عطا شعبانیراد از پیشکسوتان عرصه خبر که این روزها در خبرگزاری فارس قلم می زند به عنوان یکی از سخنرانان همایش شب گذشته روز خبرنگار همدان با زبان طنز بخشی از دغدغهها و مشکلات خبرنگاران را در جشن روز خبرنگار عنوان کرد.
وی آغاز کلام خود را با عنوان «موضوع انشاء در مورد شغل خبرنگاری» آغاز کرد، در ادامه اینگونه گفت:
خبرنگاران سفیران آگاهی و سربازان خط مقدم جبهه آگاهی و روشنگری هستند آنها اگر خبر را زود بفرستند از همکاران خود فحش میخورند و اگر دیر از مدیران.
خبرنگاری شغل بسیار خوبی است به ویژه آن زمان که در جریان سفر یکی از مسؤولان محترم از یک اکیپ ۳۰ نفره به ۱۵ نفر رایانه اصل ایسوس یخچالی میدهند و نام تو در گروه محرومان قرار میگیرد، خبرنگاری پر از تنوع و لذت است به ویژه آن زمان که از معتادان متظاهر، تصادف منجر به خاکانداز و سایت دفن زباله گزارش یا عکس تهیه میکنی و تا مدتها از نوستالژی بوی لباسهایت غرق لذت میشوی، خبرنگاری اساساً شغل ملوسی است و سر و کار ما با آدمهای موقر و محترمی است که سالی یکبار عاشقمان میشوند و در مابقی ایام متنفر.
خبرنگاری به ویژه آنجا که بعد از چندین ساعت بدبختی و بازدید در خاکوخل به دعوت باغداران میهمان کباب شتر شوی حرف ندارد اما از دماغت درمیآید وقتی مسؤول اصفهانی حوالی روز خبرنگار میگوید فلانی شما خیلی زحمت ما را کشیدید و من برایتان یک ربعسکه در نظر گرفته بودم و تو با خوشحالی و امتنان منتظر میشوی اما معاون جناب مسؤول میگوید: حَج آقا کت و شلوارتون را برای مراسم وزیر دادیم خشکشویی و احتمالاً سکه را منزل جا گذاشتهاید و تو دیگر هرگز آن سکه را نخواهی دید که سرما سخت سوزان است.
خبرنگاری وقتی تنوعش خیلی بالا میرود که از شدت هول و هراس و شتاب فراموش میکنی ابتدا فلاش دوربین را خاموش کنی و بعد از صحنه کتک زدن یک نفر توسط چند نفر عکس بگیری و جالبتر وقتی است که فلاش دوربین در گرگومیش غروب برق بزند و یک لحظه دستان و چوبهایی که بالا رفته تا بر سر فرد قربانی فرود آید متوقفشده نگاهها به سمت تو بچرخد و مابقی ماجرا هم شما فکر کنید ختم به خیر شد چون گفتنی نیست.
خبرنگاری زیباتر میشود وقتی در یک مراسم آن چنانی دعوت شوی و سعی کنی یکبار هم که شده بهجای لباسهای محکم و غیر قابل پاره شدن، لباس پلوخوری بپوشی و از قضا هنگام شستن دست بعد از صرف انار، شیر آب در ارتفاعی قرار گرفته که باید دونیم شوی و دو نیم شدن همان و تبدیل شلوار به دوبنده همان و در نهایت تهیه اخبار به مدت ۱۰ روز برای همکاری که مانتوی یکی از خانمها را قرض میگیرد که با آن ستر قامت کنی و تو میمانی با این پرسش ابدی که آن خانم چگونه به منزل رفت و آیا از خیابان انقلاب عبور کرد و مشهور شد؟
خبرنگاری خیلی شغل خوبی است به ویژه آن وقتی که مسؤولان برگزاری فراموش کنند آدمی را که با خود آوردهاند به خود بازگردانند و تنها ماندن با این شعر که «من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم» و از آن پیادهروی بدتر، شنیدن خبر تعویض سایت وزارت ارشاد و پاک شدن تکتک هزاران مدارکی است که با بدبختی آپلود کردهای.
اساساً خبرنگاران موجودات زحمتکشی هستند که وقتی خبر را زودتر بفرستند از همکاران خود فحش میخورند و وقتی دیرتر، از مدیران؛ آنها حتی گاهی هم از اینوریها فحش میخورند که چرا بیان حقایق نمیکنید و هم از آنوریها که چرا سیاه نمایی میکنید و امید از قلمتان نمیتراوشد؟
اساساً ما خبرنگاران عاشق سخنرانیهای ۲۰ دقیقه به بالای پنج نفر پشت سر هم هستیم و نه نیازی به غذا خوردن داریم، نه رفع عطش نه قضای حاجت چون عاشقانه به کار خود عشق میورزیم و میورزیم.
ما خبرنگاران و عکاسان عاشقانه یکدیگر را دوست داریم و به دعوای مرغ و تخممرغ و اینکه ابتدا عکس بوده یا متن توجهی نمیکنیم و ما همچنین عاشق سردبیرهای شخمزننده متن هستیم چون به کار خود عشق میورزیم.
