تهران- ایرنا- علی شمس‌اردکانی رئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران در گفت‌وگو با «آرمان» می گوید: متاسفانه عده‌ای بروکرات در سازمان برنامه‌وبودجه جلسات دوستانه تشکیل می‌دهند و پول نفت را برای ریخت‌وپاش‌های جاری تقسیم می‌کنند. البته همچنان بدترین دوره مربوط به زمان فعالیت محمود احمدی‌نژاد است که اصلا سازمان برنامه‌ای وجود نداشت و دولت 800 میلیارد دلار از درآمد خالص را ضایع کرد.

روزنامه آرمان در مطلبی نوشت: صد و هفتاد و ششمین نشست اوپک با تمام فراز و نشیب‌هایی که داشت سرانجام به پایان رسید و اعضای آن بر تمدید ۹ماهه توافق قبلی خود مبنی بر کاهش خودخواسته تولید نفت پایبند ماندند. توافقی که ایران در رأس آن قرار دارد و می‌توان آن را دستاوردی دیگر در وزارتخانه تحت رهبری بیژن زنگنه به حساب آورد. در این زمینه «آرمان» گفت‌وگویی با علی شمس‌اردکانی، رئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران، انجام داده است که در ادامه می‌خوانید.

اعضای اوپک در نشست این هفته خود بر تمدید ۹ماهه کاهش تولید نفت به توافق رسیدند. آیا این توافق به نفع ایران است؟

تصمیمی که در اوپک اتخاذ شد، به نفع ما تمام می‌شود، اما ممکن است در بخش‌هایی هم آسیب‌هایی بر جای بگذارد.

وزیر نفت در صحبت‌های خود به سیاسی‌شدن سازمان اوپک تاکید کرد و حتی اشاراتی به مرگ این سازمان داشت. آیا شما هم چنین تحلیلی دارید؟

امروز کشورهای زیادی مرگ اوپک را دنبال می‌کنند. آقای زنگنه معمولاً تحلیل‌های خوب و درستی ارائه می‌دهند، اما بهتر بود فعلاً چنین صحبتی انجام نمی‌دادند. چراکه منابع ملی ما فعلاً حفظ اوپک را می‌طلبد. در این سال‌ها عده‌ای که در رأس آن سران رژیم صهیونیستی و آمریکا قرار دارند، به دنبال راهی برای تضعیف این سازمان می‌گردند.

رفتار عربستان سعودی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

این کشور به‌دنبال آن است که قیمت و تعداد بشکه‌های فروش نفت خود را به حداکثر برساند و اوپک هم اردکی بود که برای سعودی‌ها تخم طلا گذاشت. آمریکا نیز از یک طرف به کشورهای دنیا تحمیل می‌کند که نفت را به دلار بخرند و از طرف دیگر به کشورهایی نظیر عربستان و کویت فشار می‌آورد که نفت را به ارزی جز دلار نفروشند. نتیجه این می‌شود که هر کشوری که در مبادلات تجاری خود پول اضافی به دست می‌آورد باید آن را به آمریکا بفرستد و جای آن کاغذی بی‌ارزش که به آن اوراق خزانه می‌گویند، بگیرد.

این در حالی است که در سال ۱۹۷۳ آمریکا از قرارداد نظام پولی بین‌المللی (برتن وودز) خارج شد. حال مشخص نیست چرا پس از فروپاشی این معاهده، آمریکا همچنان به ادامه آن اصرار دارد. در جهان امروز هژمونی آمریکا سه پایه دارد. یک پایه آن به مبادلات نفتی بازمی‌گردد که سلطه دلار را بر آن حاکم کرده است. پایه دیگر آن نظامی و تحمیل زور است و پایه سوم هم به دیپلماسی بین‌المللی مربوط می‌شود که از دو هژمونی قبلی بهره می‌گیرد. به‌عنوان مثال این کشور از پیمان پاریس خارج شده، اما حاضر نیست از منافع آن دست بردارد.

آیا حفظ سهم ایران در اوپک در شرایط تحریم میسر است؟

در زمان آقای احمدی‌نژاد، یک آقایی که «هر» را از «بر» تشخیص نمی‌داد و اعتبار خود را فقط از اجدادی می‌گرفت که برای انگلیسی‌ها در صنعت نفت کار می‌کردند، در اجلاس اوپک با کاهش سهمیه آن موافقت کرد. حقاً که باید چنین افرادی را اولاد دارسی نام نهاد. چراکه ما ۴۰ سال برای حفظ سهمیه جنگیده بودیم و یک فرد آن را نقش بر آب کرد؛ این بزرگ‌ترین خسارتی است که به ما خورد. کاهش سهمیه ایران در اوپک در واقع خیانتی ملی به حساب می‌آید که حتی در دوره قدرت‌گیری صدام هم اتفاق نیفتاد، اما به‌اصطلاح نماینده ایران چنین خطایی انجام داد. حال مشکلاتی برای ایران وجود دارد، به‌ویژه آنکه قیمت نفت به‌شکل جزئی در بازار تعیین می‌شود. مشکل دیگری که کاهش قیمت نفت برای ایران ایجاد می‌کند کسری درآمدهاست. زیرا درآمد دولت ایران در واقع عبارت است از تعداد بشکه‌های فروش‌رفته ضرب‌در قیمت آنها. متاسفانه ۷۰ سال است که ما یک اشتباه را تکرار می‌کنیم و آن خرج درآمدهای نفتی برای هزینه‌های جاری است. فقط در دهه ۴۰ مقداری سازه‌های صنعتی ایجاد شد.

