روزنامه همدلی در گزارشی نوشت: برای بسیاری از سالمندان کشور ما دوران سالمندی که به «دوران طلایی» مشهور است، با راننده تاکسی شدن یا شغلهای کاذب دیگر مانند نگهبانی و… آغاز میشود. البته این افراد به نسبت سالمندانی که توان مالی یا توان جسمانی شانس این گونه فعالیتها را از آنان سلب کرده است، چند گام جلوتر هستند. برخی دیگر از سالمندان بعد از دوران بازنشستگی و سرازیر شدن به سن سالخوردگی به گوشه منزل یا خانه سالمندان پناه میبرند و سالهای باقیمانده عمر را در انتظار مرگ سپری میکنند. گویا آنان گزینه دیگری را پیشروی خود نمیبینند و به غیر از متوقف شدن و مرگ انتخاب دیگری نمیتوانند داشته باشند. برای صحتسنجی این موضوع کافی است به سالمندان اطراف خود نیم نگاهی داشته باشیم، تنهایی، بیماری و ناتوانی مالی را در زندگی همه این افراد خواهیم دید.
بسیاری از سالمندان کشور با وجود اینکه سالها در زمینههای مختلف در کشور فعالیت کرده و جوانی خود را در راه آبادانی کشور سپری کردهاند، اما هنوز حقوق مکفی ندارند و تعداد قابل توجهی از آنان با فقر درآمدی مواجه هستند و هر روز با مشکلات و دغدغههای اقتصادی و معیشتی دست و پنجه نرم میکنند. کافی است پای درد دل بازنشستههایی که به سن سالمندی رسیدهاند، بنشینید، تا متوجه شوید استرس ناشی از نداشتن حقوق کافی، گرانی خدمات بهداشتی و درمانی، ناکارآمدی بیمههای درمانی و گرانی روزانه مواد غذایی و کالاهای اساسی چه بر سر پدران و مادران این سرزمین آورده است.
مشکلات اقتصادی بسیاری از سالمندان، دیگر در قالب «مشکل» نمیگنجد و فراتر از آن است، به نحوی که به «فقر» تغییر ماهیت داده است؛ فقری که برخی از آنان را ناچار به کمک از نهادهای حمایتی کرده است. آن گونه که محسن سلماننژاد، رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان کشور اعلام کرده است، ۲۷ تا ۳۰ درصد از سالمندان کشور تحت پوشش سازمان بهزیستی و کمیته امداد هستند و به نوعی زندگی توام با فقر دارند.
سخنان سلماننژاد بحران را بیشتر از قبل نشان میدهد و به خوبی مشخص میکند که کاری برای سالمندان انجام نشده است و شاید بیشتر از همه برای سالمندان که حالا بحران آن، جامعه بعدی ایران – که سالمندتر میشود- را هم تهدید میکند.
صرفنظر از مشکلات معیشتی و اقتصادی که سالمندان نیز به عنوان بخشی از جامعه درگیر آن هستند، نیازهای عاطفی و سلامت روان سالمندان بخشی دیگر از مشکلات این قشر بزرگ از جامعه کشور است. تنهایی، نگرانی از مرگ در تنهایی، گرفتاری فرزندان و عدم امکان رسیدگی و مراقبت از والدین از دغدغههای روانی سالمندان به شمار میرود.
یکی از مولفههای تاثیرگذار بر کیفیت زندگی سالمندان، احساس تنهایی است. تنهایی سالمندان همراه با مشکلات اجتماعی و سلامتی است. احساس تنهایی در سالمندانی که همسرشان را از دست میدهند، بسیار بیشتر از سالمندان متاهل است.
البته مشکلات سالمندان در یک یا دو مقوله خلاصه نمیشود و موضوعی گسترده و فراگیر است که نیاز به بررسی و راهکار کارشناسان این حوزه دارد و در این چند سطر نمیگنجد.
در حالی که وضعیت زندگی سالمندان کشور ما از شرایط مطلوبی برخوردار نیست که مساله سالمندی در جهان کنونی یکی از مهمترین وظایف دولتهاست. در همه جای دنیا به حوزه گردشگری و حمل و نقل شهری و برونشهری ویژه سالمندان توجه میشود. فضاهای نگهداری سالمند با امکاناتی که در کشورهای توسعهیافته در اختیار آنها قرار میدهند، در قیاس با کشور ما اختلافات عمیقی دارد. در برخی کشورها برایشان با حضور خواننده و هنرپیشگان، برنامههای هنری ترتیب میدهند، سالمندان را در باغ و فضاهای سبز نگه میدارند، نه در سرای سالمندانی که برخی از آنان بیشباهت به اردوگاههای سیمانی نیستند. در برخی کشورها برای این افراد محیط شادی فراهم میکنند، سالمندان را به گردشهای علمی و مسافرت میبرند یا مراکزی برای تفریح، تماشای تئاتر و دیدن فیلمهای سینمایی دارند.
