دامنه و گسترده این بحث ها و صف بندی های سیاسی که از ابتدا تا به امروز کشیده شده، به نظر می رسد تا روشن شدن تمامی زوایای تاریک و مبهم آن در حافظه تاریخی ملت ایران تداوم خواهد داشت.
از همین رو امروز در ۶۶ سالگی این رویداد تاریخی شاهد هستیم که چطور فضای رسانه ای کشورمان طبق سنت هرساله بار دیگر به عرصه ای برای بازخوانی، ریشه یابی و داوری پیرامون آن بدل شده است.
معرفی عوامل و تبیین دلایل کودتا و شکست نهضت ملی، اهدافی است که از سوی رسانه های هر دو طیف سیاسی پیگیری و مورد تحلیل قرار گرفته است. ابا این حال، رسانه های اصلاح طلب به نسبت رسانه های طیف مقابل چه به لحاظ کمی و چه از نظر ارائه تنوع مطلب بسیار فعالتر ظاهر شده اند.
رسانه های اصلاح طلب ضمن طرح محورهایی حول شناسایی عوامل دخیل در کودتا(داخلی و خارجی) نکاتی همچون پیامدهای کودتا برای کشور، آموزه ها و عبرت ها از کودتا و همچنین ویژگی ها و اعتقادات دکتر مصدق را مورد امعان نظر قرار دادند.
در مقابل رسانه های اصولگرا نیز اگرچه تلاش داشتند به تمامی نکات مذکور بپردازند، اما شاید به دلیل خاستگاه سیاسی خود همه دلایل را به نحوی از انحا به شخص دکتر مصدق نسبت داده و سرانجام انگشت اتهام را به سوی او دراز کردند. به طوری که در ادعایی عجیب نوشتند: مصدق دوست داشت که ماجرای کودتا همان طور پیش برود. بدش نیامد از حادثهای که اتفاق افتاد. میخواست مشخصا به دست قدرتی به نام آمریکا برکنار شود.امثال مصدق حاضرند یک ملت شکست بخورد اما مصدق قهرمان باشد. این برای مصدق بس بود. (تسنیم)
رسانه های اصلاح طلب
این رسانه ها ضمن تحلیل نقش کشورهای خارجی به عوامل داخلی نیز همچون حزب توده و رابطه آن با دولت ملی و همچنین شائبه ها در خصوص اختلافات میان رهبران نهضت ملی، به ویژه دکتر مصدق و آیت الله کاشانی را توجه تاکید داشته اند.
نقش کشورهای خارجی
صادق زیباکلام، استاد دانشگاه در سرمقاله روزنامه شرق نوشت: در اینکه ۲۸ مرداد یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران است، کمتر تردید میتوان داشت؛ درعینحال با گذشت ۶۶ سال از آن رویداد، کمتر یک بررسی منصفانه و بهدور از حبوبغضی درباره آن به عمل آمده است. نگاه ایرانیان به این رویداد در چند مفروض کلی خلاصه میشود... برعکس باور تاریخی ایرانیان، آمریکاییها بههیچروی از ابتدای ملیشدن نفت، در مقام مخالفت و رویارویی با آن برنیامدند. آنان حتی تلاشهای زیادی هم صورت دادند تا در قالب وساطت میان ایران و انگلستان، شاید آن بحران فیصله پیدا کرده و دو کشور به یک توافقی دست یابند. راهحلها و پیشنهادهایی هم به دنبال ماهها مذاکرات مفصل و طولانی میان ایران و انگلستان، پیدا میشود که ایران آنها را نمیپذیرد و اتفاقا نفس نپذیرفتن آن راهحلها، یکی از ابهامات پرمناقشه عملکرد دولت مصدق است. نگاه ایرانیان تاکنون به کودتای ۲۸ مرداد و کل ماجرای ملیشدن نفت، نگاهی پر از خیروشر و آکنده از ظالم و مظلوم بوده است. تردیدی نیست که بالاخره روزی باید نگاه واقعبینانه را جایگزین نگاه حبوبغضی ۶۶ سال گذشته کرد.
علی رضا قلی پژوهشگر و جامعه شناس در گفتگو با روزنامه همدلی اظهار داشت: همه میدانند که کودتا هم انگلیسی بود و هم آمریکایی، ولی واقعیت این است که این موضوع خیلی فراتر از اینهاست. به نظر من پافشاری روی کودتای ۲۸ مرداد فقط به درد مسائل روابط بینالملل میخورد که اگر کسی از آمریکا یا انگلیس طلبکار باشد آنجا جبران کند. به نظر من موارد داخلی مثل اقدامات افرادی چون حسین مکی، بخشی از روشنفکران، آقای کاشانی، شعبان بی مخ و لاتهای تهران که بعضا مستقیم و غیر مستقیم فرمانبر سفارتخانههای خارجی در تهران بودند مهمترین مواردی است که باید بررسی و مطالعه شود.
