بندرعباس- ایرنا- شهید جام‌خور، یکی از شهیدان دفاع مقدس استان هرمزگان در وصیت‌نامه‌اش آورده است: از مرگ نهراسید که مرگ حق است و از این قاعده کسی نمی‎تواند خارج شود و چه خوب که انسان مرگی را برای خود انتخاب کند که همای سعادت است.

شهید عزت‌الله جام‌خور ۳۰ مرداد ۱۳۴۵در روستای گشوئیه از توابع شهرستان رودان دیده به دنیا آمد و با نان کشاورزی پدر بزرگ شد.

یادگار غلامرضا و ملوک تا چهارم متوسطه در رشته تجربی درس خواند و سال ۶۴ ازدواج کرد وبا ثبت‌نام در بسیج مسجد راهی جبهه‌های جنگ شد.

در خاطراتی از زبان برادر شهید جام‌خور آمده است:   

۲۱ روز از رفتن {برادرم} عزت الله جام خور  به جبهه‌ها می‌گذشت، من با دیدن تصاویر تلویزیونی حس عجیبی پیدا کردم.

درس و مدرسه‌ام را رها کرده و ساک کوچکم را بستم و به اهواز رفتم، حدود ساعت دو نیم نصف شب بود که به اهواز رسیدیم و ما را به یکی از قرارگاه‌ها بردند تا استراحت کنیم و فردا صبح به خط مقدم برویم.

ساکم را برداشتم و روی یکی از تخت‌ها دراز کشیدم، وقتی که می خواستم چشم‌هایم را ببندم تختی که موازی تخت من بود، بوی آشنایی می‌داد، بوی پاهای شهید عزت‌الله بود چون وقتی که پوتین می‌پوشید پاهایش بوی عجیبی می‌داد.

اول ترسیدم اگر می‌فهمید من مدرسه رو رها کرده‌ام و به جبهه آمده‌ام حسابی تنبیه‌ام می‌کرد و مرا بر می‌گرداند.

هر حال حس کنجکاویم مرا وسوسه کرد که بدانم زیر این پتو چه خبره؟ برداشتن پتو همانا و دیدن پاهای عزت الله همانا، ترس تمام وجودم رو فرا گرفته بود، سریع خودم رو زیر پتو قایم کردم و خیلی زود از فرط تشنگی خوابم برد.

صبح با برپا زدن فرمانده گروه همه از خواب بیدار شدیم و عزت‌الله با دیدن من عصبانی شد و گفت: باید از همین جا برگردی من اما قبول نکردم و با اینکه مرا تنبیه کرد باز هم حرفش رو گوش نکردم و با هم به جبهه کردستان رفتیم.

مدت شش ماهی که با هم بودیم من همیشه سرباز او بودم چون ۱۳ سال بیشتر نداشتم، کوله پشتی، اسلحه و خیلی چیزهای دیگر همه چیز برایم سنگین بود،همیشه عزت‌الله وسایلم را حمل می‌کرد و گاهی هم عصبانی می‌شد.

شهید عزت‌الله جام‌خور بی‌سیم‌چی بود و ۱۴ اسفند ۱۳۶۵ درمنطقه شلمچه به شهادت رسید و پیکرش مدت‌ها در منطقه بر جا ماند.

بعد از ۹ سال پیکرش پس از جست‌وجوی گروه تفحص سال ۷۴ پیدا شد و روستای دهبارز آرامگاه این شهید دفاع مقدس شد.

شهید عزت‌الله جام‌خور ابتدای یکی از وصیت‌نامه‌های خود را با آیات ۲۷ تا ۳۰ سوره فجر« یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ.ارْجِعِی إِلَی‏ رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً.فَادْخُلِی فِی عِبَادِی. وَادْخُلِی جَنَّتِی» آغاز کرده است.

وی در این وصیت‌نامه خطاب به دوستان و آشنایان آورده است: منتظر نباشید تا دیگری حرکت کند و بعد هم شما پشت سرشان لرزان گام بردارید، بلکه باید طوری شوید که اول شما حرکت کنید و دیگران پشت سرشما حرکت کنند.

این شهید دفاع مقدس از مرگ نهراسید که مرگ حق است و نهایت انسان بازگشت به سوی کسی است که او را آفریده و از این قاعده کسی نمی‎تواند خارج شود و چه خوب که انسان مرگی را برای خود انتخاب کند که همای سعادت است.

شهید جام‌خور در بخش دیگری از این وصیت افزوده است: وصیتم به برادر اکبر این است که بعد از من با نامزدم ازدواج کند و نگذارید حیران باشند و به آن‌ها برسید.

وی سفارش کرده است: محل دفنم را روستای دهبارز و حجله شهادتم را که در هرجا که مادرم صلاح دانستند ببندید و از طرف من از همه کسانی که من را می‎شناسند طلب بخشش کنید.

این شهید دفاع مقدس در وصیت‌نامه دیگری آورده است: در این دنیا من چیزی ندارم که به کسی دهم وبگویم فلان مال برای فلان کس تنها چیزی را که دارم این است که بر کف دست نهاده آماده که هرگاه خدا رضایت بدهد تقدیمش کنم.

۹۸۸۷ /۶۰۴۸