کارل مارکس معتقد است «اقتصاد است که سیاستها را میسازد»، گزارهای که حتی منتقدانش نمیتوانند آن را رد کنند؛ اما درباره ایران میتوان گفت این نفت است که ساختارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را در یک قرن اخیر بنا کرده است.
از این رو هرگاه نفت دستخوش تحولی شده، این تحولات به صورت زنجیرهوار بر سایر بخشها از سیاست گرفته تا اقتصاد و اجتماع سایه انداخته و اثرگذار بوده است. بنابراین پر بیراه نیست که نفت را مهمترین عامل تغییر و تحولات صد سال گذشته ایران بدانیم که سیاست و اقتصاد را شکل داده است.
اما نفت تنها بر مناسبات داخلی ایران اثر نداشته و حتی مناسبات بینالمللی نیز با توجه به همین مایع سیاه پایهگذاری شده است. انگلیسیها به عنوان کاشفان نفت درخاورمیانه، تا بعد از جنگ دوم جهانی سعی کردند تا روابط خود با کشورهای این منطقه را با توجه به نفت برقرار کنند و در همین زمینه از هیچ کوششی فروگذار نبودند.
به طور مثال، قراردادی که ایران با دارسی در مورد اکتشاف نفت منعقد کرده بود بعد از چند سال برای انگلستان مقرون به صرفه نبود و از همین رو تلاش کردند قرارداد دیگری را جایگزین کنند که سرانجام ماجرا به امضای قرارداد ۱۹۱۹ ختم شد.
اما بعد از پایان جنگ دوم جهانی، انگلیس تنها نبود و آمریکا به عنوان قدرتی نوظهور که به دلیل دوری از جبهههای جنگ کمترین آسیب را دیده بود، به دنبال کسب جایگاه پدرخواندگی اقتصادی و سیاسی در جهان میگشت. از آنجا که دیگر دوره ذغالسنگ رو به افول میرفت توجه به منابع نفت در خاورمیانه بیش از پیش خودنمایی کرد. اما آمریکا به راحتی نمیتوانست وارد بازاری شود که انگلستان چند دهه در آن حضور داشت. سرانجام ملی شدن صنعت نفت در ایران این فرصت را در اختیار آمریکا قرار داد.
۲۸ مرداد؛ مواجهه با نخستین تحریم نفتی
با ملی اعلام کردن نفت، انگلستان نخستین تحریم نفتی تاریخ ایران را کلید زد. بر این اساس، متخصصان و مهندسان خارجی از ایران رفتند و اجازه بارگیری نفت به کشتیها داده نشد. حتی یکی از کشتیهایی که موفق به بارگیری شده بود، بعد از حرکت توسط انگلستان توقیف شد.
این نخستین بار بود که دولتی خارجی از نفت به عنوان ابزار فشار بر یک حکومت سیاسی استفاده میکرد و هر چند موفق شد صادرات نفت ایران را به صفر برساند اما از آنجا که بودجه ایران هنوز آنچنان به نفت آلوده نشده بود، دولت مصدق توانست دخل و خرج کشور را تنظیم کند. البته دولت مصدق در آن زمان حتی حاضر به فروش نفت با قیمت هایی پایین تر از بازار بود اما هیچ کشوری بر سر میز معامله نمی آمد.
نگرانی اصلی قدرتها بیش از هر چیز از آن جهت بود که ادامه روند اداره ایران بدون پول های نفتی می تواند ابزار سیاسی نفت را از کنترل آنها خارج کند و اینجا بود که جرقه اول کودتا روشن شد. انگلستان و آمریکا به هر روشی نمی خواستند اجازه دهند که کشورهای نفتخیز مانند ایران و مصر (در آن زمان هنوز تولید عربستان آنچنان بالا نرفته بود که بر بازار نفت تاثیرگذار باشد) بر منابع انرژی حاکم شوند و کوتاهترین و آسان ترین راه را در کودتا دیدند.