محمود نکوروح، پژوهشگر تاریخ معاصر در یادداشتی که روزنامه ایران اقدام به انتشار آن کرده است، می نویسد: امریکاییها، در ابتدای کار، نسبت به دولت ملی موافقتهایی نشان میدادند و در خلاف مسیر انگلیسیها گام بر میداشتند. این امر، باعث شد ایران، با وجود تحریمهایی که انگلیسیها پساز ملی شدن صنعت نفت تدارک دیده بودند، بتواند فشارها را تحمل کند و حتی در برخی عرصههای مربوط به صنعت، بیلان مثبتی را از خود به نمایش بگذارد... دکتر محمد مصدق کوشید تا از اختلاف میان قدرتها در موضوع ملی شدن صنعت نفت ایران، حداکثر بهره را ببرد. او تضادهای حاکم بر ساختار سیاسی امریکا را میشناخت و میدانست که دموکراتها، بهتر با کشورهای جهان سوم کنار میآیند، در حالی که جمهوریخواهان، اهل مدارا و دیپلماسی نیستند؛ موضوعی که میتوان امروز هم در سیاست خارجی ایالات متحده تحت حاکمیت جمهوریخواهان، به عینه مشاهده کرد؛ سیاستی که هیچ راهکار منطقی را برنمیتابد و بهدنبال افزایش تنش و بهرهبرداری از آن در سطح بینالمللی است.
در بخشی از یادداشتی که امروز در تارنمای فرارو منتشر شده است، آمده است: دولتی که در کودتای ۲۸ مرداد از سوی نظامیان ساقط شد وجهه زیادی در میان مردم داشت، اما آمریکا که ابرقدرتی جوان بود چنین انسجام و درخشش درونی در یک اقلیم را برنمی تابید، زیرا اگر دولت و ملتی یکی شوند استیلای مادی یا فرهنگی بر آن خاک تقریبا محال میشود.بیگانگان سالها میشد که به این سرزمین، به چشم یک بازار مجانی مینگریستند تا به ویژه، کالای گرانبهای نفتی آن را به یغما ببرند. قدرتهای استعمارگر، برای توجیه سقوط دولت ملی ایران، نسخههایی نوشتند تا اینگونه القا شود که دوام کار دولت مصدق، تمامیت کشور را تهدید میکند.
مسعود کثیری، مورخ و مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی اصفهان در گفتگو با خبرگزاری ایسنا یادآور می شود: دولت ملی ایران دشمنان زیادی داشت. بخشی از این دشمنان که در رأس آنها انگلستان بود تلاش میکردند هر طور که هست دولت را ساقط کنند. بخش دیگری از دشمنان که کمونیستها بودند تلاش میکردند هم بر منابع نفت شمال دستاندازی کنند و هم کمونیست را در ایران حاکم کنند، بنابراین با ابزاری که در اختیار داشتند و بالاترین این ابزارها که حزب توده بود، تلاش میکردند تا این کار را انجام دهند؛ از طرفی نیز طرف آمریکایی میخواستند هم در عرصه بینالمللی نفت رقیب انگلستان باشند و هم از گسترش اردوگاه کمونیست جلوگیری کنند.
نقش حزب توده
"چرا مصدق دست رد بر سینه حزب توده زد؟" پرسشی است که روزنامه شرق از چند تن از صاحبنظران در میان گذاشته است.
محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران باور دارد: دکتر مصدق در تمام سالهای مسئولیت خود به خوبی با سوابق حزب توده آشنا بود. او با نگاه ملی خود هرگز نمیتوانست با حزبی وابسته به شوروی هماهنگ باشد و در مسیر منافع اعضای آن گام بردارد؛ بهخصوص آنکه حزب توده همواره در مسیر حرکت دکتر مصدق و همراهانش مانع ایجاد میکرد و در تعارض منافع ملی و منافع شوروی بدون استثنا منافع روسها را برمیگزید.
فریدون مجلسی دیپلمات پیشین ایران و پژوهشگر مسائل تاریخی در پاسخ به پرسش شرق گفت: مصدق ازآنجاییکه هدف تودهایها را میدانست و آگاه بود که آنها میخواهند از او استفاده ابزاری برای کسب قدرت کنند، حمایت حزب توده را مطلقا نپذیرفت؛ زیرا میدانست حزبی که در سالهای متمادی علیه او و تفکرش فعالیت کرده، بعد از رفع کودتا از او رد میشود. افزون بر این آمریکا تهدید کرده بود که اگر حزب توده در برابر اقدام افسران بایستد، اقدام نظامی انجام خواهد شد؛ یعنی اگر تودهایها وارد میدان میشدند، آمریکا حمله میکرد؛ شوروی دستور عدم حضور داده بود و شوروی هم نگران حمله آمریکا بود.
