مسافران یکی پس از دیگری وارد اتوبوس خط واحد می شوند. راننده باید کولر اتوبوس را روشن کند که تا زمان حاضر چنین چیزی محقق نشده است. مسافران یکی پس از دیگری از راننده می خواهند تا کولر را روشن کند. راننده بدون اینکه علت روشن نبودن کولر را برای مردم توضیح دهد با اخم رو به مسافران می کند و می گوید: «هر کی راضی نیست از اتوبوس پیاده شه با اتوبوس بعدی بیاد»!
مسافران نیز همه با هم از اتوبوس پیاده می شوند و ۱۵ دقیقه زیر آفتاب سوزان تابستان می ایستند تا...
**سکانس دوم: فرض کنید شما وارد اداره ای، جایی می شوید و پیشانیتان به دیواری می خورد که تابلویی روی آن نصب است. در این تابلو به جای تکریم ارباب رجوع، نوشته هایی درج شد است که به تمام مراجعانی که (نسبت به عملکرد کارکنان) معترض هستند و صدایشان را بلند می کنند، در خصوص پیامد رفتارشان هشدار می دهند!
** سکانس سوم:
فرض کنید به بانک مراجعه می کنید و روی صندلی بانک می نشینید تا نوبت به شما برسد. بعد می بینید، یکی از مشتری ها بدون اینکه برگه نوبت را بگیرد مقابل باجه ای می نشیند و کارمند بانک با احترام کار او را راه می اندازد. بعد که سرحساب می شوی، می بینی آن مشتری، مشتری پولدار بانک است و برای بانکی ها یک مشتری خاص به شمار می آید!
**سکانس چهارم
فرض کنید، دانشجوی یکی از دانشگاه های دولتی هستید. روی تابلو مدیر گروه نوشته شده است: «دانشجویان با مراجعه مکرر مزاحم نشوند»!
این مواردی را که می بینید یا می شنوید، خوب است یا بد؟ نهادهای دولتی و حتی عمومی، مراجعین خود را به چشمی چه می بینند؟ به چشم یک انسان یا یک مزاحم؟
آیا چنین رابطه هایی بین ما مردم و نهادها، رابطه ای سالم است؟ آیا مسئولان و مردم در این رابطه، آموزش های لازم را دیده اند؟ آیا نهادهای دولتی، خود را خادم ملت می دانند یا ولینعمت؟ واقعا دولت و ملت چه رابطه ای در کشورمان دارند؟ نکند برخی مسئولان یادشان رفته است برای چه بر یک تصدی تکیه زده اند؟ آیا برخی از مسئولان طی رابطه شان با ملت به دنبال منافع خودشان هستند یا اینکه در صدد پاسخگویی به ملت برمی آیند؟
به طور کلی در زمان حاضر ارتباط بین نهادهای دولتی با مردم چگونه است؟ سالم است یا ناسالم؟ محمد جواد جاوید، دارای دکترای سیاستگذاری عمومی از فرانسه و عضو هیات علمی دانشگاه تهران و توحید محرمی، متخصص علوم سیاسی، امنیت و مهاجرت و عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات به این سوال ها در نشستی پاسخ می دهند.
جاوید، وقتی می خواهد از ارتباطات سالم بگوید اول از همه یک تقسیم بندی را بیان می کند. مردم را به عنوان شهروندان معرفی می کند به این معنا که رابطه بین دولت و مردم را در یک فرایند قانونی نشان می دهد. یعنی شهروند کسی است که به دولت تعهد دارد همان طور که دولت به شهروند تعهد دارد. نهادهای دولتی را هم به دولت ارتقا می دهد که اگر دراین بحث از دولت گفت ، نهاد های دولتی را هم مستتر داشته باشد.
او وقتی این تعاریف را بیان کرد آنوقت به ارتباط سالم بین نهادهای دولتی و مردم می پردازد که چه می تواند باشد.
** چرا انسان ها، دولت را به عنوان یک قدرت فائقه قبول می کنند؟
جاوید در ابتدای سخنانش این سوال را مطرح می کند. یعنی انسان ها چرا، دولت را به عنوان یک قدرت فائقه قبول می کنند؟ چرا انسان ها در جامعه زندگی می کنند؟ چرا باید زور و به عبارتی، اقتدار و اجبار را بپذیرند که نهایتا در بهترین حالت یک رابطه قانونمند باشد؟
این حقوقدان می گوید: انسان ها وقتی وارد جامعه می شوند به زبان خیلی ساده دنبال آن هستند که منافع خود را افزایش دهند. به عبارت دیگر وقتی افراد می خواهند وارد جامعه بشوند یک منافع را در نظر می گیرند و وقتی دولتی را به عنوان قدرت فائقه (صرفنظر از اینکه دولت چه مدلی باشد) قبول می کنند این حس را دارند که از وضعیت فردی بهتر است. اما رابطه این دو چگونه است؟
جاوید، رابطه این دو (نهادهای دولتی یا همان دولت و مردم) را با توجه به رویکردهای مختلف بررسی می کند و معتقد است که رابطه سالم در شرایط و رویکردهای مختلف، تعریف می شود.
