تهران- ایرنا- فیلم سینمایی قسم به کارگردانی محسن تنابنده را در نگاه اول باید فیلمی سخت و پُر زحمت برای گروه سازنده آن ارزیابی کرد.

قسم فیلمی که با جمعیتی زیاد در یک لوکیشن اتوبوس می‌گذرد و جز تک سکانس‌های محدودی خارج از اتوبوس قرار نیست روایت خود را در جای دیگری ادامه دهد.

اینکه آیا فیلم توانسته است در این لوکیشن ثابت، جذابیت‌های لازم را برای خلق یک درام سینمایی ایجاد کند یک بحث است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت و اینکه فیلم به دلیل فضای محدود لوکیشنی، حجم بالای بازیگر، مشقات جای گیری درست و حرکت دوربین و خلق میزانسن‌های حساب شده کار پر زحمتی را پشت سر گذرانده است بحث دیگری است. 

قسم اگرچه با نقص‌های جدی در فیلمنامه و به ویژه در شخصیت پردازی کاراکترهای اثر روبروست اما در کارگردانی حرف‌های خوبی برای گفتن دارد و فیلمِ سختی به ویژه در دکوپاژ، جای گیری، حرکت دوربین و میزانسن از آب درآمده است.

بی شک کسانی که به سختی کار فیلمسازی واقف باشند به خوبی می‌فهمند که محسن تنابنده در کارگردانی اثر کار چندان آسانی را در پیش روی نداشته است و همین انتخاب لوکیشن اتوبوس برای روایت قصه فیلم نشان از آن دارد که فیلمساز قصد ساختن فیلمی ساده را ندارد چرا که در این صورت می‌توانست با انتخاب یک فضای لوکیشنی وسیع‌تر، ثابت و سهل‌تر روایت خود را با مخاطره جدی روبرو نکند اما تنابنده انتخاب سخت‌تر را می‌پذیرد و اگرچه دست به ریسک می‌زند اما فیلمی تاثیر گذارتر در پرونده سینمایی خود ثبت میکند.

قسم در کارگردانی اگر چه از نقاط قوت بالا و لحظه‌های درخشانی برخوردار است اما در لحظاتی نیز به ویژه در ریتم و ضرباهنگ فیلم لنگ می‌زند و از یک یکدستی لازم برخوردار نیست به گونه‌ای که در صحنه‌هایی به شدت متشنج، درگیر و کوبنده ظاهر می‌شود و در لحظاتی به شدت کشدار، پرسکوت و کسل کننده می‌شود و این عدم تعادل در ضرباهنگ فیلم سبب می‌شود تا یکدستی لازم در پی ریزی درام اثر شکل نگیرد.

شاید ضعف دیگر فیلم در کارگردانی اثر را بتوان در باورپذیر نشدن بازی نابازیگران فیلم جستجو کرد که در بیشتر اوقات انگار قرار است تنها به بیان دیالوگ و گفتگویی خام در بین آنها سپری شود و اگر تلاش‌های حسن پورشیرازی و مهناز افشار در زنده نگه داشتن لحظات فیلم نبود، فیلم قطعا روح بازیگری خود را از دست می‌داد.

خارج از فضای کارگردانی در مبحث فیلمنامه فیلم قسم نیز ما با نقاط قوت و ضعف بسیاری روبرو می‌شویم و بی‌شک مهمترین مشکل فیلمنامه تنابنده در ضعف عمده در شخصیت پردازی اثر است. کاراکترهای زیادی که در یک جا گرد هم جمع شده‌اند و هیچکدام نه به یک تیپ خوب تبدیل می‌شوند و نه یک شخصیت موثر و پیش رونده در درام را شکل می‌دهند.

آدم‌هایی که فقط حرف می‌زنند و کنش‌های‌شان برای مخاطب چندان جدی و اثر بخش نمی‌شود. اما در کنار این ضعف در شخصیت پردازی به هیچ وجه نباید از ایجاد نقاط عطف، گره افکنی و بازی‌های خوبِ روایتیِ تنابنده در فیلمنامه اثر غافل شد.

خلق خرده روایت‌ها و تزریق به جای آن در خلال روایت اصلی فیلم به خوبی توانسته است در ایجاد کشمکش و درگیر کردن مخاطب موفق عمل کند و هر کجا که قرار است مخاطب دست به قضاوت بزند چالشی جدید را در فیلم ایجاد کند.

در واقع باید گفت قسم با تمام ضعف‌هایی که به آن وارد است اما همان طور که گفته شد فیلمی بسیار پر زحمت و سخت است و نقاط قوت آن انقدری هست که به توان از برخی کاستی‌های آن گذشت.