امیر مکی، پژوهشگر مسائل تاریخی و از بستگان حسین مکی دراینباره به شرق گفت: من باور دارم که اگر مصدق حمایت حزب توده را میپذیرفت کشور به دست شورویها نمیافتاد زیرا روحانیت و عموم مردم اجازه چنین امری را نمیدادند؛ از سوی دیگر سیستم ایران در آن زمان سلطنت مشروطه بود و حتی اگر پهلوی هم سقوط میکرد، سیستم جمهوری روی کار میآمد. بهزعم من علت آنکه مصدق دست رد به سینه حزب توده زد این بود که در اواخر کار خود بهشدت دارای سوءظن شده بود؛ دیگر آنکه غرور مصدق هم اجازه نمیداد که درخواست حمایت کند.
علی رضا قلی پژوهشگر و جامعه شناس در این باره به روزنامه همدلی می گوید: من همچنان اعتقاد دارم نه آن موقع و نه بعد از آن، ایرانیها هنوز آمادگی یک حکومت پارلمانی و مدیریت جامعه را نداشتند و مهیای آن نبودند که با شخصی مثل مصدق کار کنند که بتواند اهداف یک حکومت پارلمانی پاکدست را پیش ببرد.
بخشی از تودهایها وابسته به شوروی بودند و از آن دستور میگرفتند که از مصدق هم دل خوشی نداشتند. تعدادی هم تودهایهای انگلیسی بودند که به آنها تودهایهای نفتی میگفتند که در واقع از انگلیس فرمان میگرفتند، آنها عنصر اصلی اغتشاشات بودند. شما فکر کنید یک نخستوزیر سر کار میآید، بعد هزار گروه از زیر زمین سبز میشود، هر کدام هم سازی میزنند و نمیتوانند با یک نخستوزیر ملی کنار بیایند، شما ریشه این معضل را پیدا کنید که کجای وطنپرستی این گروهها و طیفها اشکال دارد...من فکر میکنم مشکل اصلی این نبود که تودهایها باعث سقوط مصدق شدند، یا اینها خیلی زور داشتند، اذیت کردند و آن موقع که باید به کمک مصدق میآمدند نیامدند. شما به مردمی با تمدنی کهن فکر کنید که زندگیشان اقتصاد معیشتی و حیات ایلی است و سطح سوادشان فوقالعاده پایین است، آموزشهای اجتماعیشان کم و درجه وطنپرستیشان خیلی قابل ملاحظه نیست. اینها میخواهند یک نظام پارلمانی آزاد مثل نظام مصدق داشته باشند؟
مجید تفرشی، تاریخ نگار، سند پژوه و پژوهشگر مسائل معاصر در خصوص عملکرد حزب توده در جریان کودتای ۲۸ مرداد به روزنامه ایران می گوید: در آن مقطع، اغلب رهبران حزب توده و سازمان نظامی، علاقهمند به نجات مصدق از کودتا بودند. ولی اصالتاً به طور ایدئولوژیک و اصولی، نهایت آرزوی خود را ادامه حیات آن دولت نمیدانستند و خواهان تشکیل یک دولت سوسیالیستی به شیوه شوروی و تحت هدایت حزب مادر بودند. از نظر آنان، طبق تجربیات دیگر کشورها، این آرزوی نهایی یا میتوانست به شیوه کامل و یکجا حاصل شود یا بتدریج از طریق مشارکت در یک دولت ائتلافی با دیگر احزاب و جریانهای غیرکمونیستی. لازمه هر یک از این دو رویکرد، جلوگیری از کودتا و حفظ بقای ولو موقتی دولت مصدق بود. اینکه مصدق تا چه حد از این قصد و تلاش سازمان نظامی حزب توده مطلع بود یا در صورت اطلاع از آن رضایت داشت، موضوعی کاملاً مشخص نیست. ولی از خلال خاطرات به جا مانده از اعضای ارشد جبهه ملی و حزب توده، چنین بهنظر میرسد که کیانوری پیشنهاد همکاری علیه کودتا را به مصدق داده بود، ولی مصدق نه موضوع کودتا را جدی گرفته بود و نه امکان این همکاری را.