**رویکرد اخلاقمند
جاوید به اولین رویکرد اشاره می کند که رویکرد اخلاقمند است و می گوید: در جوامع قدیم، روابط سالم بین مردم و دولت را رابطه ای اخلاقمند بیان می کردند که قرار است این رابطه در جامعه به کمال برسد و شهروندان آن جامعه اخلاقی بتوانند استعدادهای بالقوه را به بالفعل تبدیل کنند. رییس آن جامعه باید فردی باشد که راه را بلد باشد. کسی که می خواهد بگوید من شما را به سعادت دنیا و آخرت می خواهم برسانم خودش به این مقامات رسیده باشد.
این عضو هیات علمی دانشگاه تهران ادامه می دهد: به عنوان مثال فیلسوف شاه افلاطون کسی است که از یک راه طی شده با شما صحبت کرده است یا در منطق فارابی امام کسی هست که یک واصل است و شما را می خواهد تبدیل به یک شهروند خوب و برخوردار و دارای کمالات اخلاقی کند که در این کمالات اخلاقی، رابطه سالم یک رابطه انسانی است.
** رویکرد دینی
او اضافه می کند: خیلی از دولت ها از این منطق فاصله گرفته اند یعنی قرار نیست که سنگ بزرگ بردارند و بنابراین می بینیم که کمی با آمدن دولت های دینی این نکته تعدیل می شود. مثلا در مدینه النبی وقتی که جامعه اسلامی به مفهوم دولت شکل می گیرد هدف دولت اسلامی به عنوان دولت دینی این است که هم سعادت دنیا و هم عقبی مردم را تامین کند. می خواهد شهروندان را در چارچوب «شریعت» به اوج کمالات برساند. بنابراین شما می بینید که پیامبر(ص) در اوج قدرت منشور مدینه را تنظیم می کند با قبایل مختلف اقلیت های اهل کتاب، پیمان می بندد این در حالی است که کسی پیامبر را مجبور نکرده است منتها از باب تعهدت دینی که در آن انسانی نیز نهفته است برای اقلیت ها حقوق قایل می شود، مکتوب می کند و همه هم آن را امضا می کنند. ما در حقوق اساسی این را نوعی «خود محدودی» می گوییم. یعنی حاکم، خودش را به یک سری تعهدات که پذیرفته است محدود می کند. حاکم از باب قاعده مندی و اصول دینی با شهروندان غیرمسلمان معاهده ای در رابطه با رعایت حقوق شهروندی آنان می بندد. این یک رابطه سالم به مثابه یک رابطه دینی است.
این متخصص سیاستگذاری عمومی، مثال دیگری از این باب می زند: مثلا امام علی (ع) در دوران حکومت خود، علاوه بر نامه ای که به مالک اشتر می نویسد در خطبه ۳۴ به ما رابطه سالم را معرفی می کند، مبنی بر اینکه یک رابطه سالم یک رابطه حقوقی متقابل است.
جاوید ادامه می دهد: امام علی (ع) می فرماید؛ «نه تنها من، شما را نصیحت می کنم شما نیز من را نصیحت کنید». امیرالمومنین این نصیحت متقابل را جزو حقوق و تکالیف بیان می کند. یعنی حق من حاکم این است که شما، من را نصیحت کنید چه در حضور و چه در غیاب، خیرخواه من باشید من هم شما را نصیحت کنم. این یک تعهد طرفینی است. امام علی(ع) بعد از آن، می فرماید « من شما را آموزش می دهم شما جاهل نمانید». منظور این است که آموزش رایگان، جزو تعهدات حاکم دینی است. در زمان حاضر هم اگر به حقوق اساسی کشورهای مختلف مراجعه شود تقریبا همه آنها آموزش رایگان و عمومی را به عنوان تعهدات دولت قبول کرده اند.
این استاد دانشگاه اضافه می کند: وقتی امام علی (ع) اظهار می دارد که من کمک می کنم که فقیر نشوید یعنی فقر زدایی و هموار کردن مسیر برای رسیدن عدالت در این دنیااست. این به این معنا نیست که به مردم وعده دهد که اینجا(این دنیا)تحمل کنید، چون آن دنیا بهشت وجود دارد این دنیا لازم نیست اعتراض کنید. یا اینکه امام علی به مردم بگوید شما مسلمان و متدین هستید بهتر است صبور باشید از شما فقیرتر هم هست به آنان نگاه کنید. در واقع این نکات در دیدگاه امام علی وجود ندارد و چنین چیزی هم نگفت. بلکه جزو تعهدش بود که جامعه فقیر نماند.
از نظر جاوید منظور امام علی (ع) این است که اگر این کار را نکردم (فقر زدایی نکردم) حکومت من نامشروع است. البته از آن طرف اگر دعوتتان کردم که به من برای همکاری، جنگ و بیعت کمک کنید و به آن قاعده شهروندی که حقوق متقابل است باید پایبند باشید.
