جواد مجابی در دومین سالگرد تأسیس انجمن صنفی داستان نویسان تهران همزمان با روز ملی قلم (۱۴ تیر) با عنوان شب راوی، در خانه گفتمان شهر (وارطان)، با اشاره به رسالت داستان گفت: عدهای بر این عقیدهاند که داستان باید تغییر ایجاد کند؛ اما عده دیگری معتقدند داستان تعبیر است، تعبیر جهان و من معتقدم تعبیر جهان به تغییر آن منجر خواهد شد.
نویسنده کتاب برجهای خاموشی ادامه داد: تفاوت هنرمندان با دیگران این است؛ همه کسانی که برای تغییر جهان کار میکنند به سود خود اهمیت میدهند، اما نویسندگان و هنرمندان به دنبال سود شخصی نیستند. بلکه در پی فهمی هستند که به آن اضافه میشود، در نهایت ممکن است سودی حاصل شود اما مثل یک سیاستمدار، اقتصاددان و غیره نیستند که دنبال سود باشند.
مجابی آثارش را اینگونه برشمرد: من در سه بخش ادبی کار کردم، مقالهنویسی، داستاننویسی و شعر. اولین مقالهای که نوشتم و کاری جدی بود نقدی در هنرهای تجسمی بود، از سال ۴۲ مقاله مینویسم و از سال ۴۶ تکامل پیدا کردم و طی ده سال از ۴۷ تا ۵۷ در روزنامه اطلاعات مداوم مطلب نوشتم.
مجابی معتقد است مقاله به مخاطب نیاز دارد، باید تأثیرگذار باشد و تغییر ایجاد کند. مخاطب آن طبقه تحصیلکرده شهری است و نوعی عقلانیت و عاطفه باید برانگیخته شود. در نقد اجتماعی که احتمال اشتباه وجود دارد. دو چیز را باید در نظر گرفت؛ اینکه مخاطب به حرف منتقد احتیاج دارد و اینکه منتقد به گفتن چه چیزی نیاز دارد. اینجا نبود صداقت روی میدهد؛ چون منتقد حرفی که او میخواهد را میگوید و بعد از آن حرف خود را به او ارائه میدهد. در مقاله نویسی استبداد و تکصدایی وجود دارد، نویسنده میخواهد حرف را به طرف مقابل بقبولاند.
مجابی ادامه داد: در نقد هنری صداقت بیشتر است، چون موضوع سلیقه شماست. تفاوت قصه و داستان اینجا مشخص میشود؛ بین مقالات اجتماعی، من داستان هم نوشتهام نکته اینجاست که داستانها صادقانه هستند و در داستان استبداد و تک صدایی کم شده، دیکتاتوری ذهنی وجود ندارد اما هنوز موضوع اصلی مخاطب است هر چند کمرنگتر باشد. شخص باید با استمرار فراوان تلاش کند، نیاز نیست از آغاز هدفگذاری کنید، نباید برده مخاطب شد، مخاطب در داستانهای من اهمیت ندارد اما قشر تحصیلکرده شهری مخاطب بالقوه نوشتههای من هستند. مخاطبی که نویسنده در ذهن خودش آنها را آفریده است.
نویسنده کتاب کتیبه و ایوب بیان کرد: داستان وقتی شکل اجتماعی پیدا میکند، چندصدایی ممکنتر میشود و بازنگری فکرها و مفاهیم اهمیت دارد. اسمش را دوران تأمل میگذارم، من با دقت در ادبیات و تاریخ توانستم حرفهای مهمی بزنم. به انسان، طبیعت و زندگی باید نگاه تازهای داشت تا شعر شکل بگیرد. شعر در واقع خصوصیترین حرف انسان است که در قالب شعر میتواند به عمومی ترین حالت گفته شود.
