تهران-ایرنا- ر. اعتمادی، نویسنده نام‌آشنای رمان‌های عامه‌پسند، معتقد است ضمن سنت شکنی در داستان‌نویسی بلند ایران توانسته عشق را که پیشتر با دیوانگی یکسان شمرده می‌شده، در جامعه تلطیف کند.

رمان‌های عامه‌پسند با مضامین عاشقانه در همه جوامع مخاطب دارد و با وجود انتقادات و مخالفت‌ها با این آثار حتی در بدترین شرایط نشر کتاب، این رمان‌ها تیراژی بالاتر از میانگین سایر رمان‌ها دارند. عمده مضامین این رمان‌های کلیشه‌های ساده عاشقانه است که مخاطبان نوجوان و جوان را جذب می‌کند؛ همان‌ها که به گفته ر. اعتمادی زیر نیمکت‌های کلاس دبیرستان‌شان رمان می‌خواندند. سیزدهمین نشست یک فنجان چای در محل فروشگاه نشر چهل کلاغ به گفتگو با ر. اعتمادی (رجب‌علی اعتمادی) یکی از شناخته شده‌ترین نویسندگان داستان‌های عامه‌پسند اختصاص داشت.

«مجله جوانان» خرج مؤسسه اطلاعات را می‌داد

ر. اعتمادی که مجله جوانان را از بدو تاسیس آن تا سال ۵۹ خورشیدی، سردبیری کرده با اشاره به موفقیت این مجله در جذب مخاطب می گوید: مجله جوانان با تیراژ خود به قدری درآمد داشت که خرج مؤسسه اطلاعات را می‌داد. در بعضی مدارس خواندن این مجله ممنوع بود. همه شخصیت‌های آن روز از شاه تا گدا «جوانان» می‌خواندند.

وی در مورد شیوه کار این نشریه توضیح داد: حوادث پشت پرده حوادث را انعکاس می‌دادیم، مثلاً وقتی سینما رکس آبادا ن اتش زده شد؛ عکس عامل آتش‌سوزی را به دست آوردیم و در سراسر ایران برای دستگیری او هشدار دادیم. تمام جوانان بسیج شده بودند او را پیدا کنند و این باعث شد مردم به شکل عجیبی مجله جوانان را دنبال کنند و سرانجام عامل آتش سوزی در بندرعباس دستگیر شد.

نویسنده کتاب هفت آسمان عشق در خصوص تأثیر حوادث انقلاب بر حیات مجله جوانان گفت: یک روزنامه نویس همیشه به جامعه نگاه می‌کند و وقتی جامعه تغییر می‌کند روزنامه نویس به عنوان آینه‌دار تغییر می‌کند. با انقلاب در روزنامه تغییراتی ایجاد شد و در روند حوادث انقلاب تنها نشریه‌ای که تیراژ خود را حفظ کرد، مجله جوانان بود؛ چون از نگاه مردم ما مستقل عمل کرده بودیم. بعد از انقلاب به من گفته شد، در مجله تغییراتی بدهیم؛ در نهایت از مؤسسه خارج شدم و حدود ۱۳ سال خانه نشین بودم و هیچ نمی‌نوشتم.

وی که بیش از ۴۰ عنوان داستان عامه‌پسند نوشته است، درباره دلیل علاقه‌اش به نگارش رمان‌هایی با مضامین عاشقانه گفت: رمان‌های سیاسی زمان دارند، بعد از دو سال می‌میرند اما عشق ابدی است و هنوز مردم داستان‌های عاشقانه ویلیام شکسپیر (نویسنده انگلیسی قرن هفدهم) را می‌خوانند. من روی عشق کار کردم. عشق در جامعه ایرانی خوشنام نبود. عاشقی را با دیوانگی یکی می‌دانستند. عشق را تلطیف کردم و هنوز این خط را رها نکرده‌ام.

ماجرای تغییر نام ر. اعتماد به مهدی اعتمادی

اعتمادی درباره علت بازنشر برخی آثارش با عنوان مهدی به جای ر. اعتمادی گفت: بعد از ۱۳ سال خانه نشینی مجله‌ای در تهران به نام گردون خبری از حضور من در تهران چاپ کرد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با این مجله تماس گرفت و خواست من به وزارت ارشاد بروم. در وزارت ارشاد به من گفته شد، تندروها با ر. مشکل دارند و از من خواستند اسم کوچکم را عوض شود. ر. اعتمادی عنوانی بود که من از اسم شناسنامه‌ای خودم تلخیص کرده بودم. اما خانواده‌ام من را با این اسم صدا نمی‌زدند. زیرا در زادگاه من اسم پدربزرگ را روی بچه می‌گذارند اما اگر بچه دچار مشکل بشود، باور دارند روح پدربزرگ بچه را اذیت می‌کند؛ من هم شش ماه اول زندگی‌ام دائم مریض بودم و خانواده‌ام تصمیم گرفتند اسمم را عوض کنند و جوری رفتار می‌کردند که گویی اساساً اسم اول من را نمی‌شناختند.