اختلافات میان رهبران نهضت ملی
"نهضت ملی در دام باندگرایی" عنوان یادداشتی در روزنامه ایران است. داریوش رحمانیان، عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران درباره نقش اختلافات میان رهبران نهضت ملی در پیروزی کودتای ۲۸ مرداد می نویسد: اختلافی فزاینده که در یک روند شتابناک به نقار و کینه و ستیزه و دشمنی انجامید و سرانجام نه تنها نهضت ملی را به کام خود کشید که رهبر و بازیگران اصلی نهضت را نیز برای همیشه از دور خارج کرد. این آفت مهلک چگونه به پیکر نهضت راه یافت و چرا سران و بزرگان نهضت نتوانستند آن را چاره کنند؟ پاسخهایی که تاکنون داده شده گوناگون است. موافقان و مخالفان مصدق هر یک بر وفق مرام پاسخی دادهاند، اگر مسأله اینگونه صورت بندی بشود که «چه کسی منحرف شد؟» هر یک از دو طرف یکدیگر را متهم و محکوم میکنند. البته لحن آنها و طرز بیان و تلقی و نوع روایتگری در آثار و گفتهها و نوشتههای آنان در طول شش دهه اخیر به طرز محسوسی متفاوت بوده است. این مناقشه و صف آرایی البته فراتر از دو دسته موافقان و مخالفان گریبان کل تاریخ نگاری ما را نیز گرفته است و رها نمیکند. کار به جایی کشیده که تحلیل و تبیین و داوری علمی و روشمند که بخواهد خارج از خط مصدقی و خط ضد مصدقی باشد به درجات دشوار شده است.
روزنامه ایران در گفتگویی با لطفالله آجدانی، پژوهشگر تاریخ و اندیشههای سیاسی به اختلافات رهبران نهضت ملی پرداخته و به نقل از وی می نویسد: در تبیین ماهیت و علل و عوامل اختلافات میان کاشانی و مصدق و پیامدهای آن، به دور از هرگونه افراط و تفریط باید گفت هرچند در اختلافات پدید آمده میان این دو رهبر اصلی نهضت ملی ایران، هر دو آنها با درجات متفاوتی دارای پارهای اشتباهات فکری و کژتابیهای سیاسی بودند؛ اما سکوت کاشانی در برابر کودتای ۲۸ مرداد و عدم حمایت او از مصدق، به سود کودتاگران به کار گرفته شده و یکی از علل و عوامل مؤثر در شکست نهضت ملی ایران بوده است. آیتالله کاشانی که در قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ با استفاده از نفوذ اجتماعی و قدرت بسیج گری خود در میان مردم بویژه توده مذهبی مردم آنها را برای حمایت از مصدق به خیابانها آورد و حتی خود کفن پوش در پیشاپیش مردم حرکت میکرد، در روز کودتای ۲۸ مرداد بنا به دلایلی خود را کنار کشید و نه به خیابان آمد و نه از مردم خواست تا برای مقابله با کودتاگران به خیابانها بیایند.
حمیدرضا عابدیان، پژوهشگر تاریخ نیز طی یادداشتی در روزنامه ایران متذکر می شود: بررسی اسناد به جا مانده از آن دوران، این نظر را به ذهن متبادر میکند که «بیت» آیتالله با ویژگیهای خاص خود، به احتمال قوی مورد توجه طراحان کودتا قرار داشته و برای استفاده از آن، برنامهریزیهای پیچیدهای نیز صورت گرفته بوده است. «بیت» در آستانه کودتا، مرکز اخباری بود که اعتبارشان به جد محل تردید بوده است. آیتالله زیر بارش سیل آسایی از اخبار، شایعات و تحلیلهای ناصواب قرار داشت و متأسفانه، یاران صدیق نهضت ملی، به ندرت فرصت مییافتند تا با او خلوت کنند. عوامل کودتا لحظهای آیتالله را به حال خود رها نمیکردند.
مهدی نجفزاده، استاد علوم سیاسی در گفتگو با ایسنا در خصوص جدایی آیتالله کاشانی و مصدق چنین می گوید: این جدایی، طبیعی بود. اکنون که با چشم امروز نگاه میکنیم، میبینیم که طبیعی بود، زیرا با هم سازگاری ندارند. مساله اصلی مصدق در حقیقت در زمانی انگلستان بود که بر آن پیروز شد اما بعد از آن تمام آمالی که مصدق طی میکرد مبتنی بر نوعی ناسیونالیسم لیبرالی است، در حالی که گروههای اسلامی با هر دو مشکل داشتند و چیزی وجود نداشت که آنها را در گفتار ناسیونالیسم یا لیبرالیسم نگه دارد.
اما آیتالله کاشانی و گفتمانش از جنس دیگری بود و چیز دیگری در سر داشتند. آنها از عقبه جریان روحانیتی هستند که در طول دوره قاجاریه روز به روز قدرتمندتر شد، رضاشاه نتوانست آنها را از بین ببرد و حتی قدرتمندتر به قدرت خود ادامه دادند، بنابراین طبیعی بود شکل و شمایل دیگری به خود بگیرند.