برای من به ویژه از دهه ۶۰ شعر گفت و گوی ذهنی بوده که میخواهد خودش را با صداهای جهان به هم ببافد. ما هنگام شعر گفتن در محضر تاریخ شعر میگوئیم و امیدواریم بماند تا تغییر ایجاد کند. شعر تمایل فرد برای آوازخوانی با جهان است و این هم آوازی به قدری ذهنی است که میتواند گفتوگو با خود شود. شعر یک راز است که باید پوشیده بماند تا بارها خوانده شود، شعر جوهر ارتباط فرد با هستی است.
وی شعر را گفتوگو با جهان دانست و گفت: ما با جهان در محضر تاریخ سخن می گوییم و به ما امکان میدهد فکر کنیم. حرف باید ادامه حرفهایی باشد که گفته شده است. باید از هر ادعا بترسیم، توهمزدایی از خود، یکی از مهمترین کارهای لازم برای ماست؛ زیرا ما متخصص توهمزایی هستیم.
نویسندگی موهبت الهی نیست؛ با تمرین به دست میآید
جمال میرصادقی، نویسنده، نظریهپرداز و استاد داستان نویسی، نیز با اشاره به اهمیت داستان خواندن در شخصیت افراد، گفت: گستره داستاننویسی بسیار وسیع است. معتقدم آدمها دو نوع هستند؛ یا متن تخصصی میخوانند یا داستان.
وی افزود: اینکه میگویند نویسندگی موهبت الهی است؛ درست نیست، داستاننویس شدن ممکن است. داستان مثل محبوب آدم است حفرههای وجود را پر میکند، اگر میخواهید نویسنده شوید، میتوانید اما باید به آن بپردازید و برایش وقت بگذارید. باید نیم ساعت در روز در یک ساعت مشخص بنشینید و بنویسید.
سفارش دیگر من این است که دنبال هیچ ایدئولوژی نروید، انسان امروزی امسال و سال آیندهاش فرق دارد. انسان بودن انسان امروزی را در نظر بگیرید چون وضعیتها و موقعیتها عوض میشوند و به یاد داشته باشید، نویسندگان بزرگ برای انسان نوشتند.
نویسنده کتاب راهنمای داستاننویسی با بیان اینکه فرد برای نوشتن باید به خودش متکی باشد، گفت: داستان به ویژه داستان کوتاه، باید خصوصیات روانشناسی داشته باشد اما متأسفانه داستانهای کوتاه جدید روایتهای قصهدار است، وقایعی است چون خصوصیت داستان دارد و در نهایت یک گزارش؛ اما داستانی که بر پایه روانشناسی باشد بر اساس فکر و خیال و احساس است. با هر خصوصیتی که برخورد میکنید، آن را گسترش بدهید کار سختی است؛ اما اگر تمرین کنید میتوانید داستان بنویسید.
نویسندگان نفوذ اجتماعی لازم را ندارند
حسین سناپور نیز به دلایل شکلگیری انجمن نویسندگان پرداخت و گفت: داستاننویسی در سالهای اخیر رشد داشته و این امر بسیار گویاست؛ اما جای تحقیق و تأمل دارد. صرف نظر از همه اتفاقات فرهنگی تعداد زیادی نویسنده شروع به کار کردند. از نظر کیفی و کمی در داستاننویسی رشد کردیم؛ اما نویسندههای بعد از انقلاب نفوذ اجتماعی ندارند، این را تیراژ کتابها میگوید. روزنامهنگاران فخر میفروشند که داستان ایرانی نمیخوانند، خیلی از ناشران حاضر به خواندن کارهای نویسندگان ایرانی نمیشوند. سوال این است که اگر رشد کردهایم چرا نفوذ اجتماعی لازم را نداریم.
سناپور معتقد است: امروز جای نویسندگان را فیلمسازان گرفتهاند، نقش سینماگران را نویسندگان ندارند که موضوع قابل تاملی است. یک دلیل استفاده زیاد دولت از تلویزیون و رسانههاست، نویسندهتراشی میکند که دیگر نویسندگان را تحت کنترل بگیرد.
