تهران- ایرنا- اول ژوئیه روز جهانی موسیقی رگه است که در جامائیکا متولد شد اما با نام خواننده‌ای چون باب مارلی به شهرتی جهانی رسید.

در دهه ۶۰ میلادی، موسیقی رگه به موازات سایر جنبش‌های مقاومت علیه امپریالیسم خود را بیان کرد. این موسیقی در کینگستون جامائیکا متولد شد اما با نام خواننده مطرح آن باب مارلی آوازه‌ای جهانی یافت. موسیقی‌ای که سرشار از خشم دوران برده‌داری و استعمار و هم‌زمان انباشته از امید و مقاومت برای مردم فرودست است.
رگه واکنشی در مقابل غرب، پلیس، دولت و یا هر ساختاری بود که موجب ایجاد نظام برده‌داری، سرکوب سیاهان، تبعیض نژادی و اختلاف طبقاتی شده بود، محسوب می‌شد. سخن به گزافه نگفتیم اگر رگه را موسیقی خشمگین از برده داری و تبعیض نژادی بخوانیم و روز جهانی رگه را روز اعلام انزجار از تبعیض نژادی و اختلاف طبقاتی بدانیم.
محبوبیت این سبک که ریشه در دیگر سبک های موسیقی نظیر سبکی ریتم و بلوز، جز، بلوز، منتو، کالیپسو، اسکا، راک استدی، سول داشته است، بسته به شرایط اجتماعی و مقوله زیبایی شناسی هر زمان و هر مکان در اقصی نقاط جهان همواره متغییر بوده است.

باب مارلی شورشی و موسیقی پسااستعمار
کتاب «باب مارلی، منادی جهان پسااستعمار؟» نوشته جیسون توینبی (Jason Toynbee)، به بررسی باب مارلی، یکی از تاثیرگذارترین خنیاگران قرن بیستم می‌پردازد.
توینبی شناخت باب مارلی در جایگاه یک فعال اجتماعی و شاعری معترض را پیش‌نیاز شناخت موسیقی او می‌داند؛ موسیقی‌ای که سرشار از خشم دوران برده‌داری و استعمار و هم‌زمان انباشته از امید و مقاومت برای مردم فرودست است.
مارلی که برای کنسرت «لبخند بزن جامائیکا»، به‌منظور فرونشاندن تنش سیاسی در میان دو حزب کشورش، به جامائیکا سفر کرده بود، حوالی ساعت ۹ شب ۳ دسامبر ۱۹۷۶ در خانه شخصی خود، به‌همراه همسر و مدیر برنامه‌هایش، به ضرب گلوله فردی ناشناس، زخمی و به بیمارستان منتقل شد. با این همه، مارلی باوجود جراحت‌های ناشی‌از شلیک، در کنسرت «لبخند بزن جامائیکا» حاضر شد و در پاسخ به علت حضورش با وجود احتمال خطر سوء‌قصد به جانش، گفت که «وقتی کسانی که تلاش می‌کنند دنیا را به جای کثیفی تبدیل کنند، یک روز هم دست از کار نمی‌کشند، من چرا توی خانه بخوابم.»
اگر باب مارلی که ناباورانه در سن ۳۶ سالگی از دنیا رفت زنده بود، امروز (ششم فوریه)، ۷۴ ساله می شد و شاید به نوشتن قطعه‌ای در مورد وضعیت حال حاضر جهان مشغول بود. ترانه‌سرایی که همه زندگی‌اش را پای اعتقادش گذاشت و به گفته خود، «قانونی جز قانون خداوند» نمی‌شناخت و زندگی را جز «زندگی برای و به سود مردم» نمی‌خواست. ثروتش را بذل درویشان می کرد و خانه‌اش آسایشگاه دوستان بود.
خنیاگری که میراث او به گفته ویوین گلدمن خبرنگار بریتانیایی که دوست مارلی بود، در خطر تقلیل به سبکی خاص از زندگی، استایل پوشش و استعمال مواد مخدر قرار گرفته و دنیا از شخصیت مبارز و موسیقی متعهد او غافل مانده است؛ کسی که گفته بود: «بهتر که در راه آزادی بمیری تا همه عمر، زندانی روزهای زندگی‌ات باشی».