سفر به اعماق تاریخ یا واکاوی افسانه ها نیست بلکه واقعیتی در دنیا امروز است که روشندلان آن را رقم زدند و فارغ از هیاهوهای تبلیغاتی توانستند به مرتفعترین قله ایران گام بگذارند؛ قله ای که فتح آن به راحتی برای افراد سالم امکان پذیر نیست بلکه نبردی از جنس سنگلاخ، برف، دمای هوا و کاهش اکسیژن در ارتفاع است که آن را به هفت خوانی تبدیل کرده که برای غلبه بر آن زرهی از جنس اراده میخواهد.
دماوند برای این گروه هشت نفره نمادی از ایدهآلها بود که رسیدن به آن بسیاری از رویاهای آنان را تحقق بخشید اما تحقق این رویا به راحتی امکان پذیر نیست و برای غلبه بر مشکلات نه پای رفتن لازم بود نه چشمی برای دیدن و این واقعیتی است که بارها از سوی معلولان به اثبات رسیده است. آنان تنها همت داشتند و فعل خواستن را صرف کردند، فعلی که به گواه شاهد همراه گروه از جنس فرا امید بود.
با رسیدن به قله افتخار، دیگر خبری از خستگی نبود بلکه انتشار فیلم و عکسهایی از صعود هیجانی و تاریخی نابینایان به قله دماوند نشان از آن دارد که در راه رفتن به بالاترین نقطه ایران، سنگهای سخت کوه در برابر اراده این قشر نرم شد و گویی با آنان همنوا بود. همنوایی که دشت ها و لاله های سبز ارتفاعات دماوند در دل تابستان، بهاری برای کوهنوردان ایجاد کرد که نهایت آن، غزل سرایی زنان و دختران کوهنورد بر بام ایران بود.
«لاله عرب زاده» یکی از اعضای گروه گوهنوردی در این زمینه می گوید: تصور فتح بلندترین قله ایران برایم همیشه رویا بود تحقق این رویا شرینترین اتفاق زندگیم است. از زمانی که باگروه کوهنوردی نابینایان و کم بینایان آشنا شدم در ذهنم روزی را متصور می شدم که بر بام دماوند نفس بکشم.
او که دستی در ادبیات و شعر دارد عنوان کرد: غزل «بر بوم بام ایران» را پیش از صعود به این قله سرودم و آن را نگه داشتم تا روزی بر مرتفع ترین نقطه دماوند بسرایم. این امر محقق شد و خیلی خوشحالم به یکی از زیباترین رویاهایم رسیدم.
عضو تیم کوهنوردی نابینایان استان تهران ادامه داد: هیبت دماوند، مشکلات مسیر و سختی راه صعود به این ارتفاع را برای هرکسی سخت می کند. اینکه گروه هشت نفره ما با مشکل نابینایی هم مواجه بودند سختی را چند برابر خواهد کرد اما اراده ای که برای ایستادن بر بام ایران وجود داشت موجب شد تا این غیر قابل ممکن، ممکن شود.
وی می گوید: رسیدن به قله افتخار همیشه یکی از رویاهای انسان بوده و هست و این قله تعاریف گوناگونی دارد و برای هر کسی معنای خاصی ممکن است داشته باشد. برای گروه کوهنوردی بدون شک این معنا در ایران به سمت و سوی دماوند و در جهان به اورست ختم می شود.
هر چند که نابینایان با اراده و همت ستودنی دماوند را فتح کردند اما کاستی های این صعود بر کسی پوشیده نبود بلکه آنان در مسیر از داشتن حتی یک بیسیم ارتباطی محروم بودند و بیشتر لوازم لازم برای این صعود را با هزینه شخصی تامین کردند. البته هیات نابینایان و کم بینایان استان تهران حمایتهایی از این گروه انجام داد.
محرومیتی که عرب زاده از آن به عنوان کم توجهی به گروه کوهنوردی این قشر یاد می کند. او باور دارد: اینکه نابینایان توانستند با دست خالی دماوند را در زیر پای خود قرار دهند می توانند قله های دیگر را نیز فتح کنند. اگر حامی مالی و اسپانسر وجود داشته باشد بدون شک صعود بعدی ارتفاعات خارج از ایران است.
صعود به دماوند با کمترین امکانات ممکن نشان داد که ورزش نابینایان و کم بینایان ایران نمی تواند تنها در چند رشته خاص خلاصه شود بلکه ظرفیتهایی در بین این قشر وجود دارد که فارغ از محدودیت های ناشی از معلولیت، می توانند غیر ممکن ها را ممکن کند. حمایت از این گروه از سوی نهاد و سازمان های مختلف می تواند نقطه عطفی در ورزش نابینایان باشد و آنان را به فتح قله هایی بلندتر تشویق کند.