یاسوج- ایرنا- استان کوچکی که در جنگ هشت ساله ایران و عراق به طور میانگین یک روز در میان یکی از فرزندانش را نثار دفاع از مرزهای میهن کرد باید خیلی حرفها برای گفتن داشته باشد اما مظلومیت تاریخی مردم این استان بر تاریخ معاصر نیز سایه افکنده و به گواه بازماندگانی که از شلیک نخستین گلوله تا پایان جنگ را دیده و لمس کرده اند در اسناد جنگی ،کمتر از فرزندان این استان نام برده شده است.

به گزارش ایرنا، صحبت از جنگ هشت ساله که می‌شود، زخم‌ها سر باز می‌کند. داغ‌ها تازه می‌شود.مادران آه می کشند و اشک می‌ریزند برای فرزندانی که دست از همه آرزوهایشان شستند و رفتند؛ بعضی پیکر بی جانشان برگشت و بعضی هم هرگز نیامدند. مادرانی که طاقتشان در تحمل غم از دست دادن جگرگوشه‌هایشان همچون کوه دنا بود و یک دل سیر شیون نکردند که مبادا اشک و آهشان پای رفتن بچه‌ها را سست کند و جبهه‌ها خالی بماند.

جنگ هشت ساله قصه دستان آرزومند مادرانی است که در حسرت لمس خاک فرزند مانده است. قصه بچه‌های بی نام نشانی است که زیر سنگ‌های گمنام در گوشه گوشه این سرزمین چشم انتظار مادرانشان هستند.

تعریف جنگ هشت ساله در استان کوچکی که از شلیک اولین تا آخرین گلوله در تک تک لحظات حاضر بوده و داغ دیده و دست از دفاع از وطن و آرمان‌ها نکشیده، سخت است. مردمی که فرزندانشان و هر آنچه در توان داشتند را کامیون کامیون به جبهه‌ها فرستادند.

مردمی که از همان روز نخست در خانه‌هایشان به روی هزاران آواره جنگی و جنگ زدگان باز بود و به گواه خبرهای خبرگزاری ایرنا از شهریور ۵۹ تا بهار ۶۱ بیش از ۶ هزار نفر از عشایر این استان به جبهه‌های غرب و جنوب اعزام شدند.

و حالا تصورش را بکنید هیچ سندی بر اثبات این همه جان فشانی نیست. جنگ هشت ساله یک پازل است که به تعداد تک تک آدم‌ها، لحظات و نقاط درگیر، قطعه دارد و اگر بگوییم کهگیلویه و بویراحمد بزرگترین قطعه گمشده این پازل است، بیراه نگفته ایم.

پد خندق، نماد مظلومیت کهگیلویه و بویراحمد

جنگ که شروع شد مردم کهگیلویه وبویراحمد به پشتوانه دلاوری‌هایشان راهی غرب و جنوب غرب شدند و عملیات و فتحی نیست که رد پای رشادت‌ها و ایثارشان در آن نباشد.آدم‌های کم سن و مسنی که می‌رفتند و وسط حادثه‌ای بزرگ قرار می‌گرفتند و آنچنان که خودشان می‌گویند فقط می‌دانستند نباید اجازه پیشروی به دشمن بدهند و به واسطه زندگی سخت در زاگرس و مشکلات و محرومیت‌هایی که کشیده بودند به خوبی می‌دانستند چگونه بجنگند.

بیشترشان نه درس جنگ و نظامی گری خوانده بودند و نه جنگ جز برنامه‌هایشان بود. اما دشمن سر زده که به در خانه آدم می‌آید حق انتخاب را هم می‌گیرد! با این حال فرزندان زاگرس کاری به حساب و کتاب و معادلات بیرون نداشتند.

می‌دانستند جنگ است و با کسی تعارف ندارد و هیچ چیز هم این دشمن را مثل غیرت روی خاک وطن نمی‌ترساند. که البته بعدها همان حساب و کتاب‌هایی که نادیده اش گرفتند، باعث شد از آن همه مجاهدت، سهم و نماد این استان تنها یک پد خندق باشد. خندقی که اوج مظلومیت فرزندان این خاک است. حماسه‌ای که درآن ۱۲۴ دلاور مرد کهگیلویه و بویراحمد شهید و ۸۷ نفر مجروح و اسیر شدند.

از پد خندق چه می‌دانیم

روزهای آخر جنگ، زمانی که عراق به جزایر مجنون حمله کرد و نیروهای خود را برای بازپس گیری این منطقه وارد عمل کرد، پس گرفتن فاو از رزمندگان ایران اسلامی، اقدام به گرفتن جزایر مجنون شمالی و جنوبی کرد؛ جزایری که تیپ ۴۸ فتح مسئولیت محافظت از آنها را بر عهده داشت.