از طرفی امام علی (ع) به تعبیری بهترین بشر بود، کسی بود که می گفت راه های آسمان را از راه های زمین بهتر می داند اما در عین حال می گوید؛ بالاتر از این نیست که خطا نکند و امور را با مشورت جلو می برد. اما چرا امام علی (ع) مشورت را پیشه خود می کند و امور را اینگونه جلو می برد؟ در این راستا جاوید چنین پاسخ می دهد: امام علی (ع) به مشورت تاکید دارد و از نظر او کسی که تمام حق است و هیچ تکلیفی بر عهده اش نیست من حاکم نیستم بلکه خدا است.
این حقوقدان، این نظر امام علی (ع) را اینگونه تفسیر می کند که این یک منطق رابطه سالم مبتنی بر حقوق متقابل در رویکردی دینی است.شهروندان در امکان سنجی حقوقی رابطه سالم بین دولت و شهروندان، تنها چیزی که از دولت می خواهند همین دنیا است. یعنی شما زحمت بکشید، فساد را حذف کنید مثلا فساد اداری و قضایی نباشد یعنی منفی ها را اول جمع کنید.
از نظر جاوید، رسیدن به رویکرد دینی، خیلی عجیب و غریب نیست. تمام مدینه های فاضله در کتاب ها مانده و اجرا نشده است که اشکالی ندارد چرا که به تعبیر فیلسوفان، یک غایت است ولی در مدل رابطه سالم دینی، مدل داریم و عده ای به آن رسیده، جنگیده و شهید داده اند. امام علی (ع) و افرادی که سردمدار رویکرد دینی سالم در روابط دولت و شهروندان هستند، قربانی این رابطه شده اند.
**رویکرد قانونی
این حقوقدان اظهار می دارد: بسیاری از پیشوایان اسلامی ما با وجود رویکرد دینی که داشتند به جامعه، رویکرد قانونی در رعایت حقوق را توصیه می کردند. مثلا امام علی(ع) می فرماید« من پیشوای شما هستم و طبیعی است که باید مثل اضعف شما زندگی کنیم». ایشان در خطبه نهج البلاغه اش می فرماید؛ «من هم می توانم نان گندم و عسل بخورم و من هم می توانم لباس های فاخر ابریشمی بپوشم اما هیهات که در یمن و یمامه کسی از گرسنگی بخوابد و من ادعا کنم که امیرالمومنین این جامعه اسلامی هستم» چنین اظهاراتی از سوی آن امام همام یعنی اینکه پیشوای جامعه در امور کمالات اسلامی و انسانی باید برترین، خودساخته ترین و اعلم ترین فرد باشد و اگر کوچک ترین لکه ای بر دامنش باشد عیب خیلی بزرگی است.
جاوید می گوید: در رویکرد قانونی، تفسیر قوانین در ارتباط دولت و شهروندان باید به گونه ای تفسیر شود که به سود شهروند باشد. به ویژه قانون در رابطه با نهادهای دولتی به سود شهروند ضعیف باشد. در یک رابطه قانونی باید رویکرد، انسانی و حقوق، متقابل و تفسیر به نفع اضعف شهروندان باشد و در عین حال دولت باید عناصری را که امروزه تحت عنوان عناصر حکمرانی خوب مطرح هستند در نمود و نمایان کردن رابطه سالم به کار گیرد.
**آیا همه عناصر حکمرانی خوب، غربی است؟
ما یکسری عناصر حکمرانی خوب داریم که مسئولیت پذیری، شفافیت، پاسخگویی، مشارکت پذیری و صداقت از جمله این عناصر است. جاوید در این خصوص می گوید: برخی معتقدند،عناصر حکمرانی، مثل دموکراسی، غربی است این در حالی است که عناصری مثل مسئولیت پذیری، شفافیت، پاسخگویی و مشارکت پذیری در حکومت امام علی (ع) هم وجود داشت؛ منتها الان این مفاهیم، علمی و دانشگاهی شده است یکجا اسم آن را حکمرانی خوب، سرمایه اجتماعی وبحث های توسعه گذاشته اند که اشکالی ندارد شما (دولت) اگر بلد هستید آنها را اجرا کنید.
از نظر این حقوقدان در رویکرد حقوقی، نکته ای زیبا در رابطه سالم تاکید شده است و آن اینکه این رویکرد، نه می خواهد شما را به مدینه فاضله برساند و نه می خواهد آخرت شما را آباد کند. اصلا چنین چیزهای ندارد. شهروندان در امکان سنجی حقوقی رابطه سالم بین دولت و شهروندان، تنها چیزی که از دولت می خواهند همین دنیا است. یعنی شما زحمت بکشید، فساد را حذف کنید مثلا فساد اداری و قضایی نباشد یعنی منفی ها را اول جمع کنید. شما در این رویکرد نمی توانید بگویید که رابطه سالم دارید اما در ذلت حضیض فقر و بدبختی زندگی کنید و من در اوج عزت باشم و اسمم را هم دولت بگذارم.
