اما وقتی با نیت خیر و به قصد مشارکت دادن مردم از محلهمحوری صحبت میکنیم، دستاورد مهمی همچون کاهش تقاضای سفر شخصی هم در پی آن میآید. اما اصل مساله از این فراتر است.
در واقع تغییر ریل شهرداری تهران از رویکرد سختافزاری، سازهمحور و خودرومحور به رویکرد نرمافزاری، مردممدار و انسانمحور باعث شده که شعار مشارکتجویی و همگانی شدن فضاهای شهری در محور کارهای شهرداری قرار گیرد.
به این معنا، برخلاف تصور برخی مسئولان سابق شورا و شهرداری، قرار نیست ما روزی یک پروژه جدید افتتاح کنیم و یک پل یا اتوبان جدید بسازیم. شهر کارگاه عمرانی نیست؛ فضای زندگی است. وظیفه اصلی ما هم این است که شهر را به مردم برگردانیم و حق زندگی بهتر و نفس کشیدن و رفت و آمد آسان را برای همه -و نه صرفاً خواص- فراهم کنیم.
واضح است که مسالههای بزرگ و قدیمی همچون ترافیک و آلودگی هوا با یکی دو طرح ترافیکی حل نمیشود و باید چیزهایی در ذهنیت عموم شهروندان و همچنین نگاه مسئولان تغییر کند تا مسائل کلان شهر حل شود. اداره بهتر کلانشهر تهران نیازمند یک تغییر پارادایمی است که البته در حد حرف نماند و در سیاستها و طرحها هم بازتاب پیدا کند.
توجه بیشتر به مردم، به عنوان ناظر و شریک و صاحب حق اصلی، محور پارادایم جدید است و از این لحاظ، رویکرد به محلهمحوری در برنامهریزیها و تقویت شورایاریها با این هدف، میتواند نقطه شروع خوبی برای این تغییر پارادایم باشد. اگر این نقش را برای مردم پذیرفتیم، آنوقت نگران نمیشویم اگر شهرداری به جای اینکه شهر را بفروشد و خرج اتوبانسازی کند، از خودروسواران بگیرد و خرج متروسواران و اتوبوسسواران کند. شهر وقتی برای همه شهروندان میشود که زمین آن سهم همه باشد و هوای آن برای همه پاک شود؛ نه اینکه خودروسوار هرچه بیشتر شهر را آلوده میکند و به دیگران ضرر میزند، ما به جای سختگیری بیشتر برایش فرش قرمز پهن کنیم. اجمالا همین تغییر رویکرد برای حل مساله ترافیک و آلودگی هوا را میشود به حوزههای دیگر هم تعمیم داد.
محور قرارگرفتن محلهها، علاوه بر اینکه هویت و حس تعلق مردم به شهر را افزایش میدهد، در پیداکردن مشکلات و راهحلها هم مؤثر است.
مسالههای شهر فقط مسائل بزرگ نیست؛ بسیاری از مسائل مردم در محلهها است و راهحل هم همانجا. حتی درباره موضوعی مثل حمل و نقل عمومی، اینگونه نیست که راهحل همه مشکلات، توسعه سیستمهای انبوهبر باشد. این هم نگاه یکسویهای بوده که از گذشته مانده و باید تغییر کند. امروزه در شهرهای پیشرفته دنیا، بخشی از نیاز مردم به سفر با مدهای کوچک و محلی حمل و نقل برآورده میشود.
به علاوه، اگر نیازهای مردم در محله یا حتی منزل به کمک توسعه محلی و زیرساختهای الکترونیک برآورده شد، همانطور که گفته شد، بخشی از نیاز شهروندان به پیمایشهای با مسافت زیاد حذف میشود و همین تغییر رویکرد به سادگی میتوان منشأ تأثیرات مثبت در ترافیک باشد.
با این مقدمات، تقویت رویکرد محلهمحور در مدیریت شهری و برگزاری انتخابات شورایاری با این جهتگیری را به فال نیک میگیرم و به سهم خودم از همه شهروندان و به ویژه معتمدین و نخبگان دعوت میکنم در این عرصه مشارکت فعال داشته باشند. شورایاریها هم میتوانند مسیر انتقال مطالبات مردم به مدیریت شهری باشند و هم زمینهساز جلب مشارکت عمومی در اجرای سیاستها. هر اندازه مسائل شهری در سطوح خرد اجتماعی همانند محلات و خردتر از آن در خانوادهها پیگیری شود، شاهد انتقال کاراتر مطالبات به سطوح بالای مدیریتی و سیاستی خواهیم بود و این مسیر تنها از گذر محلهها میگذرد.