ما خبرنگاران مدیرانی که گفتههای خود را تکذیب میکنند خیلی دوست داریم و از اینکه مجبور شویم صدبار صوت ارائه دهیم لذت میبریم آنقدر که به مستندسازی و صدها گیگ صوت جمع کردن علاقه وافر و گاه حتی اعتیاد توأم با بدندرد داریم.
هیچ خبری برای ما سربازان عرصه اطلاعرسانی به اندازه کنسل شدن آفیش ناراحتکننده نیست و ما اساساً از تأخیرهای یک تا دو ساعت به بالا ناراحت نمیشویم و همچنان عاشقانه تمام برنامههای روز خود را کنسل کرده مشتاقانه به سخنان سخنران شماره پنج و شعرخوانی مجری مبنی بر اینکه «آنجا که میگن باغ جنانه همدانه» و سرودهای زیبای گروه سرود مدرسه غیرانتفاعی خاقانی شرقی بذلتوجه میکنیم.
ما عاشق گشتوگذار و برگزاری جلسات در اماکن پرت و فاقد دسترسی شهری هستیم آنقدر که به بازگشایی معابر با قدوم خود عشق میورزیم و اساساً سربالایی رفتن با کولهپشتی مملو از دوربین و لنزهای چندگانه را به غایت دوست میداریم و همچنان عاشقانه عشق میورزیم و میورزیم.
ما خبرنگاران گاهی دردهای مردم و گلایههای فلان صنف عزیز در مورد حقوق اداره کار و هزاران بدبختی منتج از آن را منتشر میکنیم و با تعجب یکدیگر را مینگریم که پس ما چطور با نصف و یکسوم این مبالغ زندهایم و اینقدر خوشحالیم؟ پاسخ را در چشمان یکدیگر میخوانیم که راز آن در عشق است و اینکه ما عشق میورزیم و میوزیم.
خبرنگاران عزیز و لذیذ تا اینجای متن خسته که نیستید؟ از کِی اومدید؟ کی خسته است؟ کی گشنه است؟ عذرخواهی میکنم از بس گفتند سربازان خط مقدم اطلاعرسانی یکلحظه متن اشتباهی قرائت شد.
ما خبرنگاران از پوشش خبری اماکن تفریحی و سیاحتی ساخته شده برای افراد خیلی زحمتکش دهک اول بسیار لذت میبریم بهویژه آنکه به سالن آیروبیک دعوت شویم و بعدتر حراست وزارت ورزش با تعجب بگوید شما نخستین گزارشکنندگان غیور آیروبیک بانوان در تاریخ خواهید ماند.
ما خبرنگاران اصلاً از تکرار و تکرار شنیدن دردهای مردم خسته نمیشویم و اساساً هیچچیز در روح و روان ما تأثیر ندارد، ما به هیچ مدیری دل نمیبندیم و وقتی به کسی سلام میگوییم معنای خداحافظی در پشت آن است ما اساساً وقتی برای یک طیف سیاسی لبخند میزنیم در ذهن خود طناب دار آن را میبافیم چون میدانیم و بارها دیدهایم که قویترین گیرهها توان چسباندن ابدی پشت هیچ فردی بر صندلی را ندارد.
بعضی از ما خبرنگاران گاهی به خبرهایی که نزدهایم فکر میکنیم و از اینکه موفق شدهایم مانع سیاهنمایی شویم بسیار خوشنود میشویم ما گاهی وقتی مسؤولی میگوید «ف» تا فرحزاد میرویم چون بارها و بارها عاقبت روال برخی کارها و روندها را دیدهایم اما دم برنمیآوریم و همچنان به پرسیدن سؤالهای آبکی ادامه میدهیم تا بنده خدا از طرح محیرالعقول خود ذوق و ما را رها کند.
ما خبرنگاران سالی یکبار «خبر مردم است» را در دل نوشتههای خود مینویسیم و از اینکه تمام اوقات عمرمان به مردم مشغول در ادارات سپریشده خوشنود میشویم.
ما خبرنگاران اکثراً کلکسیون تقدیرنامه، شیشهجات و رَم و فلش داریم و گاهی هم جعبهابزار و لوازم آتشنشانی و هر سال هفدهم مرداد با دیدن آنها ایام زندگی خود را یادآوری کرده غرق شعف میشویم.
ما عاشقان وایفای ضعیف، ما فداییان بلندگوهای خشدار، ما دلبرکان نگهبانان دم در، ما کشتهمردههای چک خنثی، ما شیفتگان لهجههای عجیب و پیاده کردن آن، ما دلباختگان ادبای خوشسخن با فعل و فاعلهای جابجا، ما مشتاقان سینهچاک موسیقی سنتی وسط برنامه پنجساعته، ما مجنونان آبمیوههای مملو از شکر و آب و کیکهای بنجل کارخانجات احیا شده، ما شنوندگان طبعآزمایی مجریان تازهکار، ما بیماران آمارهای طولانی و عددهای نجومی، ما سربازان عرصه اطلاعرسانی هستیم و عشق میورزیم و همچنان میوزیم.
۷۵۲۶/۲۰۹۰