پرونده رستگاری و نجات انسانها بسته نشده است. آنها که مدعی خواندن حکم پایانی پروندههای گشودهاند، لاف میزنند و پا در حریم کبریایی «احکم الحاکمین» میکنند. اخلاق موردپسند و مومنامه قرآن، تعلیق و قطعی ندانستن آخر کار خود و دیگران است؛ زیرا پایان و رستگاری در مِه غیرت و علم الهی فرو رفته است.
تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الحْسْنیَ؛ زبانشان دروغپردازی میکند که [سرانجام] نیکو از آنِ ایشان است. (سوره مبارکه نحل، آیه ۶۲).
یکی از جاری و پنهانیترین داوریهای آدمی درباره شیوه زندگی خود و کارآمدی و نتیجه آن است. هر کس معمولا شیوه خود را متعارف، عقلانی و بهترین میداند. کمتر کسی یافت میشود که در یک نگاه انتقادی علیه خود بشورد، خود را به باد پرسش و نقد بگیرد و در یک تحلیل فروتنانه راه و مسلک خود را فروتر از سایرین دچار خطاهای دستکم احتمالی بداند. عموم آدمیان شهامت خیزش علیه خویش و یافتن نگاه انتقادی به راههای آمده و طرحهای آینده خود را ندارند. به عکس طریقه و کردار خود را نیکو و بهترین به حساب می آورند.
از طرفی دیگر اندیشه نجات و رهایی دنیوی و خصوصا اخروی یکی از بنیادیترین مبانی نظام ادیان ابراهیمی است که بدون وجود آن یکی از جذابترین و برانگیزانندهترین عوامل رویآوری به این ادیان حذف میشد. در این بین با قبول یا احتمال آخرتاندیشی از سوی آدمی، اطمینان خاطر به مرام و باور و دین و فرقه خود به نجات و رستگاری اخروی هم تعمیم داده میشود؛ یعنی شخص به اعتبار همان درست و بدیهی دانستن شیوه رفتار و حیات خود به نجات یافتن اخروی خود و همفکرانش هم باورمند میشود. این اعتقاد که ریشه در خودتاییدی دارد، با آرامش، غرور و دلخوشی تا حد خودشیفتگی و آرزومندی همراه میشود. (کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُون؛ هر حزبی بدانچه پیش آنهاست دلخوش شدند. (سوره مبارکه روم، آیه ۳۲ )
وجه غلیظتر این روند که در قرآن بارها طعن و شماتت شده این است که مبادا این اعتقادات به نوعی باور به برگزیدگی و خط ویژه نجات برسد. قرآن چنین باورهای دلخوشکنک بیعمل را از سنخ آرزوهایی (أَمانِیِّ) میداند که در نظام داوری و پاداشبخشی خداوند ارجی ندارد. (لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ. [پاداش و کیفر] به دلخواه شما و به دلخواه اهل کتاب نیست هر کس بدی کند، در برابر آن کیفر میبیند. سوره مبارکه النساء؛ آیه۱۲۳). در جای دیگر مشخصا به نجاتاندیشی انحصارگرای یهودیان و مسیحیان (و آشکارا مسلمان مخاطب قرآن) طعنه میزند و میتازد و هدایت را نه به فرقه دینی، بلکه به دوری ابراهیموار از شرک منوط میکند. (وَ قَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَی تهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِمَ حَنِیفًا وَ مَا کاَنَ مِنَ الْمُشْرِکِین. (سوره مبارکه بقره، آیه ۱۳۵)
حُسنی در قرآن
در آیه موردبحث نامومنان و مشرکان سرزنش میشوند به صفت اینکه «حُسنی» را برای خود میدانند. واژه حُسنی مونثِ صفت تفضیلی «احسن» یعنی نیکوترین است. آیه مورد نظر اشاره دارد که آنها به دروغ و خطا بر زبانشان جاری میکنند که «حُسنی» برای آنهاست. در میان مفسرین بین اینکه حُسنی به چه چیزی دلالت میکند اختلاف است. برخی آن را به داشتن پسر ارجاع میدهند، همچنانکه که در آیات پیشین و سلسله یادداشتهای قبلی همین گفتار آمده بود که اینان دختر را نماد شومی و بیبرکتی میدانستند و پسر را بهتر. گویی در این آیه مدعی میشوند پسری که نیکوتر است برای آنهاست. دستهای دیگر از مفسران؛ از جمله سیدمحمود افندی آلوسی (۱۲۱۷ تا ۱۲۷۰) در تفسیر روح المعانی حُسنی را بهشت و خوشعاقبتی اخروی میدانند. یعنی این مدعیان حُسنی یا ضمن باور به برانگیختن اخروی یا قبول شرطی معاد به این معنا که اگر معادی باشد (و هر دو ضمن انکار معاد جسمانی) خود را در زمره نیکبختان و سعادتمندان به حساب میآوردند. ترجیح این یادداشت به استناد ادامه آیه و اشاره به جهنم و پیشتازی اینان در رفتن به جهنم و نیز دیگر آیات مشابه قرآن در کنایه به این پندارهای خودرستگارانه، تفسیر دوم یعنی عاقبت نیک و بهشتی است.
