هر بار که به داستان برانکو و پرسپولیس بیشتر دقت میکنیم، درسی جدیدی را یاد میگیریم تا متوجه شویم مرد کروات حتی پس از رفتنش هم تاثیر خودش را بر فوتبال ایران گذاشته است.
حال و روز فوتبال ما شبیه داستان لیلی و مجنون است که از مدیران فوتبال، مربی و بازیکن بگیر تا هوادارانش همه سینه چاک فوتبال هستند ولی از دنیای واقعی و حرفهای آن فاصله زیادی دارند.
البته پیشتر به عدم فرهنگ سازی در فوتبال کشور پرداختهایم و اینکه در ورزشگاههای فوتبال ما از فحش دعوا و پرتاب نارنجک و چاقو کشی بگیر تا دعوای بازیکن و مربی، با زیبایی هرچه تمام تر در زمین مسابقه جلوه گر است تا در یک مسابقه هم فوتبال ببینید هم نبرد گلادیاتورها را مشاهده کنید.
از آمدن برانکو تا رفتن مرد کروات از ایران، او درسهای مهمی به فوتبال ما داد تا بفهمیم برای ما، داشتن لیگ و مربی حرفهای خیلی زود است. زیرا اگر رویهای که فعلاً وجود دارد اصلاح نشود، بهتر است به جای بازی فوتبال، برویم و اصول حرفهای را از سایر کشورها بیاموزیم.
دلایل آن هم ساده است. نخست اینکه هنوز یادنگرفته ایم چگونه با مربیان و بازیکنان قرارداد ببندیم و چگونه طلب آنها را به موقع پرداخت کنیم تا در نهادهای بین المللی ورزشی مانند FIFA(فدراسیون جهانی فوتبال) و AFC(کنفدراسیون فوتبال آسیا) پروندههای شکایت از باشگاههای ایرانی روی هم انباشته نشود.
دوم اینکه همیشه مربی و بازیکن خارجی با گل و شیرینی به ایران میآوریم اما به بدترین شکل و ندادن مطالباتش او را بدرقه میکنیم. (نمونه آن شفر، برانکو و کی روش)
سوم صندلی لرزان و کوتاه مدت مدیریت فوتبال باشگاهی سبب شده تا هیچ مدیری، ندانم کاریهای مدیر قبلی را به عهده نگیرد و در مدت کوتاهی هم که در مسند ریاست باشگاه نشسته، منافع کوتاه مدت را هدف قرار بدهد. پس از عزل یا استعفاء مدیر هم هیچ نهاد و ارگان نظارتی نیز از آن مدیر بازخواست نمیکند که آقا در این مدت با پول بیت المال چه کردی؟ او میرود ولی بدهی بالای بدهی از در و دیوار باشگاه میریزد. کسر امتیاز و محروم شدن از پنجره نقل و انتقال و افزایش چند برابری پولهای پرداخت نشده بازیکنان خارجی نیز دامن گیر باشگاهها میشود.
نمونه آن تغییرات سریع در مدیریت فوتبال باشگاه پرسپولیس است. از بهمن ۹۲ تا کنون ۸ مدیرعامل و سرپرست در راس باشگاه پرسپولیس قرار گرفتند. علی پروین، علیرضا رحیمی، حمیدرضا سیاسی، علی اکبر طاهری، محمدحسین نژاد فلاح، دوباره علی اکبر طاهری، حمید رضا گرشاسبی و سرانجام ایرج عرب مدیرانی بودند که در کمتر از ۶ سال سکان دار باشگاه شدند. به عبارتی به طور میانگین هر ۹ ماه مدیریت این باشگاه تغییر کرده است.
چهارم نبود زیر ساختهای لازم و استاندارد برای بیشتر ورزشگاههای فوتبال کشور است. مانند عدم بلیت فروشی الکترونیک، شماره نداشن صندلیهای ورزشگاهها، نبود دوربینهای مخصوص کنترل تماشاگران، نبود گیت ها الکترونیک برای بازرسی و…
این ضعفها سبب شده تا «مهدی تاج» رئیس فدراسیون فوتبال صریحاً اعلام کند اگر باشگاهها زیر ساختهای خود را اصلاح نکنند، در لیگ نوزدهم میزبانی از آنها گرفته میشود. این در حالی است که نمیخواهیم به داستان اجازه نداشتن خانواده برای حضور در ورزشگاههای فوتبال بپردازیم.
پنجم نداشتن ورزشگاه اختصاصی برای دو تیم پرطرفدار استقلال و پرسپولیس است تا آنها مجبور شوند همچنان در ورزشگاه پیر آزادی که درآستانه رسیدن به ۵۰ سالگی است، از حریفان خود میزبانی کنند.
ششم بی بهره بودن باشگاهها از حق پخش تلویزیونی است تا عملاً سیستم باشگاه داری ما با روش سنتی ۷۰ سال پیش دنیا اداره شود.
هفتم ضعف در پرورش مربیان وطنی است تا نه تنها دلارها به جیب مربیان خارجی سرازیر شود بلکه جای خالی مربیان ایرانی در لیگهای خارج از کشور، گواه از پایین بودن سطح دانش علم فوتبال ما بدهد. هر چند که اخیراً فدراسیون فوتبال با برگزاری کلاسهای آموزشی در تلاش برای پر کردن این ضعف است.
هشتم اینکه در دنیایی حرفهای فوتبال رفتن بازیکن یا مربی از باشگاهی به باشگاهی دیگر یک امر واضح و آشکار است. همانطور که «آلکس فرگوسن» سرمربی افسانهای منچستریونایتد پس از ۲۷ سال سرانجام نیمکت شیاطین سرخ را ترک کرد. همچنین «آرسن ونگر» پس از حدود ۲۲ سال از تیم آرسنال جدا شد. اما جدایی برانکو از تیم پرسپولیس پس از کمتر از ۵ سال سبب شد تا هواداران تیم پرسپولیس مقابل وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال تجمع کنند و شعارهای عجیب و غریب سر دهند.
نهم استفاده از VAR(کمک داور ویدئویی) در ورزشگاههای دنیای حرفهای فوتبال است تا سبب شود اشتباهات داوری به حداقل برسد. اما در لیگ فوتبال ایران بدون استفاده از این سیستم، در پایان هر بازی علیه داور و زمین و زمان، بیانیه صادر میشود و مربیان و بازیکنان علیه داوران سخنرانی میکنند و به سر و کله هم میزنند.
همه این موارد را برانکو به گونهای زیرکانه به ما گوشزد کرد تا او که سودای سرمربیگری تیم ملی ایران را در سر میپروراند پس از ناکامی در این رویا با همه این کاستیها خداحافظی کند و به جایی برود که حداقل حق و حقوقش به موقع پرداخت میشود و مسئولانش بد بدرقه نیستند.
او به ما گفت که فاصله زیادی از دنیای حرفهای فوتبال داریم و برای رسیدن به آنچه که استاندارد جهانی در این رشته ورزشی است نیاز به عزم ملی است. نیاز به ساختن، پرورش دادن و آموزش دادن است.