**دولت و شهروندان در شرایط برابر پشت یک میز بنشینند
این استاد دانشگاه اولین شرط رابطه سالم بین دولت و شهروندان را اینگونه توصیف می کند: دولت و شهروندان در ابتدا باید در یک شرایط برابر پشت یک میز بنشینند، یک طرف میز، دولت و یک طرف دیگر هم شهروندان باشند. یعنی همه در یک سطح باشند و دولت از خود مردم و مردم از خود دولت باشند. در این شرایط، دولت، برتر نیست. اینکه وکالت و نمایندگی به دولت بدهیم یعنی همه چیز را رها کنیم و دولت هم برای خودش فعالیت کند نیز درست نیست.
دولت پاسخگو از نگاه جاوید این است که به تعبیر امام (ره) بداند، این مردم هستند که آن را بالا آورده اند. امام (ره) می فرماید: همین پابرهنه ها شما (دولت) را به قدرت رساندند.
جاوید در ادامه می افزاید: اینجاست که اگر دولت نتوانست مثلا فقرزدایی کند، همین پابرهنه ها آن را پایین بکشند. اگر نتوانست در همین جامعه آموزش رایگان که بر اساس قانون اساسی به آن تعهد دارد، ارایه دهد یا تامین اجتماعی رایگان را نتوانست پیاده کند، دولتی ناموفق است. ارتباط سالم یعنی اینکه شهروندان منت گذاشته و به شما ( دولت) فرصت داده اند والا شما عزل هستید چرا که «کف حقوق انسانی» را نتوانستید تامین کنید.
او در ادامه می افزاید: در چنین فرایندی دولت ها همه به دست و پا می افتند فرقی هم نمی کند از انقلاب فرانسه تا انقلاب خودمان، منشور پشت سر هم می دهند که ما می خواهیم حقوق انسانی و حقوق شهروندی را ارتقاء بخشیم و از شما فرصت می خریم. این فرصت خریدن ها مثلا اینگونه است که دولت ها می گویند یک سال یا دو سال یا چند سال دیگر، کارها درست می شود اما در عمل، ممکن است اتفاقی رخ ندهد. در اینجا مردم به دولت فرصت می دهند شهروند در یک رابطه حقوقی وظیفه اش را انجام داده است و منتظر انجام وظیفه دولت است که باید حداقل کف خدمات انسانی یا حقوق انسانی را ارایه دهد. اما یادتان باشد رابطه سالم، این نیست.
این متخصص حقوق عمومی می گوید: این رابطه سالم را کشورهای لاییک و غیر دینی هم دارند و البته بیشتر هم ارتقاء داده و خیلی هم پیش رفته و در زمان حاضر وارد فاز «رابطه سالم اخلاقی انسانی» شده اند. این دولت ها، کف مادیات را جواب داده و وارد فاز اخلاقی شده اند. مثلا وارد این فاز شده اند که انسان ها باید نوعدوست باشند. به مردم محروم آفریقا، معلولان و محیط زیست و حتی لایه ازن توجه شود.
جاوید اظهار می دارد: این دولت ها (دولت های لاییک و غربی) از این ذهنیت های ضروری مثلا فقر زدایی – که به تعبیر پیامبر اکرم (ص) می تواند تبدیل به کفر شود – رهیده و وارد فاز اخلاقی انسانی شده اند و مطالبات انسانی دارند. اما شما حساب کنید که یک نفر گرفتار نان شب است آیا می تواند دغدغه آلوده شدن کره ماه را داشته باشد؟
بنابراین آنچه که این حقوقدان، آن را رابطه سالم بین دولت و مردم می داند آن است که رابطه ای عادلانه، مسئولانه مبتنی بر نوعی حسابرسی متقابل و جالب تر اینکه مشارکت پذیری باشد.
او ادامه می دهد: در زمان حاضر شما منشورهایی را در ادارات می بینید که در برخی مواقع در آن درج شده است که « اگر فلان مسئول توهین کردید، فلان مجازات را دارید». این یعنی اینکه اگر شما به این سازمان آمدید، حق ندارید حرف بزنید و اعتراض کنید. این در حالی است که این منشورها - منشورهای تهدید آمیز- باید جمع شود. نهادهای دولتی باید به مردم آگاهی رسانی و اطلاع رسانی کنند نه اینکه شهروند را بترسانند! یا اینکه مثلا در یکی از فروشگاه ها دوربینی نصب کرده بودند و زیر دوربین هم چنین نوشته بودند؛ «مواظب رفتار خود باشید دوربین نصب شده است»! این در حالی است که من به یک دندانپزشکی در یکی از کشورهای اروپایی مراجعه کردم و که زیر دوربین نوشته شده بود؛ « لبخند بزنید شما در حال فیلم برداری شدن هستید»! سوال من این است که این فرهنگ را باید چه کسی به شهروندان آموزش بدهد؟ جواب هم این است؛ دولت .
