رامین صدیقی مدیر نشر موسیقی هرمس در نشست ویژه «گفتوگو و فهم ما از جهان امروز» که در محل نشستهای مؤسسه شهر کتاب بهشتی و به مناسبت روز ۲۳ تیر روز گفتوگو و تعامل سازنده با جهان انجام میشد، گفت: نقشی که موسیقی دارد این است که به ما گفت وگو کردن را بیاموزد، چون موسیقی در ما خاطرات مشترک را به وجود میآورد و تسهیلگر انتقال عناصر فرهنگی است.
صدیقی در ابتدای سخنان خود گفت: این عنوان که موسیقی با زبان مشترک نُت ابزار و عاملی برای گفت وگو است را نمیپسندم. لزوماً و فقط این نیست. جایگاه موسیقی از این بالاتر است. موسیقی خواصی دارد که شاید در خیلی از موارد و دورههای تاریخی دلهای آدمی برایش تنگ شده است و آن ایجاد خاطرات مشترک است.
مدیر نشر موسیقی هرمس ادامه داد: انسان هرچقدر در این صد و پنج سال گذشته جلوتر رفته است، با شیوه زندگی خود مشاهده کرده است که در زندگیها فاصله افتاده است و آن چیزی که متفاوت و جذاب باشد از دست رفته است. چیزی که من از آن تعبیر به حریم امن میکنم. در این حریم امن ما دیگر نیازی به گفت وگو و گفتمان در خود احساس نمیکنیم و به نوعی کاهلی در این زمینه رسیدهایم. موسیقی در این وضعیت شاید یک رویداد اجتماعی است که ما چیزهای مشترک را با هم تجربه میکنیم و انگیزه تعامل با دیگران در ما ایجاد میشود. به همین دلیل است که برای فعالان موسیقی، موسیقی زنده ارزش بالاتری دارد. چون در جمع است و چنین انگیزههایی را در افراد ایجاد میکند.
وی افزود: موسیقی یک ویترین برای آشنایی با فرهنگهای دیگر است و عناصری را که در تاریخ انسانها را به یکدیگر پیوند می داده است نشان میدهد.
این موسیقیدان ادامه داد: آن چیزی که موسیقی ما را برای ملل دیگر جذاب میکند مواجه شدن با چیزی است که خودشان قبلاً داشتند و با شنیدن آن دوباره آن را احساس میکند. قبل از رنسانس موسیقی غربی، در شکل کنونی خود نبود. موسیقی در آن زمان موسیقی کدبندی و نت نویسی شده فعلی نبود. آنها هم مقامهایی داشتند. ولی در رنسانس اتفاقی که افتاد این بود که موسیقی قانونمند شد. به همین دلیل در تاریخ موسیقی اروپا چیزهایی ریزش کرد. گویی موسیقی ما و موسیقی اعراب و موسیقی هند عناصر خفته در فرهنگ موسیقی غرب را زنده میکند. به همین دلیل من از موسیقی به عنوان زبان مشترک میگذرد و ارزش آن را بالاتر می دانم
وی گفت: در موسیقی ما بداههنوازی اهمیت دارد که نوعی دم غنیمت شماری را تداعی میکند چیزی که در فرهنگهای دیگر هم وجود دارد و این از جمله همان چیزهایی است که در موسیقی برای ما آشکار نیست ولی با آن ارتباط میگیریم. به عنوان مثال موسیقی جاز هم در موسیقی غربی از چنین منطقی پیروی میکند و نوعی آزادی در خلق دارد.
صدیقی خاطرنشان کرد: چیزی که موسیقی ما از موسیقی غرب آموخت، این بود که ما باید شنونده خوبی باشیم. آن چیزی هم که موسیقی ما از آنها آموخت، نوعی صمیمیت و بی پرده بودن بود. سالها هنرمندان زیادی به کشور ما آمدند و هنرمندان زیادی هم از اینجا به کشورهای دیگر رفتهاند. مهمترین چیزی که ما در این معامله عاطفی انجام دادیم روشنکردن زوایای پنهانی از نقشه تاریخ فرهنگی خودمان بود. در دنیایی که پروپاگاندای رسانهای چیزی را میگوید که بیشتر بفروشد و به همین دلیل بعضی از عناصر را حذف میکند، ناشناختههای ما برای آنها و ناشناختههای آنها برای ما به واسطه موسیقی بیان میشود. این از هر ساختار گفتگوی سیاسی و تلاشهای رایزنان فرهنگی کارآمدتر است.
صدیقی در بخش پایانی سخنان خود گفت: هنرمندی که به ایران میآید با مشاهده حقیقت فرهنگ و جامعه ما پیش فرضهای مخرب قبلیاش زدوده میشود و در بازگشت خود آن را با هموطنانش در میان میگذارد و به نوعی مهمترین سفیر فرهنگی ما محسوب میشود. در این انتقال او چیزی را به جامعه خود میبرد که هیچکدام از اجزاها و ابزارهای رسانهای نمیتوانند مانع آن شوند. از جمله این موارد عناصر موجود در فرهنگ ما از قبیل تلاش برای برقراری ارتباط، مهمان نوازی، آزاداندیشی و … است که برای هنرمند غربی جذاب است.