خبرنگار ایرنا به بهانه برگزاری نشست تجلیل از آزادگان شهرستان ری شامگاه شنبه فرصتی پیدا کرد تا دقایقی با تعدادی از این افراد به گفت و گو بنشیند؛ انسانهایی که هرکدام از منظر خود گوشهای از خاطرات و رخدادهای تلخ اسارت در اردوگاههای بعثی را روایت میکند.
این نشست به مناسبت ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی در مجتمع ورزشی قمر بنی هاشم(ع) شهرری برگزار شد.
نباید فراموش شود حالا که با این افراد صحبت میکنیم، همگی سن و سالی گذراندهاند اما واقعیت این است که اسارت آنان وقتی اتفاق افتاده که عموما زیر ۲۰ سال یا همان حدود سن داشتهاند و تجربه تحمل شکنجه های دهشتناک بعثیها در آن سن، خویشتنداری، همدلی و حتی اثرگذاری بر نیروهای بعثی از جوانانی در آن سن و سال، خود حکایت مفصل دیگری است.
همه مدل بودیم ولی با هم بودیم
حمید هنرور یکی از آزادگانی است که با حرارت خاصی از دوران اسارتش حرف میزند؛ مهرماه ۱۳۶۶ در سن ۱۸ سالگی اسیر شد و از آن زمان تا مردادماه ۱۳۶۹ به عنوان پرخاطرهترین و در عین حال بهترین دوران عمرش یاد میکند، هرچند میگوید آن سالها سختترین روزهای زندگیاش هم بوده است.
وی میگوید: از لشگر ۷۷ تیپ ۲ خراسان به جنگ اعزام و در خرمشهر توسط دشمن به اصطلاح قیچی و اسیر شدیم.
این آزاده از لحظه چگونگی اسارتش گفت که چگونه هویت و زندگی دوستانش برایش ارزش داشته زیرا در لحظه اسارت خدا را شاکر بوده که دوستان متاهل و دارای خانوادهاش اسیر نشدند.
وی میافزاید: پس از اسارت از ایران به الرمادی اعزام شدیم و در سولهای با ظرفیت ۵۰۰ نفر سه هزار آزاده زندگی میکردیم؛ زندگی در چنین مکان و ظرفیت کوچکی برای من غیرقابل باور بود ولی با اندک زمانی متوجه شدم که سایر اسیران با دوستی که با همدیگر پیدا کرده بودند، سختی های اسارت در چنین فضایی را تحمل می کردند.
هنرور که با نام مستعار «حمید فرانکی» در بین اسرا مشهور بود میافزاید: مسئول ورزش اردوگاه نیز بودم و با ورزش و نرمشهای روزانه، اسرا را از لحاظ روحی تقویت میکردم.
وی درباره روابط اسیران ایرانی با همدیگر ادامه میدهد: «همه مدل بودیم ولی با هم بودیم» و در تمامی شرایط یکرنگ و همدل در کنار یکدیگر میگذراندیم و بار مشکلات یکدیگر را تحمل میکردیم.
این آزاده، جدایی اسرا از همدیگر در اردوگاهها را سختترین لحظات دوران اسارت آنان نامید و گفت: یکباره از دوستانی که سالها زندگی کرده بودیم و خاطرات زیبایی را ساخته بودیم جدا میشدیم و اردوگاههایمان تغییر میکرد که این، سختترین لحظات دوران اسارت حتی سختتر از شکنجهها محسوب میشد.
تونل وحشت بعثیها
وی به شکنجهگاه «تونل وحشت» اشاره کرد و گفت: نیروهای بعثی دالانی را از سربازانشان تشکیل و ما را از داخل آن عبور میدادند،, در این مسیر ضرباتی از چوب و آهن بر سر و صورت ما وارد میشد و اسرا در این زمینه جراحات زیادی را تا مدتها متحمل میشدند.
این مربی ژیمناستیک جانبازان در ادامه میگوید که ما برای رضای خدا و دفاع از ناموس و وطن به جنگ رفتیم و هیچ توقعی نیز از کسی نداریم.
رتبه اردوگاههای ایرانی نزد صلیب سرخ
قاسم صادقی یکی دیگر از آزادگان است که به عنوان مسئول کتابخانه صلیب سرخ اردوگاه موصل فعالیت داشته و نقل میکند: صلیب سرخ در آن زمان همواره اذعان داشت که درصد خودکشی، درگیری منجر به جرح و قتل در اردوگاههای دیگر کشورها زیاد است، در حالی که این ناهنجاریها در اردوگاههای اسرای ایرانی وجود نداشت.