من تاکید دارم با وجود اینکه ما نویسندگان زیاد شدیم اما شروع کردهایم به خودزنی، متأسفانه تعدادی اندک اما پرسروصدا کارشان یقه گرفتن است و حرفهایشان هم منتشر و تکثیر میشود. اینان اعتبار نویسندگان را از بین میبرند، کسی که از بیرون میبیند میگوید اینها خودشان هم یکدیگر را قبول ندارند.
نویسنده کتاب نیمه غایب ادامه داد: به خودآگاهی نیاز داریم و جز با دور هم جمع شدن این مساله حل نمیشود. بخشی از مسائل ما فهمیدن است، بخشی کمک کردن به یکدیگر و بخش دیگر آگاهی دادن؛ سه کارباید انجام بدهیم، فکر کنیم، تصمیم بگیریم و اقدام کنیم. مساله مهم دیگر این است وقتی فردی در دولت، در مجلس، در انجمنها و در هر کجا دستش به جایی میرسد ارتباطش با دیگران قطع میشود.
وی پیگیری برنامههای انجمن را مهم دانست و گفت: در این راستا کارهای بسیاری میشد انجام شود که نشد مثلاً کپیرایت که مختوم ماند و پیگیری نشد، خیلی از مدیران که به جایگاهی می رسند همه چیز برایشان تمام میشود. به نظر من مهمترین کار هیات مدیره انجمن، جمع کردن آدمها و همفکری درباره موضوعات است. اگر جمع بندی نظرها را به کار بگیریم، خیلی کارها میشود کرد که حالا نشده است. اگر این دور هم جمع شدنها تشریک مساعی باشد شرایط چند سال دیگر ما با امروز فرق خواهد داشت وگرنه همین طور دور هم جمع میشویم و کاری از پیش نمیبریم.
وضعیت داستان فارسی قابل دفاع است اما مطلوب نیست
احمد مسجد جامعی، عضور شورای شهر تهران با شکلگیری انجمن داستاننویسان تهران را اتفاق خوبی دانست و گفت: اینجا گروهی از نویسندگان جمع شدهاند که برای ادبیات کاری کنند، باید گاهی دور هم جمع شویم و این شکل گفت و گو را ادامه دهیم، خود گفت و گو هم باید برای ما مهم باشد. این کارها در جامعه هم نشاط ایجاد میکند. این انجمن برای اهل قلم است و باید مطالبه کند مثلاً حرکتهای فرهنگی، بیمه اهل قلم، کارهای پیشکسوتان اما باید فراتر از مسائل معمولی به این موضوع نگاه کرد. باید ارتباط اجتماعی شکل بگیرد، اعضای انجمن بدانند که چه چیزهایی اولویت است و نظمی در کار وجود داشته باشد که کاری پیش برود.
وی ادامه داد: به نظر من ظرفیت حوزه داستان و رمان قابل دفاع است هرچند مطلوب نیست. کتابهای ۴۰ هزار تومانی بلافاصله به چاپ بعدی میرسند، برخی مجلات نوآورانه هستند و نسل جدید ما تجربه تازهای در فرهنگ کشور دارد.
وظیفه هنرمند امروز اثبات هنرمند بودن است
محمد حسن شهسواری، نویسنده و استاد داستاننویسی نیز حرفهای سناپور را حرفهای خودش دانست و گفت: این نکته را باید بگویم نه تنها آنها که رأی میگیرند، قول خود را فراموش میکنند، رأی دهندگان هم فراموش میکنند. وظیفه ما رأی دادن است اما مطالبهگری هم باید از طرف رأی دهنده باشد. رشد کمی ما در تولید آثار ادبی و داستانی مبارک است؛ اما به نظر من کمی هم نامبارک است. خرید کتاب خیلی فرق نکرده اگر خانواده متوسط جامعه، صد هزار تومان کتاب میخرد، آن چند شرط دارد، اول اینکه برای بچهها، یعنی نسل نوجوان کتاب میخرند، دوم رمان خارجی میخرند، سوم رمان ایرانی مشهور میخرند.
