عشق زیباست؛ چون صدای نبض زندگی است، عشق زیباست اگر تنها یادگار از عشق جدایی باشد و عشق به قلم زیباست اگر اگر عاشق باشی و راه این عشق پدر باشد...
عشق
عشق به مردم
عشق به کار
عشق به قلم
و عشق به قلم پدر
به نظر میرسد به حاصل کار توجه نمیکند و فقط همان عاشقی برایش مهم است، زیرا که کارش را لذتبخش میداند و احساس میکند زنده است؛ همچنان کوهنوردی که به سختی و زحمت از کوه بالا میرود، زمانی که به قله میرسد، هیچ چیزی جز یک عکس یادگاری به دست نیاورده است.
او نیز پدر را به یاد ندارد جز در قاب عکسی که بر روی میزش گذاشته است درست روبروی چشمانش...
بعد از آموزش در باشگاه خبرنگاران جوان، سالها کارش را با هفتهنامه آغاز کرد هفتهنامه ای که امروز روزنامه شده است.
او هرچند مسیرش محل کارش عوض شده و یکسالی میشود خبرگزاری را برای ادامه کار انتخاب کرده است اما هنوز تعلق خاطری عجیب به همکارانش دارد و گاهی بعد از خستگی و برای دوری از خبرهای ناخوش و تکراری، به عشق دیدن همکار قدیمی روزنامه«ندای هرمزگان» دل به سینما میزند و روز خوشی را باهم با دیدن یک فیلم سپری میکنند.
در حیطه پزشکی افراد سوگند یاد کردهاند تا از جسم و جان انسانها مواظبت کنند، اما در حرفه خبرنگاران و روزنامهنگاری تعهدی قویتر لازم است به خصوص برای آنهایی که عشق به قلم دارند و میدانند مخاطبانشان فراتر از جسم و جان خویش روح خود را در اختیار خبر و خبرنگار میگذارند.
او حالا بعد از سالها راه پدر را در رسانه جدید دنبال کرده؛ رسانهای که همکارانش قلبا او را دوست دارند چون سالها او را بانویی فرهیخته، آرام و سربه زیر میشناسند.
او دیگر ایرنایی شده چون روزی پدرش یک ایرنایی بوده؛ پدری که سالهاست در نگاه همکاران قدیمی اش به مرد ایثار و کوشش شناخته شده است.
'مرضیه دشتی' خبرنگار جمهوری اسلامی(ایرنا) فرزند پدری است که قسم یاد کرده بود در مسیر روح و جان مخاطبانش قدم بردارد و ۳۳ سال پیش در همین مسیر عاشقی را معنا کرد.
او از وقتی قدم در این خبرگزاری گذاشته رسالتش را دوچندان دیده است، به عشق پدر عاشقی میکند برای نوشتن سرخط خبرهای نشریات هرمزگان.
و دوست میدارد قلمش را برای معرفی علایق، امیال و آرزوهای هفتاد افسانهای کتابهای نویسندگان و مشاهیر هرمزگان و وقتی با حس پژوهشگری با چاشنی صداقت، دقت و سرعت با قلم دل، به دل منابع طبیعی سر میزند تا از لابهلای آویشن و درمنه و مورتلخ به خبری سودآور برسد.
و او همچنان این سالها به عشق ادامه کار پدر با رخت به تن کرده خبرنگاری، تابستانهای عرق ریزان و نفسگیر شهر را به زیرپا گذاشته تا راه پدر را با قلمش عاشقی کند...
و اما ۳۳ سال پیش...
۳۳ سال پیش «قاسم دشتی» خبرنگار سختکوش و مسوول پیشین خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) در هرمزگان درحالی در گرمای تیرماه جان فشانی کرد که امروز دیگر هرچند در میان ما نیست اما یاد و نامش همیشه در یاد و خاطراتش در میان خبرنگاران دهه ۶۰ و تاکنون باقی است.
مرحوم قاسم دشتی در سال ۱۳۳۷ در منطقه محرومی در آبادان به نام «ابوالحسن» به دنیا آمد و سال ۴۴ نیز وارد دبستان دولتی بهار شد.
وی شش سال بعد برای ادامه تحصیل به دبیرستان دکتر فلاح (شریعتی فعلی) آبادان وارد شد و در رشته طبیعی ادامه داد و در سال پنجم طبیعی چون کمتر به درس خواندن میرسید و مجبور بود برای امرار و معاش خانواده کار کند، یک سال از درس عقب افتاد.