او خاطرنشان می کند: دولتی که خودش طلبکار باشد و پاسخگو نباشد مشارکت پذیر و شفافیت پذیر نباشد، معلوم است که کف رابطه سالم نیز در جامعه محقق نمی شود. به جای منشورهای تهدید آمیز باید چنین درج شود که مثلا حقوق شهروندی چیست و اگر شهروندی از مسئولی فلان تخلف را دید با فلان شماره تماس بگیرد. به طور کلی اصلا نباید کار به اینجاها برسد چرا که نهادهای دولتی یا همان دولت باید در ذهنش این موضوع را نهادینه کند که مخاطبش «انسان» است.
جاوید می گوید: یک مشکل اساسی، حداقل در جامعه خودمان داریم که مخاطب خودمان را انسان در نظر نمی گیریم. این خیلی مهم است و در زمان حاضر هستند کسانی که در ابتدا به جایگاه اجتماعی فرد نگاه می کنند و بعد رفتار خود در قبال او را متناسب با جایگاه او تنظیم می کنند.
یک رابطه سالم بین دولت و مردم این است که دولت «عینک انسان، مخاطب شما» را به چشم هایش بزند. اگر شهروندی هم این را ندانست و عینک یاد شده را به چشم خود نزد باز هم تقصیر دولت است که به او آموزش نداده است.
جاوید به طور کلی رابطه سالم بین دولت و مردم را خیلی ساده می داند که فیلسوفانه و پیچیده نیست یعنی دولت عرضه تامین حقوق اساسی وعده داده شده در قانون اساسی را داشته باشد
**کف رابطه سالم دولت و مردم چیست؟
او دوباره به کف رابطه سالم اشاره می کند مبنی براینکه دولت بلد باشد کف حوائج مادی جامعه و شهروندان را تامین کند تا شهروندان، تازه وارد مذاکره با دولت شوند که آیا دولت قابلیت ایجاد این رابطه سالم و ارتقای آن را دارد یا خیر؟ راهش هم معلوم است. همین واژه هایی که هر روز به کار می بریم عملیاتی شود. مثلا دولت، مسئولیت پذیر و پاسخگو باشد و شفافیت داشته باشد. مردم نیز حس نکنند که مسئولان، آنان را نمی فهمند.
به اینجای بحث که می رسیم مبنی بر اینکه مسئولان، مردم را بفهمند، جاوید این سوال را می پرسد که چند نفر از مسئولان از مترو یا اتوبوس استفاده می کنند؟ یا با تاکسی رفت و آمد می کنند و یا از میوه فروشی محل میوه می خرند و حس می کنند که با مردم زندگی می کنند و بعد می گویند که ما مشکلات را می فهمیم؟
او خطاب به مسئولان تاکید می کند: یکی از مصادیق مشارکت پذیری این است که مردم در محافل شما - دولتی ها - بنشینند و ببینند که چه می خورید و کجا ها می روید یا شما ( دولتی ها) بیایید ببینید مردم چه می خورند و چگونه زندگی می کنند. غیر ازاین که نیست. رابطه سالم یعنی اینکه امام علی (ع) به حاکم مصر اینگونه پیام داده بود؛ «شنیده ام سرسفره ای حضور یافته ای که فقرا به آن سفره دسترسی ندارند». منظور امام علی این است که اصلا بحث مشروع و حلال بودن نیست. بلکه سرسفره ای آن مسئول نشسته است که فقرا به آن دسترسی ندارد. همین یعنی اینکه تو (مسئول) نامشروعی و باید پایین بیایی.
جاوید به طور کلی رابطه سالم بین دولت و مردم را خیلی ساده می داند که فیلسوفانه و پیچیده نیست یعنی دولت عرضه تامین حقوق اساسی وعده داده شده در قانون اساسی را داشته باشد و اگر هم چنین کاری را نمی تواند انجام دهد، مردم آن دولت را عوض کنند و یک دولت بهتر را روی کار بیاورند.
رابطه سالم یعنی اینکه امام علی (ع) به حاکم مصر اینگونه پیام داده بود؛ «شنیده ام سرسفره ای حضور یافته ای که فقرا به آن سفره دسترسی ندارند».
** می توانم کمکتان کنم؟
توحید محرمی، متخصص علوم سیاسی ، امنیت و مهاجرت دیگر میهمان این نشست است. او در ابتدای بحث به یک جمله معروف و کاربردی در برخی کشورهای پیشرفته اروپایی اشاره می کند و آن این است؛ «می توانم کمکتان کنم»؟
او می گوید: این جمله را از مردم کشورهای پیشرفته، زیاد دیده یا شنیده ایم. اما چرا در سازمان ها و نهادهای دولتی و حتی در سطح جامعه خودمان، این رویکرد را خیلی نمی بینیم. جمله یاد شده یک عقبه ذهنی دارد و آن به رسمیت شناختن طرف مقابل به عنوان یک «انسان» است. یعنی اگر طرف مقابل را به عنوان انسان به رسمیت شناختیم آن موقع برایش حقوقی قایل می شویم و خود را موظف و مکلف می دانیم که تسهیل گر رسیدن به حقوقش باشیم. وظیفه ای که فکر می کنیم بین فردی است این در حالی است که فقط بین فردی نیست دولت هم باید به عنوان هیات حاکمه به عنوان یک مجموعه ای که باید تنظیم گر این روابط (یعنی رابط انسان با خود و با دیگران ) باشد به ایفای این وظایف بر آید.
