفروشان، متکدیان و اراذل و اوباش منطقه، پارک دانشجو و محدوده چهارراه ولی عصر را به مکانی امن برای شهروندان، هنرمندان و اهل فرهنگ تبدیل کنند اما مدتی بعد و تا وقوع فاجعهای دیگر، موضوع به فراموشی سپرده میشود. هفته گذشته نیز در پی وقوع حادثه تیراندازی در این خیابان، وزیر ارشاد و شهرداری قولهای مساعدی را به اهل فرهنگ دادند و شهرداری بار دیگر دستفروشان را در منطقهای دیگر ساماندهی کرد. حالا باید دید این ساماندهی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و آیا نیروی انتظامی تدبیری برای امنیت دائمی منطقه خواهد اندیشید؟