در سال ۵۶ دیپلم گرفت و چون شوق زیادی برای ادامه تحصیل داشت گذرنامه گرفت تا برای تحصیل در رشته پزشکی به هندوستان برود اما چون پشتوانه مالی نداشت و کسی نبود که از او حمایت کند از ادامه تحصیل منصرف شد و به خدمت سربازی رفت اما بعد از مدتی معاف شد.
در جریان انقلاب اسلامی دائم در مجالس سخنرانی ضد رژیم پهلوی شرکت داشت و نوارهای امام راحل را پخش میکرد و در همین ایام نیز به کار در بیمارستان فارابی آبادان مشغول شد.
با آغاز جنگ تحمیلی در شهریور ۵۹ زمانی که خرمشهر و آبادان زیر بمباران شدید گلوله های خمپاره قرار گرفت، قاسم دشتی مجبور شد به همراه پدر، مادر و خواهرش این شهر را ترک و هرمزگان را پناهگاه خود قرار دهند.
وی پس از چندی وارد جهاد سازندگی منطقه جناح و بستک در استان هرمزگان شد.
در همین ایام اعلام شد که متولدین سال ۳۷ خود را معرفی کنند و او بی درنگ به خدمت نظام وظیفه رفت و حدود هشت ماه در هوانیروز اصفهان خدمت کرد و دوباره معاف شد.
او پس از تماس با اداره کار و امتحان و گزینش به استخدام خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران(ایرنا) واحد بندرعباس در آمد.
در ابتدای کار برای گذراندن دوره آموزشی به تهران رفت و ۲۰ روز در تهران بود که پدرش از دنیا رفت اما او با تلاشی خستگی ناپذیر نشان داد که از عهده کار در خبرگزاری بر میآید.
وی شهریور ۶۱ ازدواج کرد و صاحب ۲ دختر به نامهای مرضیه درسال ۶۳ و صدیقه درسال ۶۵ شد.
مرضیه و صدیقه دشتی دو یادگار دهه ۶۰ مرحوم قاسم دشتی هستند که به دلیل عشق و علاقه به کار پدر راه او را ادامه دادند و در عرصه خبر با عشق و علاقه قلم زدند.
قاسم دشتی نخستین کسی بود که با تلاش و پیگیری مداوم ساختمان خبرگزاری را در سال ۶۲ در خیابان فاطمیه بندرعباس روبه روی مسجد فاطمیه بنا نهاد.
عکسهای به جا مانده از دیدار و تهیه خبر از سفر رییسجمهوری و مردان سیاسی آن روز کشور نشان از اخلاص و تلاشهای شبانهروزی و عشق و علاقه مرحوم دشتی به حرفه خبرنگاری را نشان میدهد؛ حرفه ای که هنوز در بین مردم و مسوولان این کشور ناشناخته است.
قاسم دشتی تیرماه سال ۶۵ در سالگرد شهادت آیت الله بهشتی و در حالی که برای کمک به همکاران سانحهدیده خود در مسیر بندرلنگه رفته بود، در ۲۰ کیلومتری بندرلنگه بر اثر حادثه رانندگی جان خود را از دست و نشان داد که قدم گذاشتن در عرصه خبر و رسانه، ایثار، سخت کوشی و عشق و جان فشانی میخواهد.
آقایان بهزاد طاهرپور ، هدایتالله عبداللهی ، حسن جعفری بیدختی و خانم نارنجی از همکاران دهه ۶۰ قاسم دشتی در خبرگزاری جمهوری اسلامی( ایرنا) در هرمزگان بودهاند.
۱۷ مرداد بهانهای است برای زنده نگاه داشتن یاد خبرنگارانی که امروز در میان ما نیستند اما فراموششان نمیکنیم.
۱۷ مردادماه سال ۷۷ به دنبال اشغال شهر مزار شریف افغانستان به دست گروه طالبان، عدهای از اشغالگران به کنسولگری ایران در این شهر هجوم آورده و هشت دیپلمات ایرانی به همراه خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی را زیر رگبار گلوله به شهادت رساندند.
ناصر ریگی، محمدناصر ناصری، نورالله نوروزی، رشید پاریاو فلاح، مجید نوری نیارکی که حتی پیکرش پیدا نشد، کریم حیدریان، محمدعلی قیاسی و حیدرعلی باقری نامهای هشت دیپلمات و کارمند ایرانی بی دفاع که پس از چند ساعت اضطراب مرگ بار به خیل شهیدان پیوستند و نامشان در دفتر شهدای ایران اسلامی ثبت شده است.
فرنگیس حمزه یی
۹۸۸۷/ ۶۰۴۸