محرمی ادامه می دهد: اصلا انسان ها چرا چیزی تحت عنوان دولت را می سازند برای اینکه انسان ها برای رسیدن به منافع بزرگ تر نمی توانند به تنهایی اقدام کنند و این دولت است که می تواند تسهیل گر رسیدن انسان ها به مسیر تعالی باشد و ارتباطات را بهبود دهد یا اینکه در آن اختلال ایجاد کند. به همین علت است که هر چه در ارتباطات انسانی، اختلال بیشتری ایجاد شود، ابعاد دیگر هم مختل می شود.
**پیام ها در ارتباطات سالم باید چگونه باشد؟
محرمی در پاسخ به این سوال می گوید: پیام ها در ارتباطات سالم باید سازنده و مثبت، منتشر شود و آحاد در یک کلام، پیام مثبت بشنوند. در زمان حاضر می گویند؛ «مثبت اندیش باش و روحیه مثبت داشته باش». این در حالی است که فرد از اطراف خود هم متاثر می شود. به عنوان مثال در ابتدای صبح، پیچ رادیو را که باز می کنیم از پنج خبری که پخش می کند، سه خبر منفی دارد و آنوقت، فرد چگونه می تواند مثبت فکر کند و حال خوبی هم داشته باشد و در زمان فعالیت با بهره وری بالا کار کند و روابط خوبی هم با دیگران برقرار کند؟!
محرمی وقتی از «مردم» صحبت می کند این واژه را کمی توسعه می دهد و منظور نظرش فقط اتباع و شهروندان یک کشور نیست بلکه ساکنان آن سرزمین هم هست در زمره آن به شمار می آیند مثل اتباع دولت های دیگر و مهاجران که در سرزمینی به جز سرزمین خود زندگی می کنند؛ مثل سه میلیون افغان که در ایران به سر می برند. حتی می توانند از مذاهب و ادیان مختلفی باشند که در کنار هم زندگی می کنند.
او از نهادهای دولتی مثل نهاد امور مالیاتی و پلیس می گوید که در واقع نقاط تماس حاکمیت و دولت با مردم به شمار می آیند و ارتباطات دولت را با مردم عینیت می بخشند. او کارگزاران، مدیران و حتی منتخبین مجلس را هم در هیات حاکمه قابل تعریف بیان می کند.
**سخن گفتن با مردم قاعده دارد
این عضو پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات تاکید دارد که سخن گفتن مسئول با مردم قاعده دارد و در همین راستا به یکی از نماینده ها اشاره می کند که با تکبر به خبرنگاران گفته بود که این اعداد (مثلا حق جلسه) برای او عددی نیست؛ سپس از گوشی همراه خود تصویر چکی به مبلغ ۵ / ۶ میلیارد تومان را نشان داد مبنی بر اینکه ملکی را فروخته بود.
محرمی این سوال را دارد که مگر سخن گفتن با مردم قواعد ندارد مگر مسئول در جایگاهی قرار ندارد که باید آموزش دیده باشدکه چه بگوید و چه رفتاری داشته باشد؟ چرا که همه اینها برای مردم منعکس می شود. البته این را هم باید گفت که مردم هم در مقابل دولت و هیات حاکمه همین وظایف را متقابل دارند. واقعیت این است که در زندگی اجتماعی، همه به هم وصل هستند به ویژه در عصر حاضر که عصر ارتباطات است و یک اتفاق در گوشه ای از عالم که رخ می دهد اثرش را در گوشه ای دیگری می بینیم. حال، قانون، تنظیم کننده این روابط قانون است اما آیا صرف قانون کفایت می کند؟
او ادامه می دهد: در ارتباطات دولتی باید گفتارها، اطلاعیه ها و بیانیه ها در رفتارها و کردارها ملاحظه شود که افراد تابع چه قواعدی باشند؟
وی به آموزش کارکنان و مدیران دوباره تاکید و خاطر نشان می کند: برخی فکر می کنند که نیاز به آموزش ندارند این در حالی است که هم خودشان و هم کارکنانشان خیلی مسایل را در باره وظایف سازمانی نمی دانند. حدود ۲۵ سال پیش، مرکزی به نام مرکز آموزش مدیریت دولتی بود که اگر کسی می خواست پست ریاست یا معاونت بگیرد باید دوره ای را در این مرکز می گذراند که متاسفانه چنین چیزی در سال های اخیر از میان رفته است.
**هدف از ارتباطات دولتی چیست؟
محرمی این سوال را از رویکرد تخصصی خود که حوزه سیاست است بیان می کند. او می گوید: ارتباطات دولتی، مقوم قدرت است اما مساله این است که آیا این ارتباطات، تحکیم بخش جایگاه صاحبان قدرت یا تحکیم بخش جامعه قوی و ملت قدرتمند است؟
او تاکید می کند: دولت ها می آیند و می روند اما اگر ملت قدرتمندی داشته باشیم، این جامعه با هر بادی نمی لرزد، هویتش مخدوش نمی شود، ارزش هایش مورد مخاطره قرار نمی گیرد و امنیتش مورد هجوم قرار نمی گیرد.