اما در ایران نه تنها این زیرساختها وجود ندارد، بلکه سازمان بهزیستی به عنوان متولی این امر روی نگهداری سالمندان درمانده شده است. هزینههای نگهداری این افراد زیاد اما درآمد سازمان بهزیستی کم است، این مساله باعث شده است که کار برای این بخش از جامعه از روی اکراه صورت بگیرد.
با این تفاسیر تحت هیچ شرایطی نمیتوان وضعیت زندگی سالمندی در ایران و موقعیت مراکز نگهداری از سالمندان را حتی با کشورهای درجه دو توسعهیافته نیز مقایسه کرد، چه برسد به کشورهایی مانند سوئیس، نروژ، هلند و … که معمولاً هر ساله در سر لیست کشورهای دوستدار سالمند قرار میگیرند.
با توجه به موارد فوق باید پذیرفت که مساله سالمندی باید در سیاستگذاریهای کلان اجتماعی و بهداشتی و …مورد توجه جدیتر قرار گیرد. کارشناسان این حوزه معتقدند برای کاهش مشکلات و بحران دوران سالمندی یکی از کارهایی که میتواند تاثیرگذار باشد، مدنظر قرار دادن «سالمندی پویا» است. سالمندی پویا یعنی «فرایند بهینهسازی فرصتها برای سلامتی، مشارکت و امنیت به منظور افزایش کیفیت زندگی افراد رو به سالمندی است».
در واقع این مفهوم به مردم کمک میکند تا به توان و نیروی خود در داشتن سلامت جسمی، روانی و اجتماعی در تمام دوران حیات خود پی ببرند و مشارکت اجتماعی لازم را داشته باشند و جامعه نیز باید زمینه لازم را برای سلامت، مشارکت و امنیت اقتصادی، اجتماعی و روانی و سلامت جسمی سالمندان فراهم کند.
واقعیت این است که سالمندی یک مساله اجتماعی است و یک مساله اجتماعی زمانی شکل میگیرد که افراد احساس میکنند نیازهای آنها برطرف نشده است. وقتی افراد از میانسالی به سمت سالمندی گذر میکنند با مشکلات متعددی روبهرو میشود، یعنی علاوه بر مشکلات بازنشستگی با موضوع بیوه شدن یا آشیانه خالی نیز مواجه میشوند، مشکلاتی که مرتفع شدن آنان نیازمند تدوین سیاستها و برنامهریزیهای در سطح کلان است.
البته پدیده سالخوردگی جمعیت تنها مربوط به ایران نیست و تمام کشورهای جهان به نوعی با این پدیده روبهرو هستند و با توجه به اینکه هر ساله امید به زندگی افزایش و مرگ و میر کاهش مییابد، روند سالخوردگی جمعیت برگشتپذیر نیست و پیری جمعیت یک چالش دائمی در جهان خواهد بود. اما در کشورهای توسعه یافته پدیده سالمندی را به عنوان یک واقعیت پذیرفته و سیاستها و برنامهها در راستای بالا بردن کیفیت زندگی این بخش از جامعه تدوین میشود. اما این واقعیت در کشور ما تا امروز فقط به ابراز نگرانی درباره آن اکتفا شده و تاکنون برنامهای که منجر به بالا رفتن کیفیت زندگی سالمندان شود، برای آن در نظر گرفته نشده است و تنها در روز سالمند برخی از مسئولان با استفاده از تریبونهایی که در اختیار دارند، حرفهای کلیشهای و بدون عمل بر زبان میرانند.
لازم به ذکر است طبق آمارهای سازمان آمار در سال ۹۵، ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار سالمند در کشور وجود دارند، اما براساس برآوردها آمار واقعی از مرز هشت میلیون نفر گذشته است. پیش بینیها نیز حاکی از آن است که درصد سالمندان ایرانی تا سال ۲۰۵۰ به بیش از ۳۰ درصد از جمعیت کشور میرسد؛ بر این اساس در سال ۲۰۵۰ درصد جمعیت سالمند در ایران از میانگین جهان و آسیا بیشتر و از هر سه نفر، یک نفر سالمند خواهد بود.