آموزه ها و عبرت ها
یعقوب توکلی، پژوهشگر، مدرس و کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی درروزنامه ایران می نویسد: کودتای ۲۸ مرداد ثابت کرد که چگونه میتوان از کم اندیشهترین بخش جامعه سوءاستفاده سیاسی کرد و با فریب و سفسطه میتوان بر ملتی مسلط شد و با دست خودشان بر سر آنها زد. کودتای ۲۸ مرداد ثابت کرد که آگاهیبخشی مردمی و فهم و درک ملت از شرایط و وضعیت ملی و بینالمللی، میتواند در کاهش هزینههای سیاسی، امنیتی و فرهنگی تاچه حد باشد. کودتای ۲۸ مرداد ثابت کرد که اندیشه غلط کنار گذاشتن مردم از فضای سیاست، جز به سلطهپذیری آنها منجر نخواهد شد. ملتی که از میدان سیاست داخلی و خارجی به کنج خانه رانده و ساده لوحانه ذهنیت شبه اندیشهورزان را در کنار کشیدن از سیاست بپذیرد، باید بهدنبال آن، حضور متعرضانه مستشاران خارجی را با قانون کاپیتولاسیون، قبول کند.
کودتای ۲۸ مرداد اگر چه بهگونههای مختلف روایت شده است، اما درهمه روایتها، حتی روایت امریکایی آن، تحکیم سلطه غرب و ایالات متحده، با کمک اشراف سیاسی، روزنامهنگاران وابسته و نظامیان و اشرار اجتماعی داخلی، به طور مشترک روایت شده است و این دلیل بر آن است که در تاریخ ما، همیشه برخی بودهاند که آداب وطندوستی را رعایت نکردهاند و به منافع ملی پشت کرده و آب را به آسیاب دشمن ریختهاند.
صالح نیکبخت، حقوقدان در یادداشتی در روزنامه شرق به مقایسه شرایط فعلی ایران و زمان کودتای ۲۸ مرداد پرداخته و می نویسد: شصتوششمین سالگرد کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ در ایران مصادف با ایامی است که فشارهای واردشده بر اقتصاد کشور ما از برخی جهات شبیه همان فشارهایی است که در یک سال پیش از این کودتا بر ملت ایران وارد شد و یکی از عوامل اصلی آن در هر دو زمان، ایالات متحده آمریکاست.
...از دو سال پیش از کودتا، صدور نفت ایران بهطور کامل قطع و ایران از بزرگترین منبع درآمد خود محروم شد، رهبر نهضت ملیشدن نفت با هدف ایجاد صفوف متحد در برابر «سیاست خارجی» و دربار در سخنرانیهای رادیویی همه ملت ایران را با عناوین «هموطنان عزیز» و «خواهران و برادران ایرانی» مخاطب قرار میداد. دولت که اعضای آن در زمره اشخاص پاکدست و دوستدار وطن بودند و خود و نزدیکانشان از آلودگی به فساد مالی مبرا بودند، سیاست قناعت و صرفهجویی در هزینهها را مطرح کرد. بهجای دراز کردن دست بهسوی بیگانگان، اقدام به انتشار اوراق قرضه کرد و از ملت کمک خواست. این سیاست با استقبال مردم مواجه شد. غیر از تجار و بخش خصوصی بیرمق آن زمان کارمندان نیز در حد توان خود از این اقدام دولت استقبال کردند. این اتکا به مردم امروز نیز میتواند در بازدارندگی ملی در برابر دشمن، مؤثر باشد با این شرط که هرکسی سازی نزند.
محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران طی یادداشتی در روزنامه اعتماد توصیه می کند: بهرهگیری از تجربیات آن دوره و پیامهای کودتای ۲۸ مرداد برای جامعه امروز فرصت مغتنمی است تا بتوان با آگاهی از توطئههایی که علیه منافع ملی در تدارک است پیشگیری کرد. تجربه کودتای ۲۸ مرداد و رخدادهای مشابه تاریخی دویست ساله ایران همواره نشان داده است که سلطه و استیلای بیگانگان عمدتا از طریق پایگاههای استبداد داخلی عمل کرده است. به عبارت دیگر همواره «دست بیگانگان از آستین استبداد بیرون آمده است». لذا تا موقعی که فرهنگ استبدادی و پایگاههای آن در جامعه وجود داشته باشد و آزادی و حاکمیت ملت تحقق پیدا نکرده باشد همواره استقلال و تمامیت ارضی کشور در معرض مخاطره قرار دارد و این امکان وجود دارد که بیگانگان با نفوذ در پایگاههای استبداد، سلطه و استیلای خود را برقرار کنند... رهبران سیاسی که با تاریخ و فرهنگ ایران آشنایی عمیق داشتهاند چون دکتر مصدق و مهندس بازرگان همواره در سخنان و آثار مکتوب خود آزادی را مقدم بر استقلال آوردهاند، زیرا معتقد بودهاند که در جامعهای که آزادیهای قانونی رعایت نشود همواره استقلال کشور در معرض مخاطره قرار میگیرد.