وی ادامه داد: به خاطر حساسیت مادرم مجبور شدم فقط حرف اول اسم کوچک شناسنامه‌ای ام را بنویسم؛ «ر». اما با پیشنهاد وزارت ارشاد و بعد از ۱۳ سال خانه نشینی، موافقت کردم کتاب‌های من با اسم مهدی (اسمی که در خانواده به آن شناخته می شود) منتشر شود؛ بعد از مدتی دوباره تصمیم گرفتم با همان عنوان «ر» کتاب‌هایم را منتشر کنم که کسی هم مخالفت نکرد.

رمان‌هایی با بیش از ۱۰ هزار تیراژ

نویسنده کتاب دختر شاه پریان در مورد وضعیت بازار کتاب اظهار داشت: وضعیت کنونی (فروش کتاب) باعث شرمندگی است. در زمانیکه جمعیت ایران ۳۰ میلیون و تعداد بیسوادان زیاد بود، کتاب‌ها با تیراژ حداقل ۱۰ هزار نسخه چاپ می‌شد و بعضاً کتاب در چاپ سیزدهم به ۱۳ هزار نسخه می‌رسید؛ اما متأسفانه امروز با ۸۵ میلیون جمعیت و تعداد بالای باسواد، تیراژ کتاب روی ۳۰۰ نسخه است.

وی در مورد آغاز به کار روزنامه‌نگاری اش گفت: از آدم‌های خوش‌شانسی بودم که شغل متناسب با علاقمندی‌ام پیدا کردم. بعد از خدمت سربازی در سال ۱۳۳۵ آزمون خبرنگاری روزنامه اطلاعات را به اصرار دوستم ثبت نام کردم. آن موقع ما جوان‌ها تندرو و بسیار بدبین بودیم؛ فکر می کردیم تنها کسانیکه آشنایی دارند در این آزمون پذیرفته خواهند شد، ۸۰۰ نفر برای آزمون ثبت نام کرده بودند.

نویسنده کتاب آبی عشق ادامه داد: تا آن زمان تمام آثار ادبی دنیا نظیر آثار لئو تولستوی، ماکسیم گورکی و ارنست همینگوی را خوانده بودم. اما انقدر ناامید بودم که روزنامه اعلام قبولی‌ها را نخریدم ولی قبول شده بودم. وقتی پذیرفته شدگان در بخش‌های روزنامه اطلاعات تقسیم شدند، به سرویس شهرستان‌ها منتقل شدم و حوادث و اخبار مهم شهرستان‌ها را تنظیم می‌کردم.

اعتمادی افزود: دو سالی در بخش شهرستان‌ها مشغول بودم. سپس به عنوان خبرنگار ویژه اطلاعات هفتگی در آنجا مشغول به کار شدم. گزارش‌هایم برای اطلاعات هفتگی با استقبال روبرو شد. در آن زمان برای اولین بار زندگی هیجده‌سالگان را به تصویر کشیدم.

نویسنده رمان عالیجناب عشق ادامه داد: یک روز تصمیم گرفتم داستان بنویسم. اولین داستان کوتاه زندگی من درباره زندگی خودم بود که در دوره خدمت وظیفه عاشق یک دختر روستایی شدم. در زمان نوشتن این داستان، فکر نمی‌کردم سردبیر آن را بپذیرد، اما داستان منتشر و از آن بسیار استقبال شد.

وی گفت: روزنامه‌نویس بودم و عادت داشتم ببینم و بنویسم؛ دنبال سوژه‌های واقعی بودم. اولین داستان بلند من سنت شکنی در داستان نویسی ایران بود و داستانی عاشقانه به این شکل نوشته نشده بود. این داستان در سال ۱۳۴۰ چاپ و به قدری از آن استقبال شد که ۵ هزار جلد در یک هفته تمام شد. اما عده‌ای به این کتاب ناخوانده حمله می‌کرد.

نویسنده کتاب بازی عشق در خصوص دغدغه‌های اجتماعی خود با اشاره به محله شهرنو تهران در زمان پهلوی گفت: همیشه از وجود محله شهرنو درتهران ناراحت بودم، تصمیم گرفتم درباره زندگی آنها رمان بنویسم؛ برای آشنا شدن با زندگی آنها لباس ژنده پوشیدم و به بافت زندگی آنها نزدیک شدم. قاطی زندگی آنها شدم و بعد از دو-سه ماه رمانی درباره این منطقه نوشتم.