کودتا در مصر به برکناری جمال عبدالناصر انجامید. اما کودتا در ایران پیچیدهتر شد. کودتای نافرجام ۲۵ مرداد زمینه را برای کودتایی فراگیرتر در ۲۸ مراد فراهم کرد و سرانجام دولت ملی مصدق سقوط کرد تا دوباره کنترل نفت ایران نه در دست دولت بلکه در دست کنسرسیومی از شرکت های نفتی دنیا باشد.
اما با کودتای ۲۸ مرداد که باز هم بیش از آنکه رگههای سیاست در آن دیده شود، رنگ و بوی نفتی به خود گرفته بود، دوباره شرایط به قبل بازگشت و از آنجا که روابط نفتی در آرامش بین ایران و کشورهای دیگر در جریان بود، روابط سیاسی نیز با کمترین تنش به کار خود ادامه میداد.
جای خالی نفت ایران و رشد ۳ برابری قیمت نفت
دومین باری که ایران با تحریم نفتی روبرو شد، بعد از پیروزی انقلاب در بهمن ۱۳۵۷ بود. در آن زمان نیز متخصصان و مهندسان نفتی از ایران رفتند و این امر باعث شد تا تولید نفت ایران یک شبه از چهار میلیون بشکه در روز به یک میلیون بشکه سقوط کند. بعد از آن نیز در پاییز سال بعد و تسخیر سفارت آمریکا در تهران این تحریمها تشدید و شد و بازار نفت نسبت به کمبود عرضه و خروج نفت ایران واکنش نشان داد تا آنجا که قیمت نفت رشدی سه برابری را تجربه کرد که این امر فرصتی برای ایران به شمار میرفت زیرا میتوانست با نفت گران، کمبود صادرات نفت خود را جبران کند.
با درگیرشدن ایران در جنگی ۸ ساله با عراق شدت تحریمها نیز بیشتر شد و موانع بیشتری را در برابر صادرات و فروش تجهیزات نظامی به ایران از سوی آمریکا بوجود آمد و واردات نفت از ایران نیز از سوی آمریکا ممنوع شد. البته این تحریم شامل خرید نفت ایران به منظور فروش به کشورهای دیگر (بازارهای خارج از آمریکا) نمیشد.
داماتو؛ فشار برای کنترل ایران
بعد از جنگ اما در حالی که ایران مشغول به بازسازی خرابیهای تحمیلی بود، عراق با تحریم نفت در برابر غذا و دارو روبرو شد که این امر زمینه را برای قدرت گرفتن ایران در منطقه فراهم میکرد. آمریکا با هدف کنترل اقتصادی و سیاسی ایران، دوباره دست به دامن تحریم شد و دو سال بعد از آن نیز هرگونه مشارکت شرکتهای آمریکایی در توسعه صنعت نفت ایران را منع کرد و در سال ۱۹۹۶ کلیه مبادلات اقتصادی با ایران از سوی آمریکا تحریم شد.
همچنین با تصویب طرح داماتو (تحریم ایران و لیبی)، رییسجمهوری آمریکا اجازه یافت شرکتهای غیرآمریکایی را که فنآوری صنعت نفت را در اختیار ایران میگذارند، تحریم کند.
قانون «تحریم ایران و لیبی» دولت آمریکا را موظف میکرد تا هر شرکت خارجی را که بیشتر از ۲۰ میلیون دلار در صنعت نفت ایران سرمایه گذاری کند، تحریم و مجازات کند. البته این قانون که برای مدت ۵ سال مقرر شده بود در ۱۲ مرداد ۱۳۸۰ بار دیگر با تصویب کنگره و امضای رئیسجمهوری بعد آمریکا رسید.
البته اروپا که تا این زمان در برابر تحریمهای آمریکا سکوت کرده بود، در برابر این اقدام آمریکا قد علم کرد و به شرکتهایش این تضمین را داد که در صورتی که به دلیل همکاری با ایران جریمه شوند، میتوانند از دولت خود خسارت بگیرند. همین امر سبب شد تا شرکتهایی مانند توتال که آن زمان مشغول توسعه پارسجنوبی بودند از تحریمهای آمریکا معاف شوند.