به اعتقاد نگارنده هرگز نباید تصور کرد که با کمک و همراهی بیگانگان آزادی، دموکراسی و حقوق بشر را میتوان در کشور تأمین کرد. زیرا بیگانگان بطور طبیعی و در درجه اول به دنبال مطامع و منافع ملی خودشان هستند که الزاما با منافع ملی ما هماهنگ نیست.
به گزارش ایلنا، اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور به مناسبت سالروز کودتای ۲۸ مرداد در توئیتر خود نوشت: از تاریخ بیاموزیم و سهم اختلافات سیاسی را در وقوع و موفقیت کودتا از یاد نبریم، امروز بیش از هر زمان نیازمند گفتوگوی ملی، تفاهم و همبستگی اجتماعی هستیم.
پیامدهای کودتای ۲۸ مرداد
روزنامه آفتاب یزد، سرمقاله امروز خود را به این رویداد تاریخی اختصاص داده و در بخشی از آن نوشت: اگر بخواهیم در تاریخ معاصر ایران، نقاط عطف تلاش برای تحقق حق تعیین سرنوشت را جستجو کنیم، به جرات میتوان گفت جنبش ملی کردن صنعت نفت در راستای تحقق بعد خارجی این حق، برگهایی زرین در تاریخ معاصر ایران است.
به جرات میتوان گفت کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲، ضربهای سنگین بر پیکره این حق بود، چرا که هم روح مشروطه و حاکمیت قانون را تضعیف کرد و هم تلاشهای دولت ملی ایران برای تحقق کامل استقلال سیاسی و تصمیمگیریهای مستقل از دول خارجی را ناکام گذاشت.
لطفالله آجدانی، پژوهشگر تاریخ و اندیشههای سیاسی به روزنامه ایران گفته است: کودتای امریکایی - انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران نتایج و پیامدهای متعدد آنی و پسا آنی در عرصهها و حوزههای گوناگون و مختلف فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در دو سطح داخلی و خارجی داشت. نخستین نتیجه و پیامد فوری کودتای ۲۸ مرداد، بازگشت مجدد استبداد داخلی و آغاز دوران جدیدی از استبداد سلطنت پهلوی از یکسو و افزایش نفوذ قدرتهای خارجی در ایران بویژه با محوریت ایالات متحده امریکا بهعنوان قدرت نوظهور جهانی بود.
"سال بد، سال باد" عنوان یادداشتی از عبدالجبار کاکایی، شاعر و ترانه سرا در روزنامه اعتماد است که در بخشی از آن می خوانیم: شعر بیست و هشت مرداد به بعد شعر معترض به وضع موجود یأس آرمانی و فلسفی نفرت و نفرین است و خلاصه آن در زمستان اخوان جلوهگر است و شک عمیقی که جای یقین را میگیرد... سال بد سال باد سالی که غرور گدایی کرد. بیستوهشت مرداد به بعد سلطه ساواک بر فرآوردههای ادبی فراگیر میشود و رشد ادبیات سمبلیک و درخشش شعر اجتماعی نیمایی نوید آغاز دوره نوینی در ادبیات فارسی است. شاید اگر کودتا نبود شعر نیمایی امکان بروز در عرصه موجودیت اجتماعی نداشت و مقبول نمیافتاد.
اعتقادات و ویژگی های محمد مصدق
مردمسالاری نیز در سرمقاله خود می نویسد: کسان بسیاری از طرفداران او درباره بعضی اقدامات یا خودداری وی از بعضی عملیات خرده گرفته و معتقدند که با اقداماتی میتوانست مانع سقوط حکومت خود شود، در حالی که توجه نداشتهاند مصدق نمیتوانست برای ادامه قدرت حکومت به هر عملی دست بزند. او در محدوده اعتقادات خود عمل میکرد و این باورها بر رعایت اصول حکومت مشروطه یعنی «احترام به آزادیها و حقوق مردم» استوار و مبتنی بر قانون بود. بعضی از کسانی که از دکتر مصدق حمایت کردهاند بیشتر نظر به مبارزات ضد استعماری او دارند، آنان مصدق را مظهر استقلال کشور و رهبر مبارزه برای قطع نفوذ اجانب تلقی میکنند و بیشتر یا منحصراً از این زاویه به مبارزات ۵۰ ساله او مینگرند.گروهی دیگر به شخصیت فردی و اجتماعی او توجه کرده، صداقت در گفتار، اعمال و عدم انحراف در مبارزات سیاسی - اجتماعی، مخصوصاً عملکردش را طی سنوات ۲۰ تا ۳۲ ستوده و معتقدند که این معیارها با جذابیت خاصی او را در میان شخصیتهای سیاسی ایران و جهان به نحو بارزی ممتاز نموده است.