وی افزود: در سال گذشته ناشران معروف بخش داستان فارسیشان را تعطیل کردند، یا دست کم برای دو سال آینده دیگر داستان فارسی را بستهاند، بیشترین افت ثبت آثار داستان ایرانی را داشتهایم، از ممیزهای ادبیات فارسی خواستهاند که به بخشهای دیگر بروند، این مسائل بسیار اهمیت دارد.
نویسنده کتاب حرکت در مه تعریف هنرمند را در دورههای مختلف متفاوت دانست و گفت: وظیفه هنرمند از دوره افلاطون تغییر کرده، در دوره او، ارزش کار هنرمند چون تقلید عالم مثلی به حساب میآمد از کار پیشهور هم کمتر بود. اما کمکم جایگاه هنر بالاتر میرود و کار هنر تقلید نیست. کار به جایی میرسد که نیچه میگوید همه کنار بروند چون هنرمند، مهمترین عضو جامعه است. در قرن ۲۱ هنرمند اهمیت خود را پیدا کرده، کلاسهای هنری ما هم زیاد شدهاند، چرا تمایل به هنر زیاد شده، چون هنرمند نوک پیکان اندیشه است و فضای مجازی هم همه را هنرمند کرده است.
شهسواری معتقد است: وظیفه هنرمند امروز اثبات هنرمند بودن است. شاید تا همین چند وقت پیش امید داشتیم که اگر امروز دیده نمیشویم، بعدها دیده میشویم؛ اما هر ۱۰ سال تاریخ عوض میشود و سه راه بیشتر برای ادامه دادن نداریم. نخست اینکه اثبات را برای عوام بگذاریم، مثل همه شخصیتهای اینستاگرامی که نویسنده میشوند، دوم آنکه پس از اثبات خود، تئوری سازی کنیم که این مرحله بسیار سخت اما عالیست و اصلاً نخواهیم دیده شویم؛ اما هنرمند جلوهگری میکند که دیده شود. دوره ستارهسازی تمام شده، آخرین ستاره ما، محمود دولت آبادی بود.
شهسواری افزود: من و آقای سناپور دردمان مشترک است چرا که معلم هستیم و بیش از هرچیز نوجوانان و جوانان را میبینیم که افسرده شدهاند چون توان درک اوضاع را ندارند. بچههای دهه ۶۰ و ۷۰ باید خودشان را به این جمع تحمیل کنند. چند وقت پیش با محمد محمدعلی صحبت میکردم، میگفت اگر دولت آبادی نوبل بگیرد ادبیات ایران مطرح میشود و این سرمایه یک نسل خواهد بود، اگر به این سرمایهها توجه نکنیم همچنان دستمان خالی است و کار از پیش نمیبریم.
ایرانیان از وقتی خط اختراع شده، اهل قلم بوده اند
محمود دولت آبادی، نویسنده به سخنانی کوتاه بسنده کرد با اشاره به پیشینه نوشتن در ایران گفت: ما از وقتی خط اختراع شده اهل قلم بودیم و آثار مکتوب قبل و بعد از اسلام بسیار داریم. من دوست دارم به جای اینکه برای شما حرف بزنم گاهی اینجا دور هم جمع شویم و برای شما داستان بخوانم. وی شعری از رودکی را خواند و گفت رودکی برای قلم بیشتر بسیار ارزش قائل بوده است.
در این نشست، نویسندگانی چون جمال میرصادقی، محمود دولتآبادی، گلی امامی، محمدحسن شهسواری و حسین سناپور حضور داشتند. احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر و نیکنام حسینیپور، مدیرعامل خانه کتاب نیز در بخشی از مراسم شرکت کردند. در گوشهای از این نشست، نوازندگان به اجرای موسیقی پرداختند.