پای شورای امنیت به تحریمهای نفتی باز شد
با وجود آنکه شرایط به سمت کاهش تحریمها علیه ایران پیش می رفت، آغاز به کار دولت دهم در ایران و اتخاذ مواضع تند سیاسی باعث شد تا تحریمها با شدت بیشتری اعمال شود. در این دوره، تحریمها نه تنها در چارچوب روابط با آمریکا که با همه جهان اتخاذ شد و صادرات نفت ایران به زیر یک میلیون بشکه در روز رسید. همچنین از آنجا که در آن سالها ایران واردکننده بنزین به شمار میآمد، تحریمهایی علیه فروش بنزین به کشور نیز اعمال شد و حتی گام از تحریم آمریکا علیه ایران فراتر رفت و پای قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل هم به اعمال تحریمهای همه جانبه علیه ایران باز شد که به تصویب ۶ قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت رسید. قطعنامههایی که با اجرای برجام همگی ملغی شدند.
اگرچه بعد از برجام شرایط تا حدی بهبود پیدا کرد و ایران در چند ماه تولید خود را تا مرز ۴ میلیون بشکه نیز بالا برد اما با برگزاری انتخابات در آمریکا، ورق برگشت و آمریکا یک جانبه از برجام خارج شد. این بار به طور مشخص صفر کردن صادرات نفت هدف تحریم عنوان شد تا آنجا که وزیر نفت ایران با تائید جدی بودن تحریمهای نفتی آمریکا این اقدام را «دشمنی بسیار خشن» علیه مردم ایران خواند. البته زنگنه تاکید کرد که خواب آمریکا برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران تعبیر نخواهد شد.
ایران در طول عمر چهل ساله جمهوری اسلامی با انواع تحریمها دست و پنجه نرم کرده است و به قول برخی از ناظران مسائل ایران، این کشور زیر فشار تحریمها آبدیده شده و روشهای مقابله با آن را فراگرفته است. اما آنچه که در خصوص حرکت اخیر آمریکا قابل توجه است این است که جمهوری اسلامی هرگز مورد تحریم کامل نفتی قرار نگرفته بود.
یک بررسی اجمالی از تاریخ تحریمهای اقتصادی در سطح جهانی نشاندهنده آن است که دولت آمریکا همواره بزرگترین سهم را در کاربرد سیاست تحریم اقتصادی داشته و در مجموع، دوسوم تحریمهای اقتصادی جهان توسط دولت آمریکا اعمال شده است.
در فاصله جنگ جهانی اول تا سال ۱۹۹۰، یعنی در طول نزدیک به ۷۵ سال، در مجموع ۱۱۵ تحریم اقتصادی علیه کشورهای مختلف تصویب و به اجرا گذاشته شد. دولت آمریکا مسئول ۷۷ مورد از کل ۱۱۵تحریمهای اقتصادی جهان، یعنی ۶۷ درصد کل تحریم ها در طی دوره ۱۹۱۸- ۱۹۹۰ بوده است.
اما از سال ۱۹۹۰، به دنبال فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد، سهم آمریکا در کاربرد سیاست تحریم اقتصادی و تعداد تحریمهای اقتصادی به شدت افزایش یافته است. به گونهای که در دهه ۹۰ میلادی سهم آمریکا در کل تحریمهای اقتصادی جهان به ۹۲درصد افزایش یافت.
وابستگی ایران به درآمد نفت غیرقابل انکار است، آنچه که مورد بحث است میزان این وابستگی است. این میزان بین ۳۵ تا ۷۰ درصد، بسته به اینکه از چه زاویهای به مساله نگاه کنیم برآورد شده است. نفت بیش از صد سال است که نه تنها اقتصاد ایران بلکه تحولات سیاسی و اجتماعی را در کشور رقم میزند. با توجه به همین موضوع است که هر کجا قدرتهای دنیا به دنبال فشار بر ایران هستند به سراغ نفت و بشکههای نفتی این کشور میروند و تا زمانی که فاصله منطقی بین نفت و مناسبات سیاسی و اقتصادی بوجود نیاید، این شرایط ادامهدار بوده و گاه و بیگاه به بهانههای مختلف دولتهای ایران با تحریمهای نفتی مواجه شدهاند.