گردان‌های حضرت رسول، امام علی (ع) و گردان شهدا در آن‌جا مستقر بودند و وقتی دشمن برای پس‌گیری آن منطقه حمله کرد بسیاری از تیپ‌ها و لشکرها عقب‌نشینی کردند ولی تیپ ۴۸ فتح جانانه ایستاد و عقب‌نشینی نکرد.

هلی‌کوپترها و هواپیماهای دشمن محل را زیر آتش گرفته و قایق‌های توپ‌دار مجهز به مسلسل به اضافه چندین تیپ و لشکر از زمین و دریا تیپ ۴۸ را مورد هجوم قرار دادند به گونه‌ای که فرزندان این استان از هر طرف محاصره شدند.

در عملیات پد خندق، تیپ ۴۸ فتح به مدت ۱۶ ساعت به مقابله با دشمن بعثی پرداخت که در نهایت با شهادت تعداد زیادی از افراد تیپ و اسارت عده‌ای از آنها نبرد پایان یافت.

نباید در تاریخ پد خندق چیزی را از قلم بیندازیم

با این حال حسن وکیلی که آن روز نوجوان پانزده ساله‌ای بوده می‌گوید: در فضای جنگ و در آن روز هر کدام از ما در جای محدودی بودیم و اشرافی به همه موضوع نداشته ایم. برای همین باید تاریخ‌ها را تطبیق دهیم تا چیزی از قلم نیفتد و تحریفی در تاریخ ایجاد نشود.

وی اضافه می‌کند: ما در برابر تاریخ مسئولیم و اگر از هر کدام از ما قرار است سوالی پرسیده شود باید از دیگر همرزمانمان هم تحقیق کنیم که مدیون نشویم و گاهی ممکن است حافظه یاری نکند و در این گذر کسانی از قلم بیفتند.

وکیلی ادامه می‌دهد. من در آن روز پیک جنگ بودم و موتورسیکلتی برای تردد داشتم که وقتی آقای روستاد را قرار بود پیش یکی از فرماندهان ببرم به شوخی گفت مرا زمین بگذار تا عراقی‌ها بکشند چون آنقدر موتور سرعت داشت که اذیت شده بود.

وی اشاره‌ای هم به ایثارگری‌های فرزندان کهگیلویه و بویراحمد می‌کند و می‌گوید: آقای ولی زرجام یکی از همرزمانمان بود در حالی که عراقی‌ها بیخ گوشش بودند اما او بدون استرس و نگرانی در حال تردد بود گفتم سوار موتور شو تا برسانمت اما او نام همرزم دیگرش را گفت و از من خواست که او را برسانم و این ایثارگری‌هایی است که کمتر گفته شده است.

وی تاکید می‌کند برای ثبت تاریخ جنگ باید پازلها را کنار هم بگذاریم. حواسمان باشدآنقدر موضوع برای گفتن هست که نیاز به اغراق نیست ضمن آنکه این گفته‌های ما برای ثبت در تاریخ است و نباید خدای ناکرده عمداً یا سهو تحریفی ایجاد شود که حق افرادی که بعضاً هم گمنام هستند در این تاریخ گویی ها تضییع شود.

وکیلی می‌گوید عملیات پد خندق بسیار مهم بود به لحاظ مظلومیت و اتفاقی که برای رزمندگان این استان اتفاق افتاد اما نباید نقش غرور آفرین فرزندان این استان در عملیات‌های دیگر کمرنگ جلوه داده شود.عملیات پدخندق از رویدادهای منحصربفرد جنگ بود و تابلویی از ایثار و حماسه آفرینی غیور مردان کهگیلویه و بویراحمد در دفاع مقدس است که هرگز فراموش نخواهد شد.

تا عصر مبارزه کردیم

یدالله فاطمی از بسیجیانی است که در آن زمان ۱۷ سال داشت می‌گوید: حدود ساعت سه و نیم بامداد بود که تک دشمن آغاز شد و ما جزو گردان شهدای پشتیبان پدخندق بودیم و هر لحظه بر دامنه آتش بی امان دشمن افزوده می‌شد.

این جانباز و آزاده سرافراز عملیات پدخندق افزود: در برخی عملیات‌های دیگر نظیر کربلای پنج و آزادسازی مهران شرکت داشتم اما حجم آتش دشمن در تک پدخندق شرایط خاصی داشت.

وی با بیان اینکه حمله دشمن کاملاً غافلگیرانه و از پشت سر بود و نیروهای تیپ‌های مجاور عقب نشینی کرده بودند، افزود: جاده بین خندق با پشت جبهه قطع شد و دلاورمردان پدخندق در زیر باران آتش دشمن و در بن بست دژ با هجوم دشمن مواجه شده بودند.

این مجروح عملیات پدخندق افزود: بسیاری از نیروهای گردان شهدای پشتیبانی پدخندق بر اثر حجم آتش دشمن شهید و مجروح و برخی نیز ناگریز به عقب نشینی شده بودند.

