به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، زنان با اینکه نیمی از جامعه هشتاد میلیونی کشورمان را تشکیل می دهند، ولی در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی حضوری بسیار کمرنگ دارند. این مساله ایران را در زمره ضعیف ترین کشورها به لحاظ شکاف جنسیتی در حوزه سیاسی و اقتصادی قرار داده است.
این جایگاه نازل، با موقعیت و توانمندی های کنونی زنان در جامعه ما تناسبی ندارد. زنان امروز بخش بزرگی از جامعه فارغ التحصیلان دانشگاهی را تشکیل می دهند . امروز این گروه به خاطر گسترش آموزش عالی، افزایش آگاهی، مهارت و تخصص از توانمندی های گسترده ای در حوزه های فردی و اجتماعی برخورشده و متناسب با توانمندی هایش، ورود به عرصه کنشگری سیاسی را مطالبه می کند. این سرمایه اجتماعی عظیم، اما برای ورود به عرصه سیاسی، با چالش ها و موانع گسترده ای مواجه است؛ موانعی که طیف وسیعی از عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، عرفی، ساختاری، سیاسی و .. را در بر می گیرد.
این در حالی است که دست یابی به توسعه پایدار به عنوان انتخاب ناگریز کشورها در مسیر رشد و پیشرفت، بدون حضور و مشارکت فعال زنان در ساحت های مختلف حیات جمعی از جمله عرصه سیاسی حاصل نخواهد شد. بر این مبنا بهبود وضعیت مشارکت زنان برای دستیابی به توسعه سیاسی و اقتصادی لازم و ضروری است.
اداره کل پژوهش ایرنا، به منظور بررسی فرصت ها، موانع و چشم اندازهای مشارکت سیاسی زنان در توسعه میزگردی را با عنوان «نقش زنان در توسعه سیاسی» با حضور صاحبنظران و کارشناسان حوزه زنان برگزار کرده است. یکی از کارشناسان حاضر در این نشست، «آذر منصوری» فعال سیاسی اصلاح طلب و عضو شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان بود که به ایراد نقطه نظرات خود پرداخت.
**ایرنا: در واکاوی دلایل سطح پایین مشارکت زنان ایرانی در توسعه سیاسی، به دلایل تاریخی اشاره می شود. برای ما از سیر روند تاریخی مشارکت سیاسی زنان در عرصه سیاست ایران بگویید. زنان ایرانی در طول تاریخ چه مسیری را طی کرده اند که الان به اینجا رسیده ایم؟
*منصوری: اساسا این شکاف، یک شکاف تاریخی است و شکاف های تاریخی که حاصل انباشت سال ها عدم دسترسی ایجاد فرصت های عادلانه بین زنان و مردان بوده به راحتی پر نخواهد شد.
این شکاف در تاریخ، فرهنگ و باور جوامع مختلف وجود دارد و نمی توان جامعه ایران را از جوامع دیگر در این حوزه مستثنی کرد. از آنجا که کاهش شکاف جنسیتی به عنوان یکی از الزامات توسعه و اخیرا به عنوان ارکان صلح مثبت و ایجاد عدالت، مفروض در نظر گرفته شده، طبیعتا کشورها برای تقویت روند توسعه تلاش می کنند. کشورها تلاش می کنند این چالش را برطرف و این شکاف را پر کنند و فرصت هایی را برای بهبود جایگاه زنان در ز مینه سیاست، اقتصاد، بهداشت، آموزش، کسب و کار و همه شاخص هایی فراهم کنند که به نوعی با توسعه ارتباط پیدا می کند.
این مسیر در طول تاریخ همواره ادامه داشته است. تا جایی که من مطالعه کردم، از دوره ایلامیان (که زن قدرت برتر در ایران بوده) به بعد، با توجه به تغییر چرخه تولید، تغییر جایگاه زن در این چرخه و قدرت اقتصادی گرفتن مرد، این جایگاه کم کم تغییر پیدا کرد. یعنی قدرت سیاسی تابعی از قدرت اقتصادی است.
گزارش 2018 مجمع جهانی اقتصاد در مورد شکاف جنسیتی در کشورهای مختلف را مطالعه کنید. در بخش هایی که کار کرده ایم، رتبه ما بهبود پیدا کرده است. رتبه ما در آموزش، بهداشت و کسب و کار ارتقا پیدا کرده است. در حال حاضر نرخ اشتغال زنان در کشور ما 13 درصد است. ولی به خاطر چالش بزرگی که در حوزه مشارکت سیاسی و اقتصادی زنان داریم، ایران در میان 149 کشور رتبه 142 را در حوزه شکاف جنسیتی در حوزه سیاسی و اقتصادی دارا است.