این متخصص علوم سیاسی در ادامه اظهار می دارد: با دو نوع مستبد بودن و دموکراتیک بودن شاکله آن دولت، می توان ارتباطات را فهمید در ارتباطات مقوم قدرت، روابط عمومی دستگاه ها تبلیغات چی فلان رییس یا مدیر یا فلان صاحب قدرت هستند و بخشنامه ها هم تامین کننده منافع صاحبان قدرت به شمار می آیند. این در حالی است که اگر ارتباطات، تحکیم بخش جامعه باشد، روابط عمومی آن مرجع تنویر افکار عمومی و محل پاسخگویی به مردم است.
وی به مثالی از پاسخگویی اشاره می کند و می گوید: بارها و بارها در فلان برنامه تلویزیونی می بینید که از فلان رییس دعوت کرده اند و او نیامده و حتی تلفنی هم پاسخگو نبوده است. پرسش این است مگر جز این است که هدف از ارتباطات بین دولت و ملت در ارتباطات تحکیم بخش جامعه، ملت قدرتمند است؟ مگر جز این است که مسئولان باید تسهیل گر امور مردم باشند، چون خودشان را خادم ملت می دانند نه ولینعمت ملت؟برخی فکر می کنند که نیاز به آموزش ندارند این در حالی است که هم خودشان و هم کارکنانشان خیلی مسایل را در باره وظایف سازمانی نمی دانند. حدود ۲۵ سال پیش، مرکزی به نام مرکز آموزش مدیریت دولتی بود که اگر کسی می خواست پست ریاست یا معاونت بگیرد باید دوره ای را در این مرکز می گذراند
او اظهار می دارد: امروز در اینجا- ارتباطات بین نهادهای دولتی و مردم - اختلالی، اتفاق افتاده، یعنی تعارض منافعی ایجاد شده است. یعنی در نبود ارتباطات سالم، بین منافع سازمانی، منافع کارکنان با منافع کسانی که خدمات گیرنده هستند، تعارض رخ داده است و منافع صاحبان قدرت و کارکنان آن سازمان را به اشتباه و متوهمانه به جای ملت، جا زده اند.
او می گوید: گاهی اوقات می شنویم که فلان شهروند یا خدمات گیرنده از فلان دستگاه، مقابل درب آن دستگاه (دولتی یا عمومی ) خودش را آتش می زند که به نظر من در اینجا تعارض منافع اتفاق افتاده است گویا کارکنان آن سازمان فراموش کرده اند که وظیفه آنان خدمات دهی به قشری در جامعه است و چون فراموش کرده اند تعارض منافع اتفاق افتاده است به جای تامین منافع خدمات گیرنده، دنبال منافع خودشان هستند. اگر غیر این بود یک نفر از آن نهاد، دست فرد معترض را می گرفت و این را به خودش یاد آور می شد که منافع حضور من به خاطر تو (فرد معترض یا خدمات گیرنده) است نه اینکه بایستم آتش بگیری. وقتی این اتفاق می افتد یعنی اینکه کارکنان آن نهاد معلوم است یادشان رفته است ماموریتشان چیست.
وی خاطرنشان می کند: ساختارها و نهادها به جای اینکه دنبال منافع مردم بروند توسط گروهی تسخیر می شوند که این گروه به دنبال انحصار منافع خودشان هستند. این تعارض منافع را چه کسی باید پاسخگو باشد؟ چه کسی باید مدافع حقوق عامه باشد چه کسی باید منافع را سالم کند؟ پاسخ این است که باید قدرتی جلوی این انحصار را بگیرد تا ارتباطات سالم روی خط و ریل خودش قرار گیرد.
**اخلاق حرفه ای در نهاد ها مهجور است
محرمی، صرف گشاده رویی و خوش زبانی را اخلاق حرفه ای نمی داند. او معتقد است که اخلاق حرفه ای در نهادها به ویژه در نهادهای دولتی مهجور و صرفا به یک بنر و تابلو در ورودی ادارات محدود شده است. این در حالی است که اخلاق حرفه ای باید عملیاتی تر و اوج رعایت حقوق مردم باشد؛ یعنی اینکه کریمانه و با احترام، حقوق فرد را بدهیم. از یک دانشجوی ایرانی در دانشگاهی اروپایی پرسیدند که وضعیت ایرانی ها در این دانشگاه چگونه است و آیا توصیه می کنی که یک ایرانی بیاید اینجا درس بخواند یا فرقی ندارد؟ او هم جواب داد؛ «اینجا (کشور اروپایی) دنبال این هستند که حقوق من را به خودم بدهند اما در ایران من باید به دنبال حقوق خود بدوم»! مساله این است که آیا ما نمی توانیم بر اساس دین و فرهنگ بومی خود این فرهنگسازی را در دستور کار قرار دهیم؟
او ادامه می دهد: یکی از مسئولان راهنمایی رانندگی در مصاحبه ای اصرار داشت که باید در مردم فرهنگسازی شود این در حالی است که باید به آن مسئول محترم گفت که این فرهنگ سازی مختص مردم نیست و کارکنان و افسران شما همه باید در این فرهنگسازی باشند.اصلا در راهنمایی و رانندگی، واژه راهنمایی یعنی آموزش به خودتان (مسئولان راهنمایی رانندگی) و آموزش به مردم است و اینکه چگونه با مردم برخورد کنند.