وی بیان کرد: تا نزدیک عصر مبارزه کردیم و زمانی که دیگر اسیر شدیم عراقی‌ها تعداد پرشماری اسیر را بر یک قایق سوار کردند که حدود چند دقیقه بعد درحالی که قایق ظرفیت آن همه اسیر را نداشت واژگون شد و دو نفر از برادرانی که مجروح بودند در عمق آب شهید شدند و دیگر افراد به زحمت خود را نجات دادند.

یدالله فاطمی گفت: پس از حدود سه ساعت دوباره برقایق دیگری سوار و به پشت جبهه دشمن انتقال و بعد به الاماره عراق اعزام شدیم درحالی که با شرایط روحی نامناسب، زخم مجروحیت، داغ شهادت همسنگران و کتک کاری شقاوت پیشگان مواجه بودیم شرایطی که باهیچ زبانی قابل وصف نیست.

جدال تن به تن بود

رزمنده شجاع دیروز میادین جنگ، آزاده پدخندق هم می‌گوید: حماسه پدخندق خود یک جنگ تمام عیار، و نهایت مظلومیت و ایثارگری دیگری بود که با هیچ زبان و قلمی قابل بیان نیست.

محمد مرادی می‌گوید: به عنوان بی سیم چی گروهان انجام وظیفه می‌کردم و کمی بعد از گذشت تک دشمن ارتباط ما با دوستان عقبه جبهه قطع شد و همه به دفاع و مبارزه روی آوردیم.

وی اظهارداشت: در مقابل ما دشمن مجهز با تمامی سلاحهای مدرن و آتش گسترده و این طرف رزمندگان دلاوری بود که باکمبود تجهیزات دفاعی مواجه بودند اما برای شکست دشمن تا آخرین قطره خون سنگ تمام گذاشتند. این رزمنده عضو گروهان قاسم افزود: رزم محدود نیروهای ما که در پیشانی نبرد آن منطقه بود در واقع دشمن را با آن همه سلاح‌هایی که داشت زمین گیر کرد اگر چه فرماندهان دلاوری را از دست دادیم.

این بسیجی دلاور با بیان اینکه فرمانده گروهان قاسم شهید جانحمد کریمی و جانشین آن یل دلاور عملیات‌های مختلف ابراهیم نویدی جزو اولین شهدا بودند، تصریح کرد: جدال‌های تن به تن، پرتاب‌های سنگ و کلوخ رزمندگان صحنه‌هایی است که همواره برایم آزار دهنده و در عین حال فراموش نشدنی است.

وی گفت: در هنگام عصر که کاملاً دژ سقوط کرده بود و بسیاری از رزمندگان شهید و مجروح شده بودند به همراه دو رزمنده دیگر خود را به آب زدیم که در مسیر یکی از رزمندگان بر اثر اصابت گلوله مجروح شد.

مرادی بیان کرد: وقتی بازحمت زیاد به چند قایق عراقی‌ها در گوشه آب رسیدیم شکسته بودند اما دو عدد جلیقه نجات از تن عراقی‌های به هلاکت رسیده کندیم و از این طریق خود را به نیزارهای هور رساندیم و پس از طی مسافت طولانی در کمین عراقی‌ها اسیر شدیم.

و حالا ۳۱ سال گذشته است و آدم‌هایی که هر کدامشان در آن روز در گوشه‌ای از مسیر ۱۲ کیلومتری پد خندق در قلب حادثه‌ای بزرگ قرار داشتند روایتهایشان را بیان می‌کنند. آدم‌هایی که زیر آن آتش ظهر گرم تابستان ۴ تیر ماه ۳۱ سال پیش شاید حتی تصور نمی‌کردند دوباره فرصت زندگی بیابند و آرمانشان در آن روز فقط شهادت بوده و حفظ وطن.

جنگ حتی فرصت رویاپردازی برای آینده را هم از آنها گرفته بود. اما دستاوردشان از آن همه رشادت در اوج جوانی، برخلاف همه حرف‌ها و تبلیغاتی که علیه آنان هست، چیزی نیست جز ترکش، شیمیایی، درد، غم اسارت، خاطرات دردناک بی پایان و سری که با افتخار بالا می‌گیرند.

روایت‌هایی که با همه تلخی اما تصویری از مقاومت غرور آفرین فرزندان دیار آریوبرزن در دل جزایر مجنون به جا گذاشته است.

مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی فرمانده ارشد جنگ چند روز پس از حماسه پد خندق در نامه‌ای به فرمانده وقت تیپ ۴۸ فتح از مقاومت و دلاوری‌های رزمندگان این تیپ قدردانی کرد.

گزارش از فاطمه رشیدی

۹۹۲۹/‏۱۶۶۲