تهران- ایرنا- هنگامی که رضاخان در آبان‌ماه سال ۱۳۰۴ و در پی تصویب ماده واحده انقراض قاجاریه توسط مجلس شورای ملی، به رضاشاه تبدیل شد، ملک و املاکی نداشت و حتی در خانه‌ای اجاره‌ای زندگی می‌کرد. با این حال، حدود ۱۶ سال بعد، در شهریور ماه سال ۱۳۲۰، وقتی چمدانش را می‌بست تا از تهران بگریزد و به دست نیروهای شوروی نیفتد، بزرگ ترین مالک ایران محسوب می‌شد.

روزنامه خراسان در گزارشی آورد: او در دوران سلطنت خود، بیش از هر چیز به جمع‌آوری و غصب ملک و املاک علاقه داشت و اگر بخواهیم در مقام قیاس برآییم، ملک و املاک برای رضاشاه به منزله علاقه به عیاشی و زنبارگی در پسرش، محمدرضا پهلوی بود.تا هنگامی که رضاشاه در ایران بود و پنجه‌های دیکتاتوری، گلوی مردم را می‌فشرد و آزادیخواهان در گوشه زندان یا تبعید، می‌پوسیدند یا با آمپول هوای پزشک احمدی، دار فانی را وداع می‌گفتند، هیچکس جرئت نداشت درباره عملکرد پهلوی اول در عرصه غصب اراضی، سخنی به میان بیاورد.
رعب و وحشتی که او بر جامعه حاکم کرده‌بود، برای هیچ‌کس، مجال اعتراض باقی نمی‌گذاشت. اما با فرار او در شهریور ۱۳۲۰، رازهای مگو، عیان و ناگفته‌ها و اسناد شگفت‌آوری درباره ابعاد زمین‌خواری و تصرفات غاصبانه رضاشاه، برملا شد.


تمام اراضی، جزو املاک من است!
یکی از روش‌هایی که رضاشاه برای غصب املاک به کار می‌بست، حفر چاه در اراضی مرغوب بود. گروهی از نظامیان او مأموریت داشتند که موقعیت املاک ارزشمند را به وی اطلاع دهند.
شاه بلافاصله دستور می‌دادکه بررسی شود آیا آن ملک صاحب دارد یا نه؟ اگر صاحب می‌داشت، دستور می‌داد در ملک چاهی حفر کنند و اگر چاه به آب می‌رسید، طی دستوری، فرمان ثبت ملک به نام خودش را صادر می‌کرد و می‌گفت: «اراضی جزو املاک است و معنی این کلمه این است که تمام اراضی از آن من است و مالک، شاه است [!]» به این ترتیب، مالک بخت برگشته مجبور بود با قیمتی بسیار نازل، تن به فروش زمین دهد. بعد از شهریور ۱۳۲۰، روزنامه «داد» در گزارشی تفصیلی درباره زمین‌خوارگی رضاشاه نوشت: «دولت در شهرستان گرگان، ۱۲۵ پارچه قریه و قصبه مهم که اغلب آن قرای شش دانگی بوده، داشته [است]. وزیر دارایی وقت، مثل اینکه از کیسه فتوت خودش بخشش می‌کند، تمام این ۱۲۵ پارچه خالصه دولت را فقط و فقط در مقابل هفتاد و پنج هزار تومان به شاه سابق (رضاشاه) انتقال داده که تنها سه دانگ قصبه مهم کردکوی و مزارع تابعه آنکه از جمله ۱۲۵ پارچه مورد انتقال بود، بیش از ۲۲۵ هزار تومان، یعنی سه برابر وجهی که برای ۱۲۵ پارچه داده شده، ارزش داشته است.»


هجوم به املاک دولتی
پهلوی اول، تنها به انحصار مالکیت زمین فکر نمی‌کرد؛ او به انحصار کشاورزی و محصولات آن نیز می‌اندیشید. به عنوان نمونه، به بهانه از بین بردن مالاریا، انحصار کشت برنج در لنجان اصفهان را از آن خود کرد. رضاشاه به دنبال مصادره خالصجات دولتی هم بود. در سال ۱۳۱۰ و پس از آن، با تصویب صوری چند قانون در مجلس شورای ملی فرمایشی، دست پهلوی در غارت منابع بیت‌المال بیشتر باز شد: «در مهرماه ۱۳۱۰، قانون مستغلات انتقالی و خالصه؛ در دی ماه ۱۳۱۲ ش قانون فروش خالصات؛ در فروردین ۱۳۱۶ قانون مربوط به خالصات خوزستان و در آبان ماه ۱۳۱۶، قانون فروش خالصات اطراف تهران به تصویب رسید و به مرحله اجرا گذاشته شد.»


ارقام شگفت آور تصاحب ها
اسنادی که در دوران سلطنت رضاشاه به نام او صادر شد، در سال ۱۳۲۰، به رقم شگفت‌آور ۴۴ هزار سند رسید و آمار رعایایی که مانند بردگان روی زمین‌های پهلوی اول کار می‌کردند و جرئت نفس کشیدن هم نداشتند، از مرز ۲۵۴ هزار و ۵۸۵ نفر گذشت؛ افراد بخت‌برگشته‌ای که بخش مهمی از درآمد سالانه آنها به جیب رضاشاه می‌رفت و مبدل به بخشی از سرمایه سرسام‌آور سالانه او می‌شد. گزارش‌هایی که پس از فرار وی در شهریور ۱۳۲۰ به دست آمد، نشان می‌داد که او سالانه حدود ۶۵ میلیون دلار را در حساب خودش، نزد یکی از بانک‌های لندن، سپرده‌گذاری می‌کرد. افزون بر این، مؤید احمدی، یکی از وکلای دوره سیزدهم مجلس شورای ملی، در گزارش مفصل خود به مجلس، با اسناد معتبر نشان داد که رضاشاه، طی دوران سلطنتش، هر سال مبلغ ۱۲ هزار لیره استرلینگ از شرکت نفت انگلیس و ایران، بابت عبور لوله‌های نفت از اراضی متعلق به وی در خوزستان، دریافت می‌کرده است. پهلوی اول که هنگام تصاحب سلطنت، آهی در بساط نداشت، هنگام فرار از ایران، مالک دو هزار و ۱۶۷ روستا در سراسر ایران بود؛ روستاهایی که از نظر جایگاه و اراضی زراعی، در بهترین نقاط کشور قرار داشت.

منبع: روزنامه خراسان