وی ادامه داد: رفتار دوستانه و مثبت اسرای ایرانی بر عراقیها و نیروهای صلیب سرخ نیز تاثیرگذار بود و باید این شاخصههای مثبت را در دوران اسارت تجربه کرد تا به شیرینی آن دست یافت.
این آزاده که مهرماه ۱۳۶۱ در عملیات رمضان در شرق بصره مجروح و اسیر و بعد از گذشت هشت سال ۲۶ تیرماه ۱۳۶۹ آزاد شد، بخشی از خاطراتش را چنین روایت میکند: بعد از بهبودی مجروحیتم و پس از جابهجایی از ۲ اردوگاه، بهعنوان مسئول کتابخانه صلیب سرخ اردوگاه موصل معرفی شدم که توزیع نامه، ارتباط با صلیب سرخ و آموزش نماز و برنامههای فرهنگی را مدیریت میکردم.
صادقی با بیان اینکه دوران اسارت، بسیار سخت بود و به همین علت شیرینترین دوران زندگیام نیز محسوب میشود ادامه داد: آزادگان چون با انگیزه و اعتقادات اسلامی به جنگ رفته بودند، تمامی بدرفتاریها و سختیها را تحمل میکردند.
وی با شرح یکی از خاطراتش گفت: در اردوگاه موصل میخواستند برخی از بچهها را به اردوگاه دیگری منتقل کنند که اسرا زیر بار نرفتند و عراقیها به مدت یک هفته ما را بدون غذا و آب حبس کردند.
صادقی که با مرور این خاطره منقلب شده و واژگانش را با آهستگی و مکث ادا میکند اظهارداشت: در نهایت حفاظ پنجرهها را شکستیم و با تجمع در حیاط اردوگاه و سرکوب عراقیها مواجه شدیم که نظیر این شکنجه را تنها در فیلمهای مغولی میتوان مشاهده کرد، طوری که خون با ضربههای آهنی عراقی از سر اسرای ایرانی فواره میزد و صحنههایی وحشتناک را خلق کرده بودند.
وی ادامه میدهد: این شکنجهها تاثیری بر اراده و توکل ما به خداوند نداشت و از اینکه برای هدفی آرمانی میجنگیدیم، دنیای اسارت را برای ما شیرینتر میکرد.
پرستاری از همرزم با شکم پاره
ماشاءالله بویه رازی یکی دیگر از آزادگان است که در ۲۱ سالگی و مرحله اول عملیات رمضان در منطقه کوشک خرمشهر اسیر شده است؛ در مورد لحظه اسارتش با چشمانی که هنوز و با گذشت سالها از اسارتش با مرور این خاطرات همچنان خیس میشود گفت: پس از عملیات در منطقهای گیر کردیم و مجبور به عبور از میدان بودیم؛ بعضی همرزمان روی مینها عبور کردند و شهید شدند تا پلی از جنازه برای عبور سایر رزمندگانش بسازند اما بناچار به اسارت درآمدیم.
وی در ادامه از لحظات پرستاریاش از همرزمش با شکم پاره روایت و تشریح کرد: در لحظات آخر اسارت ترکش دشمن به شکم یکی از همرزمان سپاهیام برخورد کرد و تمامی رودههایش بیرون ریخت که در این حالت با دست محتویات را جمع، با چفیه شکم را بستیم و آرم سپاه را نیز با خونآبه مات کردیم.
رازی افزود: از آنجا به اردوگاه موصل اعزام شدیم و تمام این مدت این همرزم بدون مداوا توسط پزشک همراه ما بود و من از او پرستاری کردم.
این آزاده جنگ تحمیلی که دوران هشت ساله اسارت خود را در بسیاری از اردوگاههای عراق سپری کرده است، گفت: اردوگاههای موصل یک، ۲، الرمادی و تکریت را تجربه کردهام.
به گزارش ایرنا در این آیین که به همکاری شهرداری منطقه ۲۰ و بنیادشهید ری برگزار شد از ۴۸۶ آزاده شهرستان تجلیل به عمل آمد.
خاطرهگویی آزادگان از دوران اسارت و اجرای حرکات نمایشی از دیگر برنامه های این نشست بود.
شهرستان ری (به مرکزیت شهرری) با جمعیتی در حدود یک میلیون نفر در جنوب پایتخت واقع شدهاست. این شهرستان دارای ۲ هزار و ۷۴۷ شهید دوران دفاع مقدس، هفت هزار و ۳۰۰ جانباز و ۴۸۶ آزاده است و ۱۵۵ شهید مدافع حرم نیز تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.
۶۰۰۳/ ۱۰۰۸