در حالی که ما باید دنبال این باشیم که درآمد نفت به هر مقداری که می‌رسد را سرمایه‌گذاری کنیم. متاسفانه عده‌ای بروکرات در سازمان برنامه‌وبودجه جلسات دوستانه تشکیل می‌دهند و پول نفت را برای ریخت‌وپاش‌های جاری تقسیم می‌کنند. البته همچنان بدترین دوره مربوط به زمان فعالیت محمود احمدی‌نژاد است که اصلاً سازمان برنامه‌ای وجود نداشت و دولت ۸۰۰ میلیارد دلار از درآمد خالص را ضایع کرد. درمقابل کشور چین مشاهده می‌شود که از ژاپن و آلمان هم جلو زده است. کل سرمایه‌گذاری خارجی جذب‌شده در این کشور از زمان تغییر سیاست‌های اقتصادی به حدود ۵۰۰ میلیارد دلار می‌رسد. یعنی این کشور با ۵۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری، تولیدات خود را افزایش داد و درآمد حاصل از فروش آن را بار دیگر خرج سرمایه‌گذاری کرد. اما دولت‌های ما مدام با عوام‌فریبی می‌خواهند پول نفت را سر سفره مردم بیاورند که البته این امر هم محقق نشده است.

در حالی که درآمدهای نفت را باید به بنگاه‌های تولیدی، صنعت، حمل‌ونقل، دفاع و … تزریق کرد. خرج این‌چنینی ارزهای حاصل از فروش نفت هم شرعا اشکال دارد که البته من مسئول این موضوع نیستم و هم از لحاظ اقتصادی توجیه ندارد. درواقع سفیهانه‌ترین کار، خرج پول نفت در امور جاری است.

البته اخیراً رئیس سازمان برنامه‌وبودجه در توئیتی جدایی نفت و بنزین از بودجه را ضروری دانستند. آیا می‌توان به تحقق این شعار امید داشت؟

اگر این کار انجام شود می‌توان آن را به فال نیک گرفت؛ اما مشکل ما این است که دانسته‌های آقای نوبخت کافی نیست. پرسش من این است که ایشان زیر نظر کدام استاد، اقتصاد آموخته است؟ استاد بنده که چنین سوالی مطرح می‌کنم، داگلاس نورث، برنده نوبل اقتصادی ۱۹۹۳، بود. علاوه بر ناآگاهی، روی دیگر سکه صرف درآمد ناشی از فروش نفت و گاز داخلی برای هزینه‌های جاری است. ۵۰ درصد این منابع باید خرج صنایع نفت، گاز، انرژی، نیرو و … شود و نصف دیگر آن خرج سایر هزینه‌ها.

متاسفانه اکنون ما معادل پنج میلیون بشکه، نفت و گاز مصرف می‌کنیم. در حالی که امروز در ترکیه که اقتصادی شبیه به ایران دارد، بابت مصرف هر یک لیتر سوخت، افراد باید معادل ۳,۵۰۰ تومان مالیات بپردازند. بهای نفت و گاز هم که غالباً وارداتی است مصرف‌کنندگان می‌پردازند. ما در وهله اول باید اقتصاد نفت، گاز و انرژیمان را از عوام‌فریبی نجات دهیم. مجلس هم به‌عنوان مرکز عوام‌فریبی اقتصاد ایفای نقش می‌کند. علت آن هم به نبود گزینه‌های بهتر بازمی‌گردد. متاسفانه برخی نظارت‌ها ما را از اهداف اولیه خود دور کرده و یک بدعت صورت گرفته است.

یعنی به نظر شما قیمت سوخت و انرژی باید افزایش یابد؟

اصول اقتصاد تعیین می‌کند که قیمت سوخت و انرژی باید متناسب با نرخ تورم اصلاح شود. در ۱.۵ سال گذشته بیش از ۱۰۰ درصد تورم در بازارهای مختلف ثبت شده که در همه کالاها خود را نشان می‌دهد. در این بین سیستم‌های اجرایی هم اشتباه هستند. چرا دولت باید هزینه سوخت از پالایشگاه به جایگاه سوخت را بپردازد؟ در این صورت فردی که پورشه دارد و در شمیران زندگی می‌کند یارانه‌ای دریافت می‌کند که اقشار فرودست جامعه از آن محروم هستند و در واقع آن را می‌پردازند. ثروتمندان حتی هزینه محل سوخت‌گیری را هم نمی‌پردازند. آیا جایگاهی که در شمیران ساخته شده هزینه‌ای برابر با جایگاه‌های جاده‌ای دارد؟ به‌عنوان مثال اکنون تفاوت قیمت پیاز در بازار تجریش و شهرری به بیش از ۱,۰۰۰ تومان می‌رسد، چرا چنین نسبتی در بنزین رعایت نمی‌شود؟

درحال حاضر یارانه بنزین به ناعادلانه‌ترین شکل از خزانه پرداخت می‌شود، اما دولت در پاسخ به اینکه چرا مدرسه‌ای بخاری ندارد از نبود بودجه سخن به میان می‌آورد. همه اینها ناشی از عوام‌فریبی است. پول نفت چه به ریال و چه به دلار و یورو باید صرف سرمایه‌گذاری شود.

منبع: روزنامه آرمان ملی