محرمی تاکید می کند: بنابراین مردم باید بدانند که با دولتی طرف هستند که حقوقشان را رعایت می کند و وظیفه اش تعالی بخشی به مردم است نه اینکه مردم را آزار بدهد و مزاحمت ایجاد کند. به عنوان مثال در سازمان امور مالیاتی، حقوق ارباب رجوع را به او نمی گویند. مثلا آنجا که می تواند معافیت مالیاتی بگیرد به او نمی گویند و فوق فوقش به او می گویند که وکیل بگیرد تا حقوقش را به او بگوید. یعنی اگر فرد وارد آن اداره شد کسی به او نمی گوید «آیا می توانم کمکتان کنم»؟ چون قاعده ای وجود دارد که هر چه مالیات بیشتری گرفته شود دریافتی ممیزها و سر ممیزها نیز بیشتر می شود.
وی همچنین تاکید می کند که دولت اگر می خواهد رابطه سالمی با مردم داشته باشد باید پیش بینی ناپذیری را تا آنجا که می تواند از نهاد دولتی و گفتار و کردار آنها کاهش دهد و چه بسا حذف کند و به سمت رفتار پیش بینی پذیر برود تا مردم هم متقابلا رفتار پیش بینی پذیری داشته باشند.
این عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات به مطالعه ای که در پژوهشگاه فرهنگف هنر و ارتباطات انجام شده است، اشاره می کند و آن این است که ارتباطات ناسالم، استرس و اضطراب را افزایش می دهد. در این تحقیق آمده است که مردم خیلی پرخاشگر شده اند و نتیجه گرفته شده است که مردم در مراجعه به نهادهای دولتی «نه» زیاد می شنوند. یعنی اینکه احصاء حقوق آنها غیر قابل پیش بینی شده است . راضی نیستند و حال خوب ندارند. بنابراین وقتی این اتفاق می افتد تصویر ذهنی مردم از نهاد دولتی و از خود دولت خراب می شود وقتی در اینجا اتفاقی که می افتد ناامنی ذهنی ایجاد می شود و مشروعیت کاهش می یابد و کاهش مشروعیت هم امنیت جامعه را به مخاطره می اندازد.مردم باید بدانند که با دولتی طرف هستند که حقوقشان را رعایت می کند و وظیفه اش تعالی بخشی به مردم است نه اینکه مردم را آزار بدهد و مزاحمت ایجاد کند.
او فساد، بخش نامه مبهم، دستورالعمل مخدوش و رفتار مبهم ناشی از فساد را در ارتباطات ناسالم بین دولت و مردم بیان می کند. عدم صداقت و رواج دروغ هم مطلبی است که باید جدی گرفته شود. در ارتباطات ناسالم است که اعتماد سوزی، کاهش مشروعیت دولت و در نهایت نابودی دولت - ملت را به همراه دارد واگر بخواهم هویت یکپارچه را بگویم خدشه به آن وارد می شود نابودی ملت را در پی دارد.
از نگاه محرمی، لازمه ارتباطات سالم به رسمیت شناختن طرفین، ثبات در گفتار و رفتار است که محصول آن اعتماد آفرینی، تقویت انسجام و همبستگی ملی و نیز قدرتمند کردن ملت است و اینکه فعالیت ها کارشناسی شده و بر مبنای علمی و پژوهشی باشد. برای ارتباط سالم لازم است، مهارت هایی در فرایند جامعه پذیری و از آموزش و پرورش شروع شود که فرد اگر پلیس شد و اگر محکوم شد، بداند بر اساس قواعد ارتباطات سالم باید با دیگران برخورد کند.
آنچه که در این نشست گفته شد دیدگاه ها و نقطه نظرات دو کارشناس بود که هر کدام از نگاه خود یعنی حقوق و سیاست ، رابطه دولت و مردم را تحلیلکردند. هر چه این کارشناسان گفتند را اگر به کناری بگذاریم و فارغ از هر گونه تعصب و پیش داوری کلاهمان را قاضی کنیم، آیا فکر می کنید رابطه نهادهای دولتی یا همان دولت و مردم چگونه رابطه ای است، سالم یا ناسالم؟ کف نیازهای مردم ما تا چه حد برآورده شده است و مردم، امروز ، چه می خواهند؟ مثلا اگر به نهادی دولتی مراجعه کنند، چه چیزی انتظارشان را می کشد و خودشان چه انتظاری دارند و چگونه رفتار سازمانی کارکنان آن نهاد را پیش بینی می کنند؟ واقعا رابطه دولت و مردم کشورمان چگونه است؟
لیلا خطیب زاده