در بخشی ازیادداشت روزنامه ایران به قلم پرویز اسماعیلی معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیس جمهوری می خوانیم: رسانهها در حوزههایی همچون بسط شفافیت، گسترش نظارت عمومی، تقویت صدای جامعه مدنی، مقابله با مفاسد اقتصادی، شنیده و دیده شدن لایههای خاموش انسان و جامعه، بهبود سازوکارهای حکمرانی و موارد متعدد دیگر، کارکردهای اثبات شده دارند و این کارکردها جز با نقشآفرینی و کارآمدی سرمایه انسانی آنها، بویژه خبرنگاران محقق نمیشود.
با وجود تلاشهای بیوقفه همکاران پرتلاشم، رسانهها امروز با مشکلات و موانع متعددی دست به گریباناند که هم نَفَس آنها را به شماره انداخته و هم نَفَسِ زندگی شغلی خیلی از خبرنگاران شریف کشورمان را. بیتردید بخش مهمی از مشکلات پیش روی رسانهها، به سیاستگذاریها، زمینهها و شرایط بیرونی مربوط است که فراهمکردنش بر عهده حاکمان و مسئولان کشور است.
حق دسترسی آزادانه به اطلاعات، امنیت شغلی و معیشتی، حداکثر (و نه حداقل) حمایتهای قضایی و... از جمله مواردی است که برای فعالیت اثربخش رسانهای ضرورت دارد. ضرورتهایی که باید دستور کار مسئولان کشور، چه در دولت و چه در دیگر سطوح حاکمیتی در همه دورهها باشد. ناگفته پیداست که در این زمینهها اگرچه گامهایی برداشته شده اما هنوز راهی بسیار طولانی در پیش است.
در این میان البته مشکلات دیگری هم وجود دارد که ریشه آنها به بیرون از رسانهها برنمیگردد؛ فارغ از زمینهها، ضروریات و پیشنیازهایی که فراهم کردنشان وظیفه حاکمان است، خود اهالی رسانه هم، برای احیای جایگاه رسانهها، بازیابی تأثیرگذاری و بهطور کلی بقای حرفهای در دنیای امروز، باید گامهای اساسی بردارند.
اگر بخواهیم گام به گام پیش برویم، شناخت زیستبوم فناوریهای ارتباطی و روندهای جدید اطلاعرسانی، همگام شدن با تغییرات فناورانه، عقب نماندن از مخاطب، حضور در بسترهای جدید رسانهای و تولید محتوای متناسب با پلتفرمهای متفاوت جدید، اولین ضروریاتی است که باید در دستور کار قرار بگیرد. باید با تغییر رویکرد در تولید محتوا، به سلیقه مخاطب نزدیک شویم. اقناعی عمل کنیم و مخاطب را متقاعد کنیم نیاز خبریاش را در منابع نامعتبر جستوجو نکند و ما را انتخاب کند. با عملکرد غیرحرفهای، جانبدارانه، سلیقهای، باندی و تبعیضآمیز به سرمایه و مرجعیت اجتماعی رسانهها چوب حراج نزنیم. جایگاه خطیر رسانه را بفهمیم و آن را به ابزار عملیات روانی و مانورهای سیاسی فرونکاهیم. به اقتصاد رسانه فکر کنیم و از روندهای شکستخورده فعلی در توزیع و جذب آگهی دست برداریم. نان بازویمان را بخوریم و به جای تکیه به درآمدهای رانتی و ناپایدار سیاسی، به دنبال راههایی برای کسب درآمد پایدار از طریق فرمولهای امتحانپسداده در رسانههای موفق دنیا برویم.
حرف دل مردم را بزنیم و به دغدغههای آنها بیتفاوت نباشیم؛ در عین حال مرز بین واقعگرایی و سیاهنمایی را بفهمیم و به جان امید و نشاط و شادابی مردم نیفتیم. مطالبهگری را با تعهد توأم کنیم و به مردم و مصالح کشور همزمان فکرکنیم. تبدیل «مطالبات مردم» به «عملکرد مسئولان» همان اکسیری است که ما را «رسانه» میکند.
اگر همه این کارها را کردیم، آب رفته به جوی برمیگردد و میتوانیم دوباره به ریل تأثیرگذاری و اعتماد مخاطب برگردیم و بیش از گذشته در آبادانی ایران عزیز نقش ایفا کنیم. آن روز است که میتوانیم روز خبرنگار را شادمانه و از صمیم قلب به یکدیگر تبریک بگوییم و به تأثیرگذاری، مرجعیت اجتماعی و کارآمدی حرفه دشوار خود در ارتقای اعتماد عمومی ببالیم.
به امید آن روز...