در جاهای دیگر قرآن از جمله در آیه ۵۰ سوره فُصلت در کنایه به ناشکیبایی و بیتابی انسان آورده میشود که او در عین تردید به برپایی قیامت، معتقد است اگر هم رستاخیز و برگشت به سوی رب برپا شود عاقبت او حُسنی و نیکو است. (مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائمَةً وَ لَئنِ رُّجِعْتُ إِلیَ رَبی إِنَّ لیِ عِندَهُ لَلْحُسْنی (سوره مبارکه فصلت؛ آیه۵۰) در عباراتی بسیار نزدیک در آیه ۳۶ سوره کهف نیز در اشاره به مثال دو مردِ رفیق باغدار که یکی بخشنده و شاکر و دیگری مغرور و ظالم به خویش است، از زبان شخص مغرور به مال و نفر آورده میشود که (وَ مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائمَةً وَ لَئنِ رُّدِدتُّ إِلیَ رَبی لَأَجِدَنَّ خَیرْا مِّنْهَا مُنقَلَبًا) او نیز معتقد است اگر بر فرض معاد و بازگشتی به پروردگار هم باشد، نصیب او چیزی بهتر از این باغ مصفا و پُرمحصول فعلی است.
بُعد دیگر این نیکوپنداریِ خود در قرآن این است که در بیان زیانکارترین افراد، آنهایی تعریف میشوند که به ظن خود کارشان نیکو است، اما از منظر الهی سعیشان نقش بر آب شده و به هدر رفته است. با این حالی این چیزی از پندار آنها در نیکو ارزیابی کردن کردار خود کم نمیکند. (قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا) بگو آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم؟ [آنان] کسانی اند که کوشششان در زندگی دنیا به هدر رفته و خود می پندارند که کار خوب انجام می دهند. (سوره مبارکه کهف؛ آیات ۱۰۳ و ۱۰۴) نهیب و تخطئه این پندار در بیان تصویری و تشبیهی قرآن که حاکی از بربادرفتن کوشش و نقش بر آب شدن سعی این افراد است، به زبانهای مختلفی بیان شده است. در آیه ۲۳ سوره مبارکه فرقان، سعی متکبران نومید از لقای خدا به (هَبَاءً مَنْثُورًا؛ یعنی گرد پراکنده)، در آیه ۱۱۸ سوره مبارکه ابراهیم کردار کافران به (کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ. خاکستر در وزش تندباد طوفانی)، در آیه ۱۱۷ سوره مبارکه آلعمران انفاق کافران در مسیر ستیز با رسالت پیامبر به (کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ؛ باد سرد و نابودگر وزیده بر کشتزار) و در آیه ۳۹ سوره مبارکه نور، دوباره کردار کافران به (کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّی إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا؛ سرابی که تشنه آب بپندارد) تشبیه و تصویر شده است. این بیانهای شاعرانه که سراسر تصویریاند، عامدانه تخفیفآمیز انتخاب شدهاند تا پندار خودبافته این افراد در درستکاری و نیکوکاری خود جدی سرزنش شود.
