«احمد زیدآبادی» در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: محمد جواد ظریف کاهش تعهدات برجامی ایران را گامی "برگشتپذیر" دانسته است. تاریخ سیاست اما نشان میدهد گامی که به راحتی به پیش گذاشته میشود، یا اصلاً قابل برگشت نیست و یا به سختی و مشقت و هزینه فراوان به عقب برمیگردد!
بنابراین، اینک که دولت ایران برای کاهش پلکانی تعهدات برجامی خود مصمم به نظر میرسد، باید از هم اکنون این نکته را در نظر داشته باشد که این راه ممکن است برگشتناپذیر باشد.
از این گذشته، مشخص نیست که ایران در جهت کاهش تعهدات برجامی خود تا چه نقطهای میخواهد پیش برود؟ از سخنان مقامهای بلندپایه آمریکایی و اسرائیلی چنین برداشت میشود که آنها هم اکنون سرگرم تعیین خطوط خاکستری و قرمز خود در مورد فعالیتهای اتمی ایران هستند و احتمالاً به زودی آن را به طور رسمی اعلام میکنند.
فعلاً خطوط به اصطلاح خاکستری و قرمز آمریکا و اسرائیل مشخص نیست ولی این خطوط هر چه باشد، میتوان حدس زد که توقف ایران در منطقه خاکستری، صرفاً فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک را از طرف آنها تشدید میکند، اما عبور از خط قرمز به احتمال زیاد، همراه با تهدید جدی به استفاده از زور خواهد بود.
این در حالی است که هدف ایران از کاهش تعهدات برجامی خود، تحت فشار قرار دادن اروپا به منظور کمک آنها به خنثی کردن تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران است. اروپاییها خود بارها تأکید کردهاند که در این مورد با محدودیتهای بسیاری روبه رو هستند و ایران نباید از آنها انتظار "معجزه "داشته باشد. با این حساب، چرا ایران همچنان از اروپا انتظار معجزه یا به عبارتی بیاثر کردن تحریمها را دارد؟
به نظرم این انتظار مبتنی بر تصوری است که دیپلماتهای وزارت امور خارجه ایران از تحولات نظام بینالملل بعد از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا دارند. به گمان آنها، ترامپ شکاف بین دو سوی آتلانتیک را چنان عمیق کرده است که با مانورهایی میتوان آن را عمیقتر کرد و از آن بهره لازم را گرفت. این نوع تصورات به درجاتی از زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی در بین بخشی از سیاسیون ایرانی وجود داشته و گویا تجربههای مکرر از بیمبنایی این تصور نیز قرار نیست خدشهای به استحکام آن وارد کند!
روشن است که بین اروپا و آمریکا اختلافهای تاکتیکی و حتی بعضاً استراتژیک وجود دارد، اما این اختلافات فقط از سوی کشورهایی قابل بهرهبرداری است که قواعد و هنجارهای نظام بینالملل را تنها چارچوب تحرکات سیاست خارجی خود تعریف کنند و داعیه تغییر آنها را نداشته باشند. جمهوری اسلامی در کلیت خود، داعیههایی بسیار فراتر از هنجارهای نظام بینالملل دارد و بنابراین، نه فقط اروپا که در لحظات اضطراری حتی روسیه و چین نیز خطر حمایت مؤثر از آن را نمیپذیرند و فاصله را به دقت رعایت میکنند.
با چنین وضعیتی گمان نمیرود که تحت فشار قرار دادن اروپا از طریق کاهش تعهدات برجامی نتیجهبخش باشد، از این رو، در این میان ممکن است فقط اعتبار برجام به کلی زائل شود. بیاعتبار شدن برجام اما آیا هدفی است که ایران با آن کنار آمده است؟ اگر کنار آمده است، پس از آن لغو رسمی آن میخواهد چه کند؟ توافق تازه؟ یا هر چه بادا باد! ای کاش این مسائل برای مردم روشن شود!