میتوان گفت هر دو گروه به بعد دیگر شخصیت این رادمرد توجه نکردهاند که آن اعتقاد راسخ به مشروطیت ایران و تحقق حقوق و آزادیهای ملت بر مبنای قانون منبعث از اراده مردم بود.
حسین میرزانیا، فعال فرهنگی و نگارنده یادداشتی در روزنامه ایران معتقد است: از میان بسیار نقدها و حلاجیها از کارنامه دولت ملی، آنچه تاکنون اکثریت قریب به اتفاق موافقان و مخالفان و منتقدان مصدق بر آن اشتراک نظر دارند این است که مصدق «احیاگر یا کوشنده آن روح خموش یا به انزوا رانده شده ملی ایرانیان که وطن پرستی و دفاع از منافع ملی و شخصیت مستقل ایرانی در کارزار میان دولتها و حاکمیتها از یک سو، توأم با پاکدستی و روح بردبار و متسامح ایرانی در همزیستی با همدیگر در داخل کشور از سوی دیگر» بود.
گفتمان حاکم بر دولت ملی و شخصیت مصدق، استقلال خواهی و حق حاکمیت ملی مردم ایران بر سرنوشت خود در نبرد منافع دولتها در خارج و منافع گروهها و جمعیتها و احزاب و افراد در داخل بوده است. در این گفتمان به دور از هر تعصب و لجاجتی، میتوان نقدها هم داشت و ضعفها یا چالشهایی را برای ترسیم راه آینده آسیب شناسی کرد، اما گفتمانی که مصدق و شخصیت فکری او در دوره دوسال و نیمه دولت خود ریلگذاری کرد، گفتمان استقلال ایران از دولتهای ابرقدرت برآمده از جنگ جهانی و دوران جنگ سرد در جهت دفاع و حفظ منافع ملی ایران و ایجاد زمینه و تمرین و ممارست ایرانیان در داخل برای رشد شخصیت دموکراتیک و همزیستی مسالمت آمیزشان با حفظ حقوق قانونی و شهروندیشان بود.
رسانه های اصولگرا
"نقش مصدق و نهضت ملی در کوتای ۲۸ مرداد" عمده ترین محوری است که از سوی رسانه های اصولگرا مطرح شده است. همچنین آموزه های کودتا و سرانجام نهضت ملی نیز مورد توجه قرار گرفته است.
نقش مصدق و نهضت ملی در کودتا ۲۸ مرداد
روزنامه جوان در مقاله ای درباره زمینههای کودتای ۲۸ مرداد می نویسد: از طرفی دکتر مصدق پس از آنکه به نخستوزیری رسید تصور میکرد برای اداره کشور باید به احزاب مختلف آزادی داده شود لذا تعداد احزاب کشور در آن دوره بسیار افزایش یافت. به طوری که حزب توده علیه دکتر مصدق دست به تبلیغات میزد و وی را مهره سیاه امریکا و اشرافزاده میخواند و عقیده داشت وی میخواهد نفت ملت ایران را از انگلیس بگیرد و به امریکا تقدیم کند. البته در واقعیت هم دکتر مصدق معتقد بود انگلیسیها طی ۵۰ سال معادن ما را غارت کردهاند به همین خاطر هم به کمک امریکاییها امیدوار بود، اما عمر این خوشبینی نخستوزیر کوتاه بود، چون به واسطه تبلیغات دولت انگلیس نسبت به حزب توده کمکم دولت امریکا نظرش نسبت به ملی شدن صنعت نفت ایران تغییر کرد و با ایشان برای برپایی کودتایی در ایران همکاری نمود.
در بخش دیگری از این مطلب می خوانیم: شاه منتظر انحلال مجلس از سوی نخستوزیر بود تا مطابق قانون اساسی وی را برکنار نماید. این نکتهای بود که بارها از سوی اطرافیان دکتر مصدق به وی گوشزده شده بود ولی غرور نخستوزیر سبب شد تصور کند شاه جرئت چنین کاری را در حقش ندارد. سرانجام دکتر مصدق به رغم مخالفت دوستان رفراندوم را برپا کرد و پس از پایان رأیگیری اعلامیه انحلال مجلس را سریعاً به اطلاع شاه رساند، اما شاه مجلس هفدهم را منحل نکرد!