پایان در خوف و رجا
همچنانکه که گفته شد بیان قرآن در این موارد آشکارا انتقادی، چرایی جو، تخفیفآمیز و طعنزننده است. از این آیات برداشت میشود در نظام معنایی قرآن اعتقادِ خودبافته و بیدلیل به حُسن عاقبت اخروی که نوعی برگزیدگی را به ذهن متبادر میکند، به شدت نقد شده است. در این منطق هیچ کس، گروه، فرقه و حزبی پیشاپیش و دلبخواه، پسر خدا، محبوب خدا، قوم برگزیده و دُردانه او نیست که عاقبتش قطعا خوش و نیک باشد. این ادعاها به نوعی ورود بیدعوت در ساحت داوری و ارزشگذاری الهی است و از طرفی از مصادیق امور در حجاب و غیرت او که دیگریای از آن مطلع نیست. در قرآن بارها اشاره میشود خداوند به حال هدایت یافتگان و گمراهان آگاهتر است. دلالت ضمنی این سخن آن است که بیهوده و با علم نداشته مدعی هادی و گمراه بودن خود و دیگران نشوید. این موارد گویی از آنهاییست که قرار نبوده و نیست از اکنون کسی بر آن آگاه باشد. موضع مطلوب قرآن در اینجا به نظر داشتن نوعی خوف و رجا و نداشتن قاطعیت در تخمین عاقبت و آینده است. اگر در گمراه بودن کسی و گروهی قطعیتی هم باشد، داشتن همیندست قاطعیتهای پیشاپیش در رستگاری نیکوی اخروی است.
برای آزمون این وضعیت خوف و رجایی و ناایمنی کافیست در قرآن انبوه اشارات لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون را در نظر بگیریم. چرا در انتهای اشاره صریح به امور رستگاریساز که منطقاً باید رساننده به فلاح باشند، آورده میشود که «شاید»، «بسا»، «امید است»، «باشد که» رستگار شوید؟ اینها که رستگاریآورند، چرا پس امید و شاید و مگر؟ این به علاوه همراهی و ترکیب لَعَلَّکم با (تُرْحَمُون/ ْ تَشْکُرُون/ تَهْتَدُون/ ْ تَعْقِلُون/ ْ تَذَکَّرُون/ تَتَّقُون/ تُوقِنُون/ تُسْلِمُون) در قرآن است. در همه این موارد وضعیت مطلوب و مورد توصیه قرآن را گشودگی و ناایمنی از آینده نام میگذارم. این چنین بیانی آیا جز به دنبال آن است که بناهای دلخوش و ایمن از رستگاری را بلرزاند؟ چون پروندههای همۀ این دست موارد و از همه مهمتر رستگاری و نجات بسته نشده است. آنهایی که مدعی خواندن حکم پایانی پروندههای گشودهاند، لاف میزنند، پا در حریم کبریایی «احکم الحاکمین» میکنند و خبر از اعلام حکمی میدهند که هنوز اعلام نشده است. آنچه با ذم و نقد جدی قرآن روبروست. از این رو اخلاق موردپسند و مومنامه قرآن، تعلیق و عدم قطعیت در خواندن آخر کار خود و دیگران است. زیرا پایان و رستگاری در مِه غیرت الهی فرو رفته است. این روحیه نوعی فروتنی، خشوع، تساهل، گشودگی، پرهیز از غرور و عیبجویی دیگران، اولویت خودسازی خود، نیکبینی، کوشایی و مجاهدت بر نفس و شفقت بر خلق نصیب شخص میکند. مومنانی پرهیزگار، نیکبین و سهلگیر بر دیگران و کمبین و سختگیرِ بر خود، بیامان.
همچنانکه امام علی (ع) در خطبه پارسایان میگویند: «پارسایان همیشه خود را متهم میدارند و از اعمال خویش دلنگرانند. وقتی کسی ایشان را تحسین و ستایش میکند، نه تنها خشنود نمیشوند بلکه به عکس ملول میشوند، در برابر ستایش ستایشگران میگویند: من بهتر از دیگران خود را میشناسم و پروردگارم مرا بهتر از خودم میشناسد، خداوندا مرا به خاطر آنچه که اینان میگویند مگیر و از آنچه میپندارند برتر دار و آنچه را که ایشان نمیدانند بر من ببخش».