از سال 2006 تا کنون که مجمع جهانی اقتصاد چنین شاخص هایی را بررسی می کند، رتبه ایران تغییر چندانی نکرده است. این در شرایطی است که ما در انتخابات مجلس دهم تلاش کردیم تعامل کنیم و مطالبه سهمیه 30 درصدی برای زنان را پیگیری کنیم تا در تهران یا شهرهایی که لیست جمعی داده می شد، سهمیه 30 درصدی برای زنان لحاظ شود. با درنظر گرفتن همه اینها، نرخ حضور زنان در مجلس به 5.9 درصد رسیده است.
وقتی انقلاب پیروز شد، زنان در مبارزات انقلابی حضور جدی داشتند. نقش این قشر در شکل گیری انقلاب قابل انکار نیست. اول انقلاب این داعیه را داشتیم که قرار است زنان در مقدرات اصلی مملکت حضور داشته باشند. به عبارتی تصویر دیگری از حضور زن ایرانی در فردای پس از پیروزی انقلاب ارایه می شد. اما می بینیم که پس از 40 سال هیچ اتفاقی نیفتاده است. چرا؟ به این دلیل که سیاستمداری که قانون را نوشته، کسی که در این کشور مسوولیت داشته (چه دولت ، چه وزیر، چه شورای نگهبان و ...) در باورها خود، مشارکت سیاسی زنان را نپذیرفته است.
**ایرنا: چه راهکارهایی برای غلبه بر این چالش می توان متصور شد؟
*منصوری: کشورها معمولا از 2 طریق این شکاف را پر می کنند. یا کشوری مانند عربستان برای اینکه به دنیا اثبات کند که من می توانم این شاخص را بهبود ببخشم، خودش دست به اقداماتی می زند. در رژیم گذشته ما هم چنین چیزی داشتیم. بر همین مبنا، در مجلس بیست و چهارم ایران، 20 زن حضور داشتند. الان 10 مجلس بعد از انقلاب اسلامی شکل گرفته، ما هنوز به عدد 20 نرسیده ایم.
راه حل دوم مطالبه گری از بطن جامعه است. در کشورهای توسعه یافته، درست است که نظام های مستقر در این زمینه تلاش کرده اند، ولی این توسعه یافتگی را می توان در نهادسازی ریشه یابی کرد. به این معنی که جنبش هایی شکل گرفته و بر اساس این جنبش ها مطالبات پیگیری شده است. بخاطر تفاوت ساختاری که نظام های مستقر در این کشورها دارند، شاید در خیلی از موارد نیازی به تبعیض مثبت هم وجود نداشته باشد، به دلیل اینکه ظرفیت های جامعه این شکاف را به نوعی پر می کند.
**ایرنا: به نظر شما کدام راهکار برای کشور ما موثرتر است؟ نهادسازی از دل جامعه، یا اصلاحات از بالای هرم قدرت؟
*منصوری: ما اگر در زمینه رفتن زنان به ورزشگاه هنوز مساله داریم، در مورد کودک همسری به نتیجه نرسیده ایم، لایحه تامین امنیت زنان چند سال است در قوه قضاییه خاک می خورد و ... مهمترین عاملش این است که زنان در جایگاه هایی که باید حضور داشته باشند و بر سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها اثرگذار باشند، حضور ندارند. چه بسا اگر 2 نفر خانم در شورای نگهبان یا مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور داشتند، الان با چالش های کمتری مواجه بودیم.
**ایرنا: برای افزایش حضور زنان در مقدرات سیاسی کشور چه باید کرد؟
*منصوری: بدون تردید حاکمیت نقش اصلی و تعیین کننده را در این ارتباط دارد. مجموعه حاکمیت باید به ایجاد فرصت های برابر و پر کردن شکاف ها باور داشته باشد. به نظر می آید چنین باوری در مجموعه حاکمیت وجود ندارد. همین که ما 12 انتخابات ریاست جمهوری برگزار کرده ایم و یک کاندیدای زن نداشتیم، نشان می دهد که چنین باوری وجود ندارد. همین که در طول 12 دولتی که در ایران تشکیل شده هنوز یک استاندار نداشته ایم و حتی در مقابل به کارگیری زن در جایگاه فرماندار مقاومت می شود، یعنی چنین باوری وجود ندارد.
البته دولت به عنوان قوه مجریه که تناسبی بین مسوولیت ها و اختیارات و وظایفش وجود ندارد، گاهی تلاش هایی برای کاهش این فاصله انجام می دهند؛ استراتژی و برنامه تهیه می کنند، زیرمجموعه های خود را ملزم می کنند که این برنامه ها را اجرا کنند، ولی باز هم به در بسته می خوریم. ظرفیت های موجود، در نهایت این امکان را پیش روی ما قرار می دهد که دولتی به نام دولت روحانی انتخاب کنیم که می خواهد وزیر زن انتخاب کند، می گویند نه، او هم نمی گذارد. نهایت کاری که می کنیم می گوییم تا 1400 دستکم 30 درصد ظرفیت مسوولیت مدیریت های میانی زیرمجموعه دولت باید به زنان اختصاص یابد.
**ایرنا: آیا راهبرد سهمیه 30 درصدی به تنهایی می تواند تبعیض جنسیتی را کاهش دهد؟
*منصوری: وقتی می گویید جریان سازی فرصت های برابر، یعنی مجموعه ای از ارکان دولت و حاکمیت باید در این زمینه فعال بشوند تا استراتژی توانمندسازی زنان را پیش ببرند. یعنی ما فقط به صرف 30 درصد نمی توانیم این تبعیض ها را برطرف کنیم. باید آموزش مان، درست شود، کسب و کار و اشتغال همینطور... تا این توسعه به صورت متوازن به پیش رود. نمی توانیم تک بعدی به قضیه نگاه کنیم.
راهبرد رفع تبعیض جنسیتی باید الزامات و مختصاتی برگرفته از تجربیات موفق دنیا داشته باشد. صرف اینکه فقط بگوییم 30 درصد طرفیت ها باید به زنان اختصاص یابد، کافی نیست. این تبعیض مثبت باید متون آموزشی ما را هم در بر بگیرد. یعنی بتواند جامعه را از کلیشه های جنسیتی خارج کند.
بنابراین باید مجموعه ای از تغییر و اصلاح رفتارها چه از جانب کنشگران سیاسی و مدنی چه از جانب حاکمیت در این زمینه ساماندهی شود. حاکمیت باید تکلیف خودش را مشخص کند که آیا بالاخره مشارکت سیاسی زنان را قبول دارد یا نه.
از مجموعه این ظرفیت ها است که می توانیم ادعا کنیم به یک راهبرد رسیده ایم که هم حوزه عمومی و هم حاکمیت را در بر گیرد. ما در این حوزه موانع جدی داریم و طبیعتا برای اینکه بتوانیم موانع را رفع کنیم هر کدام در هر نقطه ای که هستیم باید نسبت به این موضوع از ظرفیت های خودمان استفاده کنیم.
بنابراین وقتی که از راهبرد ایجاد فرصت های برابر صحبت می کنیم، باید این مجموعه به صورت هماهنگ ثابت کند که از چنین اراده ای برخوردار است. در حال حاضر چنین اراده ای در مجموعه حاکمیت وجود ندارد چنانکه ما هنوز هم بر سر واژه رجل سیاسی دعوا داریم.
به نظر من بخش مهمی از شرایط موجود ناشی از عدم باور و فقدان استراتژی هماهنگ حاکمیت برای رفع این تبعیض ها است. وقتی ساختار قدرت به این اندازه فربه می شود، اساسا جایی برای احزاب و جامعه مدنی هم باقی نمی ماند. مولود چنین رویه ای این است که در همه حوزه ها با شکاف جنسیتی رو برو هستید و مطالبات زنان تا سطحی تنزل پیدا می کند که پدیده ای مانند چهارشنبه های سفید به معضلی جدی برای حاکمیت تبدیل می شود.
**ایرنا: شما راهکار نخست که به حاکمیت و ساختار قدرت ارتباط داشت را مطرح کردید. از دومین راهکار برایمان بگویید. راهکاری که بر ایفای مسوولیت نهادهای مدنی در مطالبه گری مبتنی است.
*منصوری: دومین راه حل این است که نهادهای مدنی پیشگام اصلاح شوند. در برخی جوامع نهادهای مدنی به گونه ای رشد یافته اند و استراتژی هایی را دنبال می کنند که از دل اینها یک جنبش برابری خواهانه ای شکل می گیرد. ما در جامعه خودمان، این را هم نداریم.
اصل مشکل مشارکت سیاسی ما به احزابمان برمی گردد. هیچ کدام از احزاب ما از راهبردی برخوردار نیستند که از دلش یک برنامه برای ایجاد فرصت های برابر برآید. در این فضای سیاسی حتی اگر احزاب زنانه ای شکل بگیرد، این احزاب باید مراقب باشند که در بلند مدت به جزیره جدا افتاده ای برای زنان تبدیل نشوند.
**ایرنا: آیا جریان های فمینیستی می توانند مطالبات زنان را در جامعه ما پیگیری کنند؟
*منصوری: فمینیسم های رادیکال که یک وجه مشخصه آنها تعارض و دامن زدن به تعارض است، به هیچ وجه نسبتی با جامعه ما و جریان های مطالبه گری زنان ندارد. ولی خوشبختانه امروز رگه هایی از فمینیست های مسلمان را در جامعه خودمان می بینیم. در دنیا هم این رویکرد وجود دارد. یعنی زنان مسلمانی که به دنبال برابری هستند و ایناتفاقا چیز بدی نیست. من از این نوع فمینیسم دفاع می کنم.
اتفاقا فمینیست های مسلمان می گویند که این دین امروز باید بتواند به اقتضائات زمان و مکان خودش جواب بدهد و پاسخگوی نیازهای زنان امروز باشد، اگر نتواند پاسخگو باشد ازجامعه عقب مانده است. ما در این زمینه در ایران ضعیف هستیم. در کشومان به تعداد اتکشتان دست هم فمینیست زن مسلمانی که بتواند نظریه پردازی کند، نداریم. این در خالی است که در کشورهای دیگر نمونه های بسیاری وجود دارد.
ما مباحث فقهی را که در بسیاری موارد راه ورود زنان به عرصه سیاسی را بسته است، را فقط در قالب فمینیسم اسلامی می توانیم حل کنیم وگرنه هیچ راهکار دیگری برای حل این مساله وجود ندارد.
**ایرنا: خود جامعه زنان، نهادهای مدنی و اجتماعی چگونه می توانند روند مشارکت سیاسی زنان را تسریع کنند؟
*منصوری: با توجه به مجموعه تعریف و تحلیلی که از ساختار حاکمیت در ایران وجود دارد، باید بگویم بخش عمده ای از مشارکت زنان متاثر از مطالبه گری در این حوزه خواهد بود. باید قدرت مطالبه گری و میزان اثرگذاری زنان در حوزه عمومی چنان افزایش یابد(در نتیجه فعالیت جامعه زنان و نهادهای مدنی یابد) که حاکمیت این مطالبات را به رسمیت بشناسد. به عبارتی باید فشار از پایین به حدی باشد که حاکمیت به این مطالبه تن بدهد. احزاب و همچنین نهادهای مدنی هم باید برای این مهم برنامه داشته باشند. از بزنگاه های انتخاباتی باید حداکثر استفاده را کرد تا این مطالبه گری نهادینه شود.
رسانه هاهم در این زمینه واقعا نقش تعیین کننده ای دارند. امروز رسانه هایی چون شبکه های اجتماعی خلاء دیگرارکان جامعه مدنی را پر کرده اند.
این رسانه ها هستند که به افکار عمومی جهت می دهند. ولی متاسفانه در مجموع رسانه هایی که در کشورمان وجود دارند (چه شبکه های اجتماعی، چه رسانه های رسمی) ... فاقد استراتژی برای بهبود جایگاه زنان هستند. رسانه ها فاقد راهبردی هستند که بتوانند بر اساس آن برنامه بنویسند.
این مطالبه گری باید به یک جنبش اجتماعی تبدیل شود تا بتوانیم حاکمیت را به سمتی ببریم که مثلا بپذیرد در انتخابات ریاست جمهوری دور بعدی ما یک کاندیدای زن داشته باشیم. خیلی ها می گویند این حضور اگر هم محقق شود، نمایشی است. من می گویم اشکالی ندارد، همین دیده های ما است که افکار ما را می سازد. وقتی زن ایرانی می بیند 12 انتخابات برگزار شده، یک کاندیدای زن حضور نداشته، یعنی اینکه حاکمیت این جایگاه را به عنوان قدرت سیاسی در این سطح به رسمیت نمی شناسد؛ این یعنی کور کردن اعتماد به نفس زنان. حال آنکه حضور یک نامزد زن میان کاندیدا به جامعه این باور را القا می کند که زنان هم می توانند در این جایگاه ایفای نقش کنند.
**ایرنا: زنان طی سال های گذشته از نظر تحصیلات، آگاهی اجتماعی، تخصص، توانمندی و ... به صورت چشمگیری رشد کرده اند. اگر این انسداد وجود داشته باشد، این روند به چه سویی خواهد رفت؟
**منصوری: بر اساس 2 نظریه که الان مطرح است (مدافعین نهادگرایی و مدافعین توسعه آمرانه مانند فوکویاما)، 2 راه حل برای اینکه بشود مردم را راضی نگه داشت و به مطالبات آنها توجه داشت و کشور را به توسعه همه جانبه و متوازن و پایدار رساند وجود دارد.
یکی اینکه مانند کاری که در عراق و افغانستان صورت گرفت، کشور دیگری بخواهد بیاید و اصلاحات را از بالا در کشور دیگر پیش ببرد که از نظر من این پروژه چندان به موفقیت نینجامیده است. شاید همین مساله هم باعث می شود که مردم ایران همیشه سبک و سنگین کنند، ببینند کدام یک می تواند مخاطراتش برایشان کمتر باشد و آینده بهتری را به ارمغان آورد.
خدا نکند مردم به این جمع بندی برسند که هیچکدام از ظرفیتهای موجود، دیگر نمی تواند خواسته های آنان را تامین کند یا برایشان فرق نکند که جنگ بشود یا نشود. این بی تفاوتی سم مهلکی برای جامعه خواهد بود.
کسانی مثل داگلاس نورث معتقدند که اگر نهادهای ملی مجتمع کننده عملکردشان در سطح حاکمیت و جامعه به گونه ای نباشد که انتفاع حاصل از این عملکرد آحاد جامعه را دربر بگیرد، آن ملتها محکوم به شکست هستند. وقتی می گوییم شکست، یعنی فروپاشی، یعنی تغییر ناگهانی، حال میخواهد این تغییر انقلاب باشد، یا کودتا، یا ....
این که ما تاکید می کنیم بر انتخابات آزاد، حذف نظارت استصوابی، تعیین تکلیف اختیارات و مسوولیت های دولت، به این دلیل است که این بی تکلیفی دولت، این دو دولتی و این تعارض جامعه را به دو گروه تبدیل کرده که دایم با یکدیگر تقابل دارند. این تقابل دارد به مجموعه کشور آسیب می زند. ما که نمی توانیم 50 درصد از جمعیت کشور را نادیده بگیریم.
این واگرایی ها قطعا می تواند خطرناک باشد و وقتی شما مطالبات زنان را تقلیل می دهید و به آن توجه نمی کنید، مساله ای مثل حق انتخاب پوشش که خواسته بخشی از زنان یا حتی مردان ایرانی است به معضل بدل می شود.
این، یعنی اشتباهات متاسفانه استراتژیکی که حاکمیت امروز باید متوجه شود. ممکن است افزایش شاخصی مثل رشد تولید ناخالص ملی، بسیار زمانبر باشد، بالاخره یک نظام اقتصادی دسترسی محدود داریم، همه منابع اقتصادی متاسفانه در اختیاریک طبقه و یک گروه و یک رانت خاص قرار گرفته است. تا این ساختار اصلاح شود زمان می برد. بهرحال، اگر ما بلند مدت فکر کنیم، این ساختارهم باید اصلاح شود. تا کشور با این همه منابعی که در اختیار دارد حداقل به لحاظ اقتصادی در دنیا بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد.
ولی چیزهایی مانند سبک زندگی، چیزی نیست که مثل تولید ناخالص ملی تغییرش زمانبر باشد. به نظر من اگر این مساله در شرایط فعلی به رسمیت شناخته شود، بخشی از مناقشات امروز جامعه ما خود به خود برطرف می شود و اتفاقا این بیشتر به زنان جامعه ما ارتباط پیدا می کند. اگر واقعا این صداها شنیده نشود، طبیعتا باید نگران واگرایی ها و تعمیق شکاف ها و گسل هایی باشیم که می تواند بیشترین آسیب را به کشور و منافع ملی بزند.