تارنمای مشرق نیوز در یادداشتی به نقل از روزنامه صبح نو نوشت: مصدق و نیروهای ملیگرا بهواسطه گرایش ذاتیشان در همکاری با غرب، رفتار چندان دوستانهای با عناصر وابسته به شوروی در ایران نداشتند. همین مسأله عناد کرملین با مصدق و همکارانش را تشدید کرد. برهمیناساس، حزب توده که رسما حزب نفوذی شوروی در ایران بهحساب میآمد، از همان ابتدا، بهویژه از یک سال قبل از کودتا، به دستاندازی و اعمال شانتاژ علیه امورات دولت و شخص مصدق مبادرت ورزید. تحلیلگران بر این باورند یکی از دلایل شکاف میان مذهبیها و مصدق، ترس مذهبیها از شبح نفوذ کمونیسم در ایران بوده است.
"شمع ملیگرایی که ۲۸ مرداد ۳۲ خاموش شد" عنوان گزارشی از خبرگزاری فارس است. در بخشی از این گزارش محمود فروزبخش، نویسنده و کارشناس خانه مشروطه اصفهان فضای اصفهان را در روزهای منتهی به کودتای ۲۸ مرداد این طور شرح میدهد: در روزهای منتهی به کودتای ۲۸ مرداد به دنبال یک اشتباه از جانب دولت مصدق به تودهایها یک سری اختیارات و آزادیهایی داده میشود، چون اصفهان یک شهر نیمه صنعتی و کارگری و در حال رشد و جمعیت اصفهان هم در حال افزایش بوده است، حزب توده در اصفهان نیز مورد استقبال قرار میگیرد و مثلاً نساجی اصفهان محل تبلیغ حزب توده میشود.
با توجه به آزادیهای حزب توده و فضای شهر اصفهان که استعداد گسترش این حزب را دارد در چند ماه حزب توده فعالیت زیادی در اصفهان میکند؛ بزرگان مذهبی ایران نیز در مبارزه با شاه کم جلوه ظاهر میشوند و به دلیل ارتباط کمونیست با شوروی که در شمال کشور ما قرار دارد و با توجه به عظمت شوروی در آن زمان و کافر بودن عقاید کمونیستی وحشت زیادی علما را میگیرد و به جای اینکه اذهان به سمت مبارزه با شاه برود به سمت تثبیت کلی سلطنت میرود، بنابراین علما به اتفاق نظر میرسند که اگر ما شاه را از بین ببریم ممکن است تودهایها و شوروی بر ما مسلط شوند.
علیاکبر رنجبر کرمانی، پژوهشگر تاریخ معاصر در گفتگو با تسنیم مدعی شد: دکتر مصدق کمتر از جانب آمریکا احساس خطر میکرد اما همیشه هم این نبود و اواخر دولتش او بخوبی خطر آمریکا را، به ویژه بعد از رفتن ترومن و آمدن آیزنهاور، احساس میکرد...اما به دلایلی دوست داشت که ماجرای کودتا همان طور پیش برود... مصدق بدش نیامد از حادثهای که اتفاق افتاد و او میدانست آمریکا علیهاش توطئه میکرد و میخواست مشخصا به دست قدرتی به نام آمریکا برکنار شود... رسول الله (ص) از قضاوت تاریخ نمیترسید و تکلیف الهی خود را انجام میداد. اما امثال مصدق حاضرند یک ملت شکست بخورد اما مصدق قهرمان باشد. آقای کاشانی یک روز قبل از کودتا در نامهاش به مصدق میگوید شما حاضرید نهضت را به شکست بکشانید اما قهرمانانه کنار بروید، این کار را مصدق در ۳۰ تیر هم کرده بود؛ وقتی استعفا داد میخواست در اوج محبوبیت و در اوج قهرمانی کنار برود و در تاریخ بگویند یک شخصی پیدا شد بهنام مصدق که داشت این کارها را میکرد و ارتجاع و دربار و انگلستان برکنارش کردند. این برای مصدق بس بود ولی نهضت و ملی شدن نفت چه میشد و انقلابی که در جهان برپا شده بود چه میشد؟
آموزه ها از ماجرای کودتای ۲۸ مرداد
روزنامه رسالت در یادداشتی نوشت: نهضتی که با حمایت علما و مذهبیون و ملی گراها توانسته بود نفت را ملی کند و دست استعمار را بعد از سالها چپاول از سفره ملت کوتاه کند به شکست انجامید و امید مردم برای داشتن کشوری آزاد و مستقل به نا امیدی تبدیل شد و در نهایت به حکومت دیکتاتوری و استبدادی رضاخانی منتهی شد.
آنچه که می توان از ماجرای تلخ کودتای ۲۸ مرداد آموخت و در گام دوم انقلاب از آن بهره گرفت حراست از انقلابها و نهضت هاست.تجربه نشان داده اگر مردم و نخبگان از آرمانهای نهضت و انقلاب خود حراست نکنند، شکست خواهند خورد و عواقب سنگینی در انتظار آنها خواهد بود.