رهبر معظم انقلاب چه در جریان مذاکرات برجام و چه پس از آن، در عین اتخاذ مواضعی قاطع در برابر غرب، دکتر ظریف سکاندار دستگاه دیپلماسی کشور را با صفاتی چون «مؤمن، غیور، شجاع و انقلابی» مورد تأیید خود قرار دادهاند. عملکرد ایشان در دوره سکانداری دستگاه دیپلماسی نیز موید همین صفات است، به طوری که در دفاع از منافع ملی در مقابل وزرای خارجه ۱+۵ و مواجهههای رسانهای کمترین ترسی به خود راه نداده و بهترین دفاع را از کشور و منافع ملی میکند. نقش کلیدی او در به سرانجام رساندن مذاکرات مربوط به برنامه هستهای ایران با ۱+۵ (برجام) بر آگاهان سیاسی غیر مغرض پوشیده نیست. برجامی که بواسطه آن تمامی قطعنامههای ضد ایرانی شورای امنیت سازمان ملل لغو شد. طبق همین توافق، تحریمهای هستهای علیه ایران لغو شد، حق مسلم ایران در داشتن برنامه هستهای صلح آمیز و غنی سازی ۳.۶۷٪ تضمین گردید و ایران از ذیل فصل ۷ منشور ملل متحد (که طبق آن هر کشور یا ائتلافی در هر زمان میتوانست به ایران تهاجم نظامی کند)، خارج شد. البته بدعهدی آمریکا با خروج از برجام و بی توجهی سایر اعضای برجام به تعهداتشان، این توافق را در آستانه فروپاشی قرار داده است و نمیتوان در این اتفاق دستگاه دیپلماسی کشور یا دولت را مقصر دانست.
در داخل کشور برخی ناآگاهانه هم صدا با تل آویو، ریاض، ابوظبی و تندروهای آمریکایی چون بولتون و پومپئو از ابتدا مخالف برجام بوده و در این مسیر کارشکنیهای فراوان داشتهاند و دولت و دستگاه دیپلماسی را به خیانت متهم کردهاند. چه بسا اینها با رفتار و عملکردشان، همچون راه اندازی اعتراضات دی ماه سال ۱۳۹۶ علیه دولت، ترامپ را به طمع انداخته و در تصمیم او به خروج از برجام، مؤثر بودهاند. این در حالی است که آنها هرگز پاسخ این سوالات را ندادهاند که برجام در چه شرایطی به سرانجام رسید؟ آیا با توجه به آن شرایط توافقی بهتر از برجام میتوانست بدست آید؟ اصلاً چرا ایران در وضعیتی گرفتار شد که مجبور به گفت وگو با ۱+۵ در خصوص برنامه هستهای شد؟ چه اقداماتی موجب گردید که پرونده هستهای ایران از آژانس انرژی هستهای به شورای امنیت منتقل شود و قطعنامههایی که بواسطه برجام لغو شد، یکی پس از دیگری علیه ایران صادر شود؟ و چراهای دیگر… ر.
طبق این رویکرد ضد برجامی، برجام هیچ نفعی برای کشور نداشته است، برای غلط بودن چنین ادعایی تنها طرح یک سوال ساده کافی است: آیا وضعیت ایران قبل از برجام، پس از توافق برجام و نهایتاً پس از خروج آمریکا از آن یکی است و هیچ تغییر و تحولی صورت نگرفته است؟ قطعاً فشار اقتصادی که قبل از برجام و پس از خروج آمریکا از برجام، روی ایران بوده و است، قابل مقایسه با وضعیت جاری در دوران پس از توافق برجام نیست. اگر واقعاً اوضاع ایران هیچ تغییری پس از خروج آمریکا از برجام نداشته است و برجام هم موجب تغییری نسبت به قبل از برجام نشده است، پس اعتراضها برای چیست؟ «بقولی نه خانی آمده و نه خانی رفته». اگر قضاوتی منصفانه داشته باشیم، تفاوتهای کلان را قطعاً خواهیم دید.
آنهایی که رویکرد ضدیت با دولت و دستگاه دیپلماسی را پیگیری کرده و از هیچ کوششی برای ضربه زدن به آن دو دریغ نکردهاند، اخیراً اهداف خود را در سریالی تحت عنوان «گاندو» دنبال کردهاند. این در حالی است که ایران از هر زمان دیگری نیاز به وحدت، انسجام و همیاری تمامی مردم دارد. در حالی که رئیس دستگاه دیپلماسی کشور بعنوان سرباز جان برکف در خط مقدم به مقابله با دشمن مشغول است و انتظار حمایت در پشت جبهه دارد، از پشت خنجر میخورد. در گاندو او و همکارانش در مجموعه دستگاه دیپلماسی ترسو، منفعل، ضعیف، مستاصل، ساده لوح و بی خبر از دسایس دشمن و مقوله جاسوسی، نشان داده میشوند. این اقدام در تضاد ۱۸۰ درجهای با توصیفاتی است که مقام معظم رهبری در مورد ایشان داشتهاند و ذکر آن رفت. سوال این است که چرا باید رسانه ملی و سازندگان این مجموعه اینگونه سخنان رهبری را نادیده بگیرند و در زمین دشمن بازی کنند؟ در شرایط فعلی، قطعاً تضعیف سکاندار دستگاه دیپلماسی کشور و دولت برآمده از رأی مردم، چه آگاهانه و چه غیر آن، بازی در زمین دشمن است.
ظریف با شناختی که از فرهنگ، نقاط قوت و ضعف و حوزه دیپلماسی آمریکا دارد، بهترین نقش را ایفا میکند و به جرأت میتوان ادعا نمود که در حال حاضر شخصیتی نظیر او را نمیتوان یافت. با یادآوری عملکرد مذاکره کنندگان در دولتهای نهم و دهم (که پس از هر نشستی قطعنامهای را علیه ایران شاهد بودیم)، باید از مخالفان پرسید که چه کسی بهتر از ظریف میتوانست رشتههای دشمنان در گذشته را اینگونه پنبه کند و از هر نشستی پیروزمندانه بیرون آید؟ گفتگو با دولتمردان و شخصیتهای کشورهای دیگر و بهره گیری و تعامل از / با رسانههای جهانی مهمترین ابزارهای دیپلماسی برای دفاع از منافع ملی است و ظریف به خوبی از این ابزارها بهره برده است. ظریف اولین قهرمان ملی نیست که اینگونه مورد هجمه و بی مهری قرار میگیرد، تاریخ ایران نمونههای زیادی از بزرگمردانی داشته که در راستای منافع و انسجام ملی از جان گذشتگی کردند و در ازای آن از پشت خنجر خوردند. توهین، اظهارات غیرمنطقی و نادیده گرفتن معادلات بین المللی هرگز در صحنه دیپلماتیک کارایی ندارد و اگر داشت میتوانستیم شاهد بهترین نتایج در دوران دولتهای نهم و دهم باشیم.
در تفسیر دیگری از گاندو، میتوان آن را دوستی خاله خرسه دانست که برای قهرمان سازی از نیروهای امنیتی، بازوی دیگر نظام را تضعیف میسازد. این در حالی است که تمامی ارکان نظام در کنار یکدیگر میتوانند توطئههای کوچک و بزرگ دشمنان را خنثی و بلااثر کنند، تضعیف یکی از آنها، ضربه به دیگری را بدنبال خواهد داشت. همانطوری که باید قدردان موفقیتهای دستگاههای امنیتی کشور در خنثی سازی توطئههای دشمنان بود و آن را تحسین کرد؛ با همان فرمان نیز باید خدمات سایر ارگانها از جمله دستگاه دیپلماسی را قدردان بود.
باید در مقابل توطئه ای که پشت ساخت گاندو هست، هوشیارتر بود و موضع گیری توئیتری مشاور رئیس جمهوری یا موضع گیری سخنگوی وزارت امور خارجه در قبال سریالی که انسجام و منافع ملی را هدف قرار داده است، کافی نیست. هیچ مرکز و ارگانی از نفوذ و جاسوسی، مصون نیست و باید ضمن حفظ هوشیاری، در این زمینه، اقدامات مقتضی را صورت داد تا کشور عزیزمان ایران از وضعیتی که بخاطر تروریسم اقتصادی آمریکا در آن گرفتار شده است، سربلند بیرون آید. موفقیت در این مسیر، اتحاد و انسجام ملی بیش از پیش را میطلبد